سپیدار خبر
 
سپیدار خبر: پدربزرگ تروریست‌های موساد را بیشتر بشناسید؛

 

مردی که به جیمز باند صهیونیست‌ها مشهور بود مهارتش در هدایت عملیات‌های تروریستی بود. هراری که سال‌ها در رأس برنامه جاسوسی موساد علیه برنامه هسته‌ای ایران قرار داشت بالاخره در سن 87 سالگی به ایستگاه مرگ رسید. در این گزارش با پدربزرگ تروریست‌های موساد آشنا خواهید شد.

گروه گزارش ویژه سپیدار خبر: - روزنامه "تایمز اسرائیل" در روز دوشنبه 31 شهریور1393 ، 22 سپتامبر با اشاره به فعالیت‌های امنیتی موساد اعلام کرد :"مردی که قبل و بعد از حادثه المپیک مونیخ در سال 1972 میلادی ریاست واحد عملیاتی موساد را بر عهده داشت دیروز در سن 87 سالگی درگذشت. "مایک هراری" به همراه "پنینا" همسر، دو فرزند و پنج نوه‌اش زندگی می‌کرد." سپس"تایمز اسرائیل" چنین ادامه داد:"در سال 1980 میلادی "هراری" بازنشسته شد. او در اواسط سال 2000 میلادی از سوی "مئیر داگان" رییس وقت دستگاه امنیتی رژیم اسرائیل فراخوانده شد. او بخشی از یکی از "مهم‌ترین عملیات مخفیانه موساد" را به "هراری" واگذار کرد این موضوع در کتاب" مرد عملیات : داستان مایک هراری فرمانده واحد عملیات موساد" نوشته آهارون کلاین. "איש המבצעים: סיפורו של מייקהררי, מפקד היחידה המבצעית של המוסד" (הוצאתכתר) مطرح‌شده است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی
مایک هراری چند روز پیش از مرگ

بعدها روزنامه "تایمز اسرائیل" به نقل از یکی از منابع آگاه در موساد گزارش داد که منظور از "مهم‌ترین عملیات" مأموریت درباره برنامه هسته‌ای ایران بوده است. این منبع آگاه در ادامه خاطرنشان کرده که "هراری" برای این موضوع ماه‌ها در خارج از سرزمین‌های اشغالی مشغول جمع‌آوری اطلاعات بوده است. این منبع خاطرنشان کرده که احتمالاً هراری به سرزمین "دشمن" (ایران) اعزام نشده بود بااین‌حال، گویا او "راه‌حلی خلاقانه برای حل مشکلی ارائه کرده که قابل‌حل شدن نبوده است."

 

مایک هراری، مردی که به جیمز باند صهیونیست مشهور بود مهارتش در هدایت عملیات‌های تروریستی بود. افسری که ترور مبارزان فلسطینی کسب‌وکارش بود و به همین سبب، عنوان "فرمانده افسانه‌ای" از سوی جامعه امنیتی رژیم اسرائیل بر وی اطلاق می‌شد. مردی که در رأس برنامه جاسوسی موساد علیه برنامه هسته‌ای ایران قرار داشت. مئیر داگان که تا سال 2011 رئیس موساد بود و عمده فعالیت‌هایش بر جاسوسی از برنامه هسته‌ای ایران متمرکز شده بود، هراری را نفر اصلی طرح‌های موساد برضد برنامه‌ هسته‌ای ایران قرار داده بود که ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از جمله اقدامات برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی شده او بود.

هراری بالاخره در سن 87 سالگی به ایستگاه مرگ رسید و به اجدادش پیوست. نام وی با برهه‌ای خاص از تاریخ مبارزات برحق ملت مظلوم فلسطین و نیز تحولات سیاسی امنیتی منطقه غرب آسیا عجین شده است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

نوه ها و خانواده هراری در مراسم خاکسپاری وی

اما آنچه تایمز اسرائیل نگفت این است که مایک هراری نماد تروریسم دولتی اسرائیل و یکی از معماران دیپلماسی و عملیات پنهان رژیم صهیونیستی در جهان، به‌ویژه آمریکای لاتین و نیز از طراحان و فرماندهان ارشد اقدامات مخفی این رژیم بود. امری که در سخنان برخی مسئولان ارشد این رژیم در مراسم خاک‌سپاری وی بیان شد.

چنانچه موشه یعالون با ستایش از هراری گفت: "مایک متعلق به گونه نادری از مردان است که توان دولت سازی دارند. بسیاری از فعالیت های مایک هراری به عنوان یک جنگجو و فرمانده موساد برای امنیت اسرائیل، شناخته شده نیست و هرگز شناخته نخواهد شد‌، اما همه کسانی که او را می‌شناسند، می‌دانند که این مرد انجام جسارت انجام اقدامات نادر و پیشگامانه را همراه با شجاعت و خلاقیت داشت و بر موساد و نسل‌های آن تأثیرنهاد و جزو جنگنده‌های آشکار این روز و برای سال‌های سال باقی می‌ماند‌. "

شابتای شاویت رئیس سابق موساد (1989-1996) هم در این مراسم گفت: "من او را زمانی ملاقات کردم که من در آغاز راه موساد بودم. در دهه 1970 نیروی تابع وی بودم. او ذهنی قوی داشت و قدرت ادغام رشته های مختلف در زمینه اطلاعات را داشت‌. حرفه اصلی اوعملیات پیچیده بود که برخی از آنها منتشر شده است مانند تعقیب قاتلان شهروندان یهودی با این حال، بسیاری از عملیات های وی اعلام نشده‌، و این خوب است. او سهم قابل توجهی در قابلیت بازدارندگی دولت اسرائیل علیه کشورهای عربی داشت. و خیلی زود است که در مورد آن صحبت شود‌. او شخصیتی کاریزماتیک داشت و همیشه مایل بود تا در خط مقدم باشد و به همین ترتیب زیردستان خود را نیز اینگونه آموخت. "

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

شابتای شاویت رئیس اسبق موساد 1989-1996 در خاکسپاری هراری

این یادداشت نگاهی گذرا خواهد داشت به سوابق اطلاعاتی و پنهان مایک هراری به عنوان یکی از چهره‌های برجسته ی تروریسم دولتی و اقدامات پنهان وی تا به این بهانه بخشی از تاریخ تروریسم دولتی و دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی مورد بازخوانی و بازروایی انتقادی قرارگیرد.

ورود به دنیای موساد

"میکائیل -مایکل- هراری" معروف به "مایک هراری" در یک خانواده معروف از یهودیان سفارادی در 18 فوریه سال 1927 میلادی متولد شد. او در سال 1943 میلادی، در سن 16 سالگی درباره سنش دروغ گفت و به سازمان تروریستی و زیرزمینی پالماخ (‌جنگجویان نخبه صهیونیستی در پاکسازی سرزمین فلسطین از فلسطینیان‌) پیوست و از واحد ارتباطات سری سازمان عملیاتی مهاجرت غیرقانونی یهودیان به فلسطین موسوم به گیدانیم فارغ التحصیل شد. وی پس از برگزاری بیستمین سال تولدش به بندر"مارسی" فرستاده شد و فرماندهی جابجایی 1.300 یهودی را به طور غیر قانونی به سرزمین‌های اشغالی را از سوی سازمان «موساد لِ عالیابت» (زیر مجموعه آژانس یهود برای انتقال یهودیان به فلسطین) با نام رمز الکس برعهده گرفت.


هراری سمت چپ ، میلان 1947 -  هراری در جوانی ، در ایتالیا و در کنار اعضاء سازمان پالماخ

هراری طی مدت فعالیت در «‌موساد لِ عالیابت» در ایتالیا و فرانسه روش‌های زندگی مخفیانه را آموخت. فعالیت‌های وی در این سازمان حداقل یکبار در یک رمان اسرائیلی به نام The Gideonim Shabtai Teveth منعکس شده است. در این رمان از وی با نام الکس یاد می‌شود. هراری و در جنگ میان رژیم صهیونیستی و ارتش‌های عربی در سال 1948 نیز شرکت کرد.

جیمز انگلتون ؛ دوست خوب اسرائیل

هراری در زمان فرماندهی عملیات مهاجرت 1.300 یهودی را به طور غیر قانونی به سرزمین‌های اشغالی را توسط عالیابت در رم با هماهنگی جیمز انگلتون رئیس وقت ایستگاه سرویسOSS   (سلف سرویس CIA‌) در رم به انجام رساند. هراری با پرداخت رشوه‌های کلان توانست به این مهم نائل شود.

«جیمز انگلتون» کسی که از او به عنوان «قدرتمندترین و مرموزترین چهره CIA و «سرجاسوس» CIA یاد میشود، در سال 1954 به ریاست ضدجاسوسی CIA رسید. وی پیش از آن به یکی از مهمترین پستهای CIA دست یافته بود. او رابط رسمی CIA با تمام سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای خارجی متحد آمریکا بود. روابط نامبرده با اسرائیل، آن قدر نزدیک بود که از وی به عنوان «عامل اسرائیلیها» یاد میشد. اسرائیلیها هم به پاس قدردانی از خدمات بیشمار انگلتون بنای یادبودی از او در سرزمینهای اشغالی، برپا کرده‌اند.

انگلتون در رم توسط پایگاه سیاسی آژانس یهود شناسایی و مناسب رابطه تشخیص داده شد. آژانس یهود و موساد لِ عالیابت در وی یک متحد قوی می‌دید. این رابطه به مرور زمان گرم‌تر و عمیق‌تر شد به نحوی که زمانی که انگلتون مسئولیت رابطه با سرویس‌های اطلاعاتی خارجی در CIA را بر عهده گرفت کلید رابطه با موساد و سرویس‌های امنیتی صهیونیستی را در انحصار خود نگه داشت و از ان به مثابه کلید گنجینه‌ای استراتژیک بهره می‌برد. انگلتون توانست بذر دوستی با اسرائیل و دشمنی با اعراب را در دل CIA بکارد. بذری که دهه‌های بعد به بار نشست و پیوندی فوق راهبردی میان آنها برقرار کرد.

در جادهای که در نهایت به بزرگراه بیت المقدس تل آویو می‌پیوندد، پلاکی وجود دارد که نوشته روی آن به انگلیسی و عبری به این مضمون است: «جیمز جِزِس انگلتون. 1987-1917. به یاد یک دوست خوب.» عین همین ستایش روی پلاکی کوبیده شده بر دیواری مشرف بر بخش قدیمی شهر بیت المقدس هم نوشته شد و در سال 1987 [1366] در حضور عدهای از مقام‌های قدیمی و جدید اطلاعاتی رژیم اسرائیل پرده برداری گردید. امنیتی‌های اسرائیل به افتخار یکی از همکاران خود در دنیای اطلاعات و کسی در آنجا گرد آمده بودند که حدود یک ربع قرن، قدرتمندترین و مرموزترین چهره CIA بود. انگلتون در بسیاری از رخدادهای عجیب و سری دنیای اطلاعات درگیر بود، اما اسرائیلیها دوست دارند به صورتی از او یاد کنند که گویی به آنها نزدیکی ویژه‌ای داشته است.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

 

جیمز انگلتون رئیس ضد جاسوسی CIA و دوست خوب اسرائیل

به همین دلیل است که برای تعظیم به مقام و خاطرهاش بنای یادبود بپا کرده‌اند. زمانی پیش، اینکه یک رئیس امور اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا این چنین مورد کرنش و احترام اسرائیلی‌ها قرار گیرد، امری غیرقابل درک بنظر می‌رسید، در واقع پذیرش این احترام از سوی رفقای وی در ایالات متحده نیز چندان قابل درک نبود. هنگامی که انگلتون برای نخستین بار به اسرائیل رفت، این دولت تازه تأسیس به هیچ عنوان یک متحد وفادار ایالات متحده در نطر گرفته نمی­شد و برعکس، اسرائیل ارتباطات ایدئولوژیک و سیاسی بسیار محکمی با اتحاد شوروی و سیستم آن داشت.

جیمز انگلتون در اکتبر 1951 [1320] اولین سفر خود را به اسرائیل آغاز کرد و این اولین دیدار از تعداد زیادی ملاقات بود که در دوران خدمتش با مقامات اسرائیلی در داخل اسرائیل داشت. او در تمام دوران کار برای CIA رابط اصلی آن با موساد بود و رابطه ای با آن ايجاد کرد که اسرائیلی ها اینک در بیشه خارج از اورشلیم با برپا داشتن یادبودی آن را گرامی می­دارند. همانطور که از لوحه یادبود او نیز هویداست، اظهارات احساساتی همتایان اسرئیلی این سرجاسوس پر است از احترام و توجه گرم و صمیمانه. تدی کالک در یکی از همین نوع اظهارات می­گوید: «در زمانی که هیچکس چنین اعتقادی نداشت، جیم در وجود اسرئیل یک متحد حقیقی ایالات متحده یافته بود.» این امر که انگلتون برخی دوستی های نزدیک شخصی با اسرائیلی هایی مانند خود «تدی کالک» ( رئیس شاخه سیاسی آژانس یهود) و یا «عاموس مانور» (مقام ارشد آژانس امنیت داخلی شین بت) برقرار ساخته بود، مسلماً حقیقت دارد. یکی از دوستان آمریکایی اش به یاد می آورد که وی چگونه «با اسرائیل جور بود. با لحنی که او از اسرائیل حرف می زد، حرفهایش را به نیوریپابلیک [مجله نظامی طرفدار اسرائیل] شبیه می ساخت.»

روابط میان هراری و انگلتون اگرچه در در سالهای 1947 آغاز شد اما این روابط که نمونه ای از روابط سرویسی میان CIA   و موساد بود تا زمان مرگ انگلتون تداوم یافت . البته هراری تنها دوست انگلتون نبود. انگلتون با رؤسای هراری و مقامات ارشد وی روابط دوستانه تری داشت، چون هرچه بود از نظر موساد و هراری او دوست خوب اسرائیل در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا بود.

از جمله خدمات انگلتون می‌توان به پرونده «نومک» اشاره کرد. شركت «نومك» شركت مواد و تجهيزات هسته‌اي بود كه در آپرلو، پنسيلوانيا شهر كوچكي در شمال شرقي پيتسبورگ مستقر بود. این شرکت در واقع کارخانه تولید سوخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم در آمریکابود. دوستان هراری در سرویس لاکام رژیم صهیونیستی با نفوذ در این کارخانه توانسته بودند 578 پوند اورانيوم به‌طور اسرارآميزي از نومک بربایند. از لحاظ تئوري اين مقدار براي ساختن حداقل 11 بمب اتمي كفايت مي‌كرد.

مأمورین رسيدگي‌كننده FBIو CIAبر اين باور بودند كه مأموران اسرائیل توانسته اند اورانيوم را با درجه‌اي كه براي توليد سلاح لازم است در اختيار دولت اسرائيل گذاشته است. رسيدگي‌هاي مربوط به «نومك» و جاسوسان اسرائیلی از قبیل «رافي ايتان» ، «آوراهام بندور» ( معروف به «آوراهام شالوم» و رئیس شاباک از 1980 تا 1986) و همچنين بررسي ساير موضوعات مربوط به امور هسته‌اي، موجب نگراني فراواني در اسرائيل شد. چه اینکه سرنخ های در این پرونده FBI را به «زلمان شاپيرو» رئیس نومک ، می رساند. شاپیرو در سال 1921 در «اوهايو» متولدشده بود. او پسر يك خاخام ارتدوكس بود. انگلتون به عنوان رئیس ضدجاسوسی CIA درست سربزنگاه حاضر شد و به عنوان درست به بهترين دوست موساد مانع از ادامه رسيدگي به پرونده نومک و مظنون اصلی ان یعنی اسرائيل شد.

هراری پس از جنگ 1948

هراری پس از جنگ دوم جهانی و در سال1948 ، از سوی یعاکف کاروز مدتی به عضویت سازمان امنیت داخلی این رژیم به نام «شین بت» درآمد و به عنوان افسر امنیتی در وزارت خارجه رژیم نوپای صهیونیستی خدمت کرد و بدین ترتیب در جهان عملیات پنهان محو شد.

یعاکف کاروز Yaakov Karoz از دوستان نزدیک ایسر هارل بود که در دهه 1950 رئیس ایستگاه موساد در پاریس بود و بعدها مسئولیت تماس با ایران را بر عهده گرفت . کارور چندبار با تیمور بختیار رئیس وقت ساواک تماس گرفت و پس از آن به تهران دعوت شد و در نتیجه در سال 1958 در پوشش رئیس هیئت بازرگانی اسرائیل به تهران فرستاده شد تانخستین رئیس ایستگاه موساد در تهران به شمار آید. کاروز از 1960 تا 1963 ریاست "تول" Tevel (بخش روابط موساد با سرویس‌های امنیتی خارجی) را عهده دار بوده و از 1963 تا 1980 معاون رئیس موساد بوده است .

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

گروه گیدئونیم از شبکه موساد لِ عالیابت اوری گورن، یوکی اشل ، عزرائیل عانو و، مایک هراری

هراری سپس شاخه دستگاه امنیتی را در فرودگاه های فلسطین اشغالی را تحت نظر شین بت تشکیل داد. شین بت سازمانی امنیتی بود که طی دستور مستقیم دیوید بن گورین به عنوان مسئول مستقیم حفظ امنیت داخلی رژیم صهیونیستی تأسیس شد. بنیانگذار و نخستین رئیس آن ، ایسر هارل بود. هارل از 1948 تا 1952 این مسئولیت را عهده دار بود و سپس به جای رئوبن شیلواخ به موساد رفت.

زاسلانی و تأسیس موساد

هراری در اوائل دهه 1960 و در زمان ریاست ایسر هارل بر موساد به عضویت موساد درآمد . موساد که در ابتدا با عنوان هاموساد لتئومהמוסד לתיאום ( نهاد هماهنگی) خوانده می شد در دوم مارس 1949 به دستور داوید بن گورین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به ریاست رئوبن شیلواخ بنیانگذار آن آغاز بکار کرد و در اول آوریل 1951 به دستور بن گورین مورد بازسازی قرار گرفت. در سال 1963 به (המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים هاموساد لمودیعین ولتفکیدیم میوخادیم : نهاد اطلاعات و وظائف ویژه) تغییر نام یافت و به عنوان سرویس اطلاعات خارجی این رژیم وظیفه ترور ، خرابکاری ، اقدامات پنهان و جمع آوری و تحلیل اطلاعات در بیرون از مرزهای فلسطین اشغالی را عهده دار شد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

رئوبن شیلواخ معروف به زاسلانی بنیانگذار موساد

هراری و پیشرفت در موساد

هراری را می توان در زمره نسل اول موساد تلقی کرد. در این دوران هراری را به عنوان مردی درونگرا و بی احساس توصیف می کنند . دورانی که امیدی به پیشرفت وی در سلسله مراتب موساد نمی رود تا اینکه پس از طی شدن دوران ریاست ایسر هارل ( 1953-1963) و مئیر آمیت ( 1963-1968) بر موساد نوبت به زوی زمیر ، یکی از دوستان سابق هراری رسید . زوی زمیر به عنوان ریاست موساد ( 1968-1973) مسئولیت جوخه های ترور موساد را بر عهده هراری نهاد. در این زمان ، یعنی اوائل دهه 1970 ، موساد در جستجوی اهداف فلسطینی بود.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

ایسر هارل معروف به ایسر کوچک دومین رئیس موساد در کنار داوید بن گورین

مانند بسياري از سياستمداران حزب كارگر، زوی زمیر در سال 1925 در لهستان متولد شده بود. او در سن هفت ماهگي به همراه پدر و مادرش به فلسطين آمد و نام خانوادگي آنها در آن زمان «زارزوسكي» بود. «زمير» در سن 18 سالگي به جنگجويان «پالماخ» پيوست، در جنگ سال 1948 براي استقلال شركت كرد و تصميم گرفت كه در نيروهاي دفاعي اسرائيل بماند. او به درجه سرلشگري ارتقاء يافت و مسئوليت يگان جنوب به وي محول شد و بعداً به عنوان وابستة نظامي در سفارت اسرائيل در لندن خدمت كرد.

سمت او در انگلستان به اين معني بود كه او فرصت حضور در جنگ شش روزه را از دست داد و شهرت و افتخار ناشي از شركت در جنگ مزبور نصيب ژنرال‌هاي ديگر نيروهاي دفاعي اسرائيل شد. او واقعاً فاقد جذابيت فردي بود و يك بوروكرات نظامي خشك به نظر مي‌رسيد. از نظر «اشكول» نقاط قوت «زمير» را مي‌شد در نقاط ضعفش پيدا كرد. بعد از دو دهه رؤساي جاسوسي مقتدر و مغرور، نخست‌وزير اسرائيل مي‌خواست كسي را كه شخصيتي كاملاً متفاوت دارد به رياست موساد منصوب كند. «زمير» واجد اين شرايط بود.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

زوی زمیر رئیس وقت موساد در خاکسپاری هراری

هراری در دهه 1960 به رده KATSAקצ"א ترقی یافت. کاتسا یا "افسران اطلاعاتی" هسته اصلی مدیریت تصومت تلقی می گردند که نیروهای اصلی شناسایی و جذب دیگر عناصر اطلاعاتی و نیز افسران اصلی گردآوری اطلاعات می باشند. تعداد این افسران در مقایسه با CIA و دیگر سرویس های غربی که هزاران نفر راشامل می شود بنابر روایت استروفسکی افسر سابق موساد، تنها 35 نفرند. باز بنابر روایت "ویکتوراستروفسکی"، افسر فراری از موساد در کتاب "راه نیرنگ" این افسران هدایت 35000 Agent را در سرتاسر جهان بر عهده دارند. یعنی هر افسر کاتسا وظیفه هدایت حدوداً 1000 عامل را بر عهده دارد. هدایت نزدیک به 1000 عامل اطلاعاتی مستلزم توانمندی فوق العاده در شبکه سازی و هدایت شبکه می باشد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

در اوائل دهه 1960 ، هراری یکی از گردانندگان اصلی مأموران KATSA موساد در اروپا و از مدیران ارشد YARID بود . YARID بخش جمع آوری اطلاعات در اروپا است که فرماندهی منطقه ای موساد در اروپا محسوب می شود . در سال 1962 هراری افسر مسئول آهارون موشل بود که برای جاسوسی و ایجاد شبکه اطلاعاتی به قاهره اعزام شده بود . در 1965 و در دوران ریاست "یوسف یاریو" بر بخش عملیات موساد ( متصادا) به معاونت این بخش رسید و در دوران ریاست زمیر و از 1970 رئیس بخش متصادا ( عملیات) شد.

تا پیش از عملیات خشم خدا پس از المپیک مونیخ در 1972 ، هراری در کار نفوذ جاسوسان صهیونیست در کشورهای عربی بشدت فعال بود. یک مورد آن در دهه 1960 و به زمانی باز می گردد که وی در مقام افسر کاتسا انجام وظیفه می کرد و مورد دیگر به دهه 1970 و پیش از جنگ رمضان 1973 باز می گردد.

مورد نخست پرونده معروف ولفگانگ لوتز است. لوتز يك يهودى آلمانى و داراى پـاسـپـورت آلمـانـى بـود. لوتـز توسط آموزش های موساد و هراری و نیز تـمـايـل حـكـومت عبدالناصر به بهره گيرى از تجربه هاى افسران و دانشمندان و شخصيتهاى سـيـاسى ـ نظامى آلمان هيتلرى ، توانست با پوشش یک تاجر آلمانی با سوابقی روشن در ارتش آلمان هیتلری وارد دستگاه رهبرى ناصر شود و با بسيارى از سياستمداران و شـخـصـيـتـ‌هـاى سياسى ـ نظامى حكومت مصر ارتباط و دوستى برقرار كند. نامبرده از اين طريق مـوفـق شـد مـدت پـنـج سـال از 1961 تا 1966در داخل حكومت مصر به نفع رژيم صهيونيستى جاسوسى و اخبار و گزارشهاى مفصل و مستندى درباره ارتش مصر، پادگانها، تأسيسات صنعتى ، پالايشگاه ها و ساير اطلاعات گرانبهايى كه مورد نياز صهيونيستها بود، تهيه كند و در اختيار هراری قـرار دهـد. او حـتـى از بـعـضـى طـرحـهـاى جـنـگـى رژيـم مـصـر نـيـز مـطـلع شـده بود و آنها را به هراری رساند. ولفگانگ لوتز توانست در طول سالهای 65ـ1961 اطلاعات مفصلی را از مواضع دفاعی مصر در سینا و مراکز استقرار موشکهای "سام ـ 2" در منطقه کانال سوئز، به دست آورد.

مایک هراری؛ نماد تروریسم اسرائیلی

هراری نفر چهارم از سمت چپ ، در میانه دهه1960 در زمان ریاست مئیر آمیت و در میان مدیران ارشد موساد

وی توانست باصرف مبالغ هنگفت و برگزاری میهمانی های بزرگ و مجلل در ساختار ارتش و سرویس امنیتی ناصر دوستان مهمی برای خود بیابد. اما در نهایت با ردگیری فرکانسهای وی به دام افتاد اما به عنوان جاسوس سرویس اطلاعاتی آلمان غربی که برای اسرائیل جاسوسی می کند معاوضه گردید. بلافاصله بعد از دستگيري «لوتز»، «آميت» رئیس وقت موساد با ژنرال «گهلن» رئیس سرویس اطلاعاتی‌آلمان‌غربي BND تماس گرفت و موضوع دستگيري مأمور مخفي اسرائيل را به اطلاع او رسانيد. «گهلن» با تقاضاي «آميت» موافقت كرد كه آن جاسوس اسرائيل را زير چتر حمايتي خود بگيرد و به مقامات مصري بگويد كه او جاسوس آلمان‌غربي در قاهره بوده است.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

مایک هراری در حال دست دادن با زلمان شازار رئیس وقت رژیم صهیونیستی‌، لوتز در کنار هراری و مئیر آمیت رئیس وقت موساد به دوربین می‌نگرد

براي جلوگيري از اين احتمال كه كسي ممكن است در اسرائيل «لوتز» را بشناسد و دهان لقي كند و چيزي بگويد، موساد تجهيزاتي را مورد استفاده قرار داد كه گرفتن برنامه‌هاي تلويزيون مصر را هنگام پخش محاكمه «لوتز» با پارازيت مختل كند تا اسرائيلي‌ها نتوانند آن برنامه‌ها را ببينند. و به سرویس آلمان غربی تحویل و در نهایت به تل آویو تحویل داده شد.

المپیک 1972 ؛ مونیخ

ماجرا از المپیک 1972 مونیخ آغاز شد‌. داستانی که دستمایه اصلی فیلم سینمایی مونیخ استیون اسپیلبرگ در سال 2005 شد. المپیک تابستانی ۱۹۷۲که به طور رسمی با نام «بازی‌های المپیاد بیستم» شناخته می‌شود، از ۲۶ اوت ۱۹۷۲ تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۲ میلادی در شهر مونیخ در آلمان غربی و با حضور ۷٬۱۱۳ ورزشکار زن و مرد از ۱۲۱ کشور جهان و در ۲۱ رشته ورزشی بر‌گزار شد.بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ، پس از بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین، دومین میزبانی کشور آلمان را به همراه آورد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

تصویر11 ورزشکار صهیونیست در المپیک مونیخ که 9 نفر آن‌ها کشته شدند

پس از ارسال سه نامه از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین برای کمیته بین المللی المپیک مبنی بر حضور ورزشکاران فلسطینی در این بازی ها و عدم پاسخ این کمیته به این نامه ها ، گروه سمپتامبر سیاه درصدد انجام اقدامی انقلابی برامد تا توجه جهانیان را به مسئله فلسطین متوجه سازد. دو سال پيش از گروگانگيري در مونيخ، ملك حسين پادشاه وقت اردن در سپتامبر سال 1970 دستور حمله ارتش اين كشور به اردوگاه هاي پارتيزان هاي فلسطيني در خاك اين كشور را صادر كرد. در جريان نبردهاي خونيني كه پس از صدور اين دستور رخ داد، هزاران فلسطيني كشته شدند. سرانجام سازمان آزاديبخش فلسطين به رهبري عرفات ناگزير شد در ژوئيه 1971 پارتيزان هاي مسلح وابسته به خود را از اردن خارج و به لبنان منتقل كند.

کمیته ایکس

پس از حادثه المپیک مونیخ، در مراسم تشییع ورزشکاران صهیونیست‌، گلدا مایر‌، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی قول داد که فلسطینی‌ها بهای این اقدام را با خون خواهند پرداخت‌. اسرائیل این بار هم ترور را برگزید. سه روز پس از حادثه مونیخ‌، در هشتم سپتامبر 75 جنگنده بمب‌افکن F-4 اسرائیلی پایگاه‌های چریکی و اردوگا‌ه‌های پناهندگان را در لبنان و سوریه با بمب های ناپالم خود بمباران کرده و متجاوز از سیصد نفر فلسطینی را کشتند که اکثر آنها زنان و کودکانی بودند که هرگز حتی نام سپتامبر سیاه را نیز نشنیده بودند. این تهاجم سنگین‌ترین حمله هوایی رژیم صهیونیستی پش از جنگ 1967 بود‌. پناهگاه‌های چریک‌ها توسط نیروی زمینی رژیم صهیونیستی مورد حمله قرار گرفت. یک تاکسی لبنانی که هفت سرنشین داشت در اثر گلوله تانک سنتوریون اسرائیلی به آهن پاره‌ای تبدیل شد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

آهارون یاریو مغز متفکر کمیته ایکس

اما مهمترین اقدام‌، تصمیم برای حذف فیزیکی و ترور رهبران فلسطینی بود. گلدامایر بدین منظور کمیته‌ای سری با عنوان کمیته X متشکل از رؤسای سرویس های امنیتی "شین بت" و "موساد" ( یوسف هارملین و زوی زمیر ) و رئیس سرویس اطلاعات ارتش (سرلشکر الیاهو زئیرا)، "مشاور اطلاعاتی و ضدتروریسم" مایر ( سرلشگر آهارون یاریو) " وزیر جنگ" سپهبد موشه دایان و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح سپهبد "دیوید الیعزر" تشکیل داد.

ریاست کمیته با خود گلدامایر بود. وظیفه کمیته عبارت بود از تحقیق درباره دلالیل ناکامی های اطلاعاتی اسرائیل و ارائه راهکار برای حل آن. در 19 سپتامبر کمیه گزارش خود را در منزل گلدا مایر با حضور اعضاء ارائه کرد. نتیجه اخراج سه مقام موساد و شین بت به انضمام طرح ترور رهبران سیاسی و نظامی ساف بود. یکی از اخراجی ها‌، رئيس ادارة «امنيت حفاظتي» در «شين‌بت» كه مسئوليت محافظت از ورزشكاران را در المپيك عهده دار بود بايد اخراج شود. هرچند «هارملين» رئيس «شين‌بت» در اين مورد كه مسئوليت به گردن رئيس اداره يادشده انداخته شود به شدت مخالفت كرد و براي اولين بار در طول دوران تصدي رياست «شين‌بت » تهديد كرد كه از مقامش استعفا خواهد داد. نخست‌وزير «گلداماير» اصرار ورزيد كه اخراج، نازل‌ترين بهاي بوركراتيكي است كه مي‌شود پرداخت و «هارملين» با اكراه آن كارمند زيردستش را اخراج كرد.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

نمودار رئیس و اعضای کمیته ایکس

گلدامایر اعلام کرد‌: " ما چاره‌ای نداریم جز اینکه تا آنجا که دست بلندمان می‌رسد به سازمان‌های تروریستی ضربه بزنیم ". قرار بود تا سرویس‌های امنیتی رژیم اسرائیل مجری استراتژی "دست بلند" گلدا مایر باشند. گلدا مایر می‌خواست دست بلند دولت صهیونیستی در همان اروپا انتقام بگیرد.

مغز متفکر این کمیته البته ژنرال آهارون یاریو بود که به مدت 8 سال (1972-1964) ریاست سرویس اطلاعات نظامی (آمان) را بر عهده داشت که از جمله آن در دوره جنگ 6 روزه 1967 بود و در این مدت توانسته بود کارنامه درخشانی از خود بر جای نهد به نحوی که از دوره مدیریت وی با نام دوران طلایی نام گذاری شد. یاریو تا آن زمان به عنوان برجسته‌ترین چهره امنیتی و اطلاعاتی این رژیم شناخته شده بود و توانسته بود اعتماد کامل رهبری سیاسی اسرائیل را به خود جلب کند. به همین دلیل گلدا مایر پس از رسیدن به قدرت با ایجاد پست مشاور نخست وزیر در امور ضدتروریسم وی را به این سمت منصوب کرد. چه اینکه یاریو به صورت معنوی فرمانده جامعه اطلاعاتی اسرائیل محسوب می‌شد. مشاور ضدتروریسم نخست وزیر، واحد امنیتی جدیدی بود که برای طراحی استراتژی رژیم صهیونیستی جهت مقابله با اقدامات چریکی سازمان‌های فلسطینی بویژه سپتامبر سیاه تأسیس شده بود و فقط در مقابل نخست وزیر پاسخگو بود.

در این زمان مثلث یاریو، زئیرا و زمیر حلقه سه گانه امنیت رژیم صهیونیستی در آغاز دهه 1970 تلقی می‌شدند. «آهارون ياريو» كه زنده ماندن و فعال بودن افراد مورد هدف ممكن بود در پي داشته باشد بررسي مي‌شد. او همچنين لطماتي را كه ممكن بود به روابط اسرائيل با كشوري كه ترور در آنجا انجام مي‌شد، وارد شود بررسي مي‌کرد.

زمیر بلافاصله با «يوسف هارملين» رئيس «شين‌بت» براي سرکوب مبارزات روزافزون فلسطيني‌ها همكاري را آغاز كرد. اين مساعي مشترك سبب شد كه «شين بت» كه مسئوليت امور امنيتي داخلي را عهده‌دار بود در عرصه‌هاي مبارزات خارجي بيش از هر زماني در گذشته، به طور محسوسي دخالت داشته باشد.

با توجه به سوابق و تجربیات ، از سوی گلدا مایر، یاریو به عنوان دبیر کمیته ایکس و مدیر ارشد عملیات انتقام برگزیده شد. عملیات موسوم به "خشم خدا" ( در زبان عبریמבצע זעם האל میوتصع زاعم هاایل) . طراحی این عملیات زیر نظر یاریو صورت گرفت. جه استعاری این نام هم به انگاره برگزیدگی قوم یهود بازمی گردد. بدین معنا که در نگرش صهیونیستی، فلسطینی ها با کشتن صهیونیست ها خشم خدا را برانگیخته و اکنون دست انتقام خدا از آستین موساد برای انتقام الهی درآمده است. عنوانی هوشمندانه که حاوی فحوای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی نیز هست.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

مأموریت این کمیته آن بود که هرکس را که اعضایش مرتبط با قتل عام مونیخ تشخیص می داد تعقیب کرده و از او انتقام بگیرد. کمیته ایکس طی جلسه ای فهرستی از اهدافی که گمان می برد نقش اصلی را در عملیات مونیخ داشته اند را تهیه و برای ترور به بخش عملیات موساد سپرده شد. زوی زمیر رئیس موساد نیز فرماندهی عملیات را بر عهده هراری گذاشت.

گلدامایر و کمیته ایکس به خوبی می دانستند که مبارزه با سازمان سپتامبر سیاه حتی برای سرویس های امنیتی مغرور اسرائیل کار آسانی نخواهد بود. چه اینکه این گروه از سری ترین سازمانهای وابسته به الفتح بود که از جنگ 1967 جان بدر برده بودند. آنها کسانی بودندکه باقی مانده نبردهای چریکی مرز اردن و لبنان بودند. از نظر کمیته ایکس آنچه سپتامبر سیاه را تا این اندازه مرگ آور و خطرناک می ساخت ، توانایی رهبران آن در شناسایی و اجیرکردن جوانان فلسطینی بود که که هیچ امیدی نداشتند و آماده بودند تا در راه انتقام گیری از اسرائیل و اردن بمیرند.

این سرآغاز دوران تازه ای از جنگ رژیم صهیونیستی بر علیه فلسطینی ها بود که جنگ اشباح یا نبرد سایه ها نامگذاری شد. دورانی که شاخصه آن نبرد نیمه سخت امنیتی اطلاعاتی میان گروههای مقاومت فلسطینی با سرویس های امنیتی اسرائیل بود. حالا دیگر ماشین ترور اسرائیل به کارافتاده بود و تا حمام خون به پا نمی کرد آرام نمی گرفت.

آنچه واقعاً اتفاق افتاده بود اين بود كه رهبران اسرائيل تصميم گرفته بودند كه تروریسم دولتی را بر عليه فلسطيني‌ها تشديد كنند. در حاليكه فلسطينيان اروپا را به ميدان جنگ تبديل كرده بودند، موساد نیز به اين نبرد خونين وارد مي‌شد. واقعه المپیک مونيخ سبب شده بود كه «گلداماير» و مشاورانش تشخيص دهند كه دولت صهیونیستی که نبرد با فلسطینی ها اکنون در فراسوي مرزهاي فلسطین برقرار است و اينك منفعل بودن سبب خواهد شد كه متحمل تلفات بيشتري شوند.

تصمیمات کمیته ایکس

براساس مصوبه کمیته ایکس، ماشین ترور شامل یک جوخه کامل به شرح ذیل بود:

" جوخه ترور عبارت بود از 15 نفر در قالب 5 تیم. الف . دو آدمکش حرفه ای ، بت. دو نفر برای مراقبت و تأمین عملیات ترور ، وت . دو نفر برای تأمین و تجهیز اماکن پوششی ، خت. یک تیم 6 تا 8 نفره عملیاتی به عنوان ستون فقرات عملیات و گیمل . دو متخصص ارتباطات و امور فنی و در آخریک نفر فرمانده جوخه."

فهرست اهداف ترور به تعداد ورزشکاران کشته شده اسرائیلی تنظیم شد. گلدامایر فرمان قتل 35 تن از رهبران شناخته شدة "ساف" و "الفتح" را صادر کرد. برخی اسامی این فهرست عبارت بود از اشخاص ذیل :

1. وائل زعیتر ( نماینده ساف در رم) 2. محمود الهمشهری ( نماینده ساف در پاریس ) 3. حسین البشیر ابوالخیر ( نماینده ساف در قبرس) 4. باسل القبیسی ( از اعضای عراقی ساف و استاد دانشگاه آمریکایی بیروت) 5. موسی ابوزیاد( یکی دیگر از نمایندگان مؤثر "ساف" در قبرس) 6. محمد بوضیا (مسئول الجزائری شاخه اروپایی جبهه خلق در اروپا ) 7. فاروق قدومی 8. هایل عبدالحمید 9. محمد یوسف نجار 10 . علی حسن سلامه

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

وائل زعیتر                                                                   محمود الهمشهری

اما مهمترین چهره های این فهرست کسی نبود جز، محمد یوسف نجار معروف به ابویوسف و علی حسن سلامه معروف به شاهزاده سرخ. از نظر کمیته ایکس ابویوسف افسر ارشد اطلاعاتی الفتح ، فرمانده ارشد سپتامبر سیاه بودو علی حسن سلامه عملیات مونیخ را هدایت کرده بود. سلامه مسئول تشکیلات امنیتی ساف و نیز فرمانده واحد 17 ، یگان حفاظت شخصی عرفات را بود که در آنزمان در آلمان شرقی بسر می برد.

براي اتخاذ موضع تهاجمي «زمير» تيمي ايجاد كرد كه تخصصش يافتن و نابود كردن تروريست‌ها بود. او «مايك هراري»را به عنوان «مدير پروژه» منصوب كرد؛ عنواني زيركانه براي شغلي خشن. انتخاب «هراري» امري طبيعي مي‌نمود زيرا او اخيراً به جاي «يوسف ياريو» رئيس «متصادا» شده بود.

او در اواخر دهه 1940 و اوائل 1950روي پروژه‌هاي مخفي مهاجرتي «موساد عالیابت» كار كرده بود و آن گاه در عمليات مشترك موساد و «شين‌بت» فرد مهمّي شده بود. او تمايل داشت در هر جا كه اقدامي به مامورين مخفي اسرائيل محول مي‌شد، حضور داشته باشد. "هراري" مانند آدم خشني بنظر مي‌رسيد و واقعاً هم همينطور بود. شايان ذكر است كه همسر «هراري» يكي از مديران ارشد دانشگاه تل‌آويو و خواهر همسرش «دوريت بينيش» بعداً رئيس ديوان عالي كشور اسرائيل شد. "هراري" كه به او دستور داده شده بود كه پيش‌قراول پاسخ‌گويي دولت اسرائيل به قتل‌عام مونيخ باشد، تيمي از مأمورين عملياتي متشكل از زن و مرد را دست‌چين كرد. او شخصاً چندين هويت جعلي را قبلاً اتخاذ كرده بود. «هراري» و يك افسر موساد بنام «آوراهام گُهمر» مسئوليت برنامه‌ريزي را عهده‌دار شدند.

او در حالی که پوشش یک بازرگان فرانسوی را به خود گرفته بود تیمی از اعضاء بخش عملیات موساد و بیرون از آن را بدین منظور گردآوری کرد. وی با نام مستعار "کبری" فرماندهی عملیات را شروع کرد. مرکز فرماندهی و اتاق عملیات در پاریس مستقر شد. در این عملیات هراری از کمک سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی ( که عملیات خشم خدا در آنها صورت می گرفت ) بویژه سرویس اطلاعات خارجی فرانسه SDECE برخوردار بود، چه اینکه سازمان آزادیبخش فلسطین در بیشتر کشورهای اروپای غربی صاحب دفتر بود .

تا پیش از این، دفتر موساد در پاریس، دفتر منطقه‌ای موساد به شمار می‌آمد اما کوتاه زمانی قبل از عملیات خشم خدا، بروكسل به مركز فعاليت‌هاي جاسوسي اسرائيل در اروپا تبدیل شد. پايتخت بلژيك وقتي اين موقعيت را يافت كه «شارل دوگل» رئيس جهوري فرانسه موساد را از پاريس بيرون كرد. علت، كمك موساد به سازمان امنيت مراكش براي كشتن يك ناراضي مراكشي بنام «بن‌ بركه» بود. البته در اواخر دهه 1970 و اوائل دهه 1980 و در زمان ریاست کنت دومارانش بر SDECE پاریس دیگر بار به فرماندهی منطقه‌ای موساد در اروپا تبدیل شد.

عملیات خشم خدا و ماشین ترور هراری

هراری به سرعت شبکه ترور خود را با گزینش از میان افران بخش عملیات موساد و دیگر تروریست‌های یهودی وابسته به موساد در اروپای غربی سامان داد. برخی از نیروهای جوخه وی که اسامی آنها بعدها درز پیدا کرد عبارتند از: شموئل گورن، باروخ کوهن، تصادوک اوفیر، رافی سیتون، الیعزر(گیزی) تصفریر، سیلویا رافائل، آراله شُرُف، ماریان گلد نیکف، زوی اشتاینبرگ، آبراهام گُهمر، میخائیل دورف و بسیاری دیگر. هدایت گروه علاوه بر هراری شامل اشخاص ذیل بود: شموئل گورن، رئیس واحد" کشت" (در زبان عبری رنگین کمان ، واحد شنود و جمع آوری فنی از بخش جمع آوری اطلاعات "تصومت")، ناخوم آدمونی رئیس بخش "تول" (روابط موساد با سازمان‌های اطلاعاتی خارجی). برای پشتیبانی این واحد علاوه بر موساد، شین بت و واحد 504 سرویس اطلاعات ارتش (واحد جمع آوری پنهان در کشورهای عربی که افسران آن کتمیم קתמי"ם (קצינים לתפקידים מיוחדים) خوانده می شوند) نیز بسیج شدند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
تصاویر برخی از اعضاء جوخه ترور از راست: مایک هراری، تصادوک آفیر، رافی سِیتون، شموئل گورن و سیلویا رافائل

حالا همه چیز برای اجرای عملیات خشم خدا مهیا شده بود. این شبکه از سوی سرویس‌های امنیتی اروپای غربی و هم چنین SAYAN (شبکه یهودیان حامی اسرائیل در جوامع یهودی خارج از فلسطین اشغالی) حمایت می‌شد. علاوه بر همه اینها بخش SAIFANIM (در زبان عبری یعنی ماهی طلایی و بخش ویژه مربوط به ساف در موساد) نیز از سوی زمیر رئیس موساد به طور ویژه مأمور ارائه خدمات اطلاعاتی و پشتیبانی به ماشین ترور هراری شد.

روز16 اکتبر سال 1972، "عبدالوائل عادل زعیتر" کارمند سفارت لیبی و نمایندة "ساف" در شهر "رم" در هنگام ورورد به منزل مسکونی‏اش به ضرب 12 گلوله کشته شد . 8 دسامبر همان سال ، "محمود الهمشهری" نمایندة "ساف" در شهر "پاریس" بر اثر انفجار بمب کنترلی در تلفن منزل مسکونی‏اش، زخمی عمیق برداشت و یک ماه بعد در بیمارستان جان سپرد. روز 24 ژانویه سال 1973، "حسین البشیر ابوالخیر" نمایندة "ساف" در "قبرس" نیز، زمانی که چراغ اتاقش را در طبقة دوم هتلی در شهر "نیکوزیا" خاموش می‏کرد، با انفجاری مهیب قطعه قطعه شد.

در 6 آوریل پرفسور "باسل القبیسی" از اعضای عراقی "ساف" و استاد دانشگاه آمریکایی بیروت ، در پاریس به ضرب گلوله از پا درآمد و شش روز بعد "موسی ابوزیاد"، یکی دیگر از نمایندگان مؤثر "ساف" در قبرس، توسط بمبی که در شهر آتن منفجر شد کشته شد. همچنین، "محمد بوضیا" که از فعالین سیاسی "ساف" در اروپا بود بر اثر انفجار اتومبیلش در پاریس جان سپرد.نمایندة "ساف" در الجزایر طی سوءقصدی به شدت مجروح شد، نمایندة "ساف" در لیبی براثر انفجار بسته‏ای انفجاری فلج و نابینا شد. همچنین "فاروق قدومی" و "هایل عبدالحمید"، که از اعضای شورای رهبری "فتح" بودند، از یک عملیات تروریستی "موساد" جان سالم به در بردند. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی موفق شد با ارسال بسته‏های حامل بمب به دفاتر و مراکز متعلق به فلسطینیان در اروپا تعداد دیگری از فعالان فلسطینی را که برخی از آنان هیچ وابستگی تشکیلاتی به "ساف" یا "فتح" نداشتند، بر لیست قربانیان عملیات انتقام‏جویانه خود بیفزاید.

 

پاسخ فلسطینی ها و جنگ اشباح

سپتامبر سياه مي‌ديد كه رويدادهاي تازه‌اي در حال وقوع است. برخي از افراد برجسته‌اش به قتل رسيده بودند. سپتامبر سياه با ارسال بمب‌هاي نامه‌اي براي ديپلمات‌هاي اسرائيلي در اروپا، در مقام مقابله به مثل برآمد. وابسته سفارت اسرائيل در لندن در اثر انفجار يكي از اين بمب‌ها به قتل رسيد. نبرد در جولانگاه اروپا جنبه دو طرفه پيدا كرد كه بعداً از آن به «جنگ اشباح» تعبير كردند.

در جریان این کشاکش مرگبار، فلسطینی ها هم بیکار ننشستند. روز 10 سپتامبر سال 1972، تلاش برای کشتن یک دیپلمات سفارت رژیم صهیونیستی در "بروکسل" که عضو "موساد" و نیز مأمور نفوذ به درون "سازمان سپتامبر سیاه” بود ناکام ماند. نام وی «تصادوك اوفير» بود. یکی از اعضاء جوخه ترور هراری که در پوشش دیپلمات در بروکسل فعالیت می کرد. او بعدها در سال 1978 و در دوران ریاست «الیعزر تصفریر» آخرین رئیس ایستگاه موساد در تهران، به معاونت وی رسید. تصفریر نیزخود یکی از اعضاء عملیاتی تیم عملیات خشم خدا بود.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

الیعزر تصفریر آخرین رئیس ایستگاه موساد در تهران؛ سمت راست در تهران قبل از انقلاب و سمت چپ، امروز

در 19 سپتامبر عضو سفارت "رژیم صهیونیستی" در لندن "آرمی شاشوری" بر اثر انفجار بمبی به هلاکت رسید. اما موفق‏ترین پاسخ فلسطینیان به ترورهای رژیم صهیونیستی در "اسپانیا" عملی شد. تنها سه روز پس از قتل "محمود همشهری" نمایندة "ساف" در فرانسه، شخصی به نام "باروخ کوهن" در رستورانی واقع در مرکز شهر "مادرید" هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. بعدها منابع امنیتی "رژیم صهیونیستی" افشا کردند که وی با نام اصلی "موشه‏حنان ایشای" رئیس ایستگاه موساد در اسپانیا و یکی از مهره های اصلی جوخه ترور هراری بوده است. او که مأموریت داشت در میان فعالان فلسطینی در اسپانیا نفوذ نماید ، در حین عملیات جاسوسی خود، توسط اعضای سپتامبر سیاه شناسایی شد و در حالی که فکر می‏کرد موفق به نفوذ در این سازمان شده است به قتل رسید. طرح کشتن "کوهن" با چنان دقت و پیچیدگی طراحی شده بود که "موساد" مجبور شد تمامی شبکة خود را در اسپانیا منحل کند.

مانند «تصادوك اوفير» در بروكسل، «كوهن» هم يكي از افسران «شين بت» بود كه به‌طور قرضي در خدمت موساد بود و شبكه‌اي از جاسوس‌هاي فلسطيني را كه براي اسرائيل كار مي‌كردند، اداره مي‌كرد.يكي از مأمورین مخفي عرب كه با او همكاري مي‌كرد جاسوسي دو جانبه بود كه در نهايت نسبت به ساف وفادار بود. «كوهن» اولين و تنها مأمور عملياتي اسرائيل بود كه تا آن زمان توسط فلسطينيان در اروپا به قتل رسيد.

برخي از اعضاي خانوادة «كوهن» بعدها ادعا كردند كه مي‌شد از مرگ او جلوگيري كرد. با زير پا گذاشتن احتياط‌هاي امنيتي عكس او در يك آلبوم رسمي نظامي كه به مناسبت بزرگداشت پيروزي سال 1967 تهيه شده بود به چاپ رسيده بود. در آن عكس «كوهن» در يونيفورم نظامي در كنار دوست خوبش «تصادوك اوفير» كه او هم يونيفورم نظامي به تن داشت، ديده مي‌شد. سرويس‌هاي امنيتي عرب اين قبيل مدارك را جمع‌آوري مي‌كردند، لذا اين مسأله كه مأمورین عملياتي اسرائيل هيچ وقت نبايد چهره‌شان را نشان دهند، موضوعي حياتي بود. با اينكه «كوهن» وقتي شبكه فلسطيني‌اش را اداره مي‌كرد، هويتش را مكتوم نگه داشته بود، آن عكس ممكن است سبب افشاي هويت واقعي‌اش شده باشد.

یک ماه و نیم بعد، صهیونیست دیگری به نام "سیمیاگلازر" در قبرس به ضرب گلوله از پا درآمد. هویت او نیز توسط خود صهیونیست‌‏ها مشخص شد: افسر ارشد موساد در قبرس و از اعضای قدیمی سازمان تروریستی "ایرگون".

جنگ شدت گرفته بود و اشكال تازه‌اي پيدا مي‌كرد. در ماه آوريل 1973 ساف به يك هواپيماي غيرنظامي در نيكوزياي قبرس و نزديكي خانه سفير اسرائيل حمله كرد. دولت عبری شب بعد، اين حمله را تلافي كرد، هرچند احتمالاً اين كار كاملاً جنبه تصادفي داشت، زيرا اين عمل تلافي‌جويانه عمليات بزرگي بود كه از مدتها قبل طراحی شده و در جايي اجرا شده بود كه از رم يا پاريس بسيار مهم‌تر بود. اسرائيلي‌ها اكنون نبرد را به ستاد مركزي ساف در لبنان كه يك كشور دشمن بود كشانده بودند. آن‌ها به اين نتيجه رسيده بودند كه نابود كردن مأمورین عملياتي و هماهنگ كننده‌هاي فلسطيني در اروپا كافي نخواهد بود. اين بار نوبت واحد ضربت ویژه رژیم صهیونیستی موسوم به سایرت ماتکال بود تا در بیروت وارد عمل شود. موساد در این عملیات فقط نقش پشتيباني داشت.

رسوایی در لیلهامر

در آغاز ماه ژوئيه 1973، «مايك هراري» اعضاي پروژه‌اش را ـ كه برخي از آن‌ها به لحاظ شخصيتشان در امور كشورهاي اسكانديناوي، انتخاب شده بودند ـ به لیلهامر، شهري در شمال نروژ كه محل بازيهاي اسكي بود آورد.آن اسرائيلي‌ها براي مهم‌ترین ماموريتشان، بعد از مبارزاتي كه در پي كشتارهاي مونيخ آغاز شده بود، در آنجا گردهم آمده بودند، زيرا قرار بود قرباني آن‌ها رئيس عمليات سازمان سپتامبر سياه باشد: «علي حسن سلامه»كه به او لقب «شاهزاده سرخ» داده‌شده بود.

چند سال بود كه آن‌ها شنيده بودند كه «سلامه» مجري برنامه‌هاي تروريستي‌، شخص بااستعدادي است كه به «ياسر عرفات» بسيار نزديك است و موساد اعتقاد داشت كه او مغز متفكر و طراح حمله به اسرائيلي‌ها در المپيك مونيخ بوده است. اين فلسطيني هوشمند و بسيار خشن فقط خودش را با سازمان سپتامبر سياه مشغول نمي‌كرد؛ او در واقع فرمانده نيروي شماره 17، يعني واحد فلسطيني بود كه مسئوليت حفاظت از جان «ياسر عرفان» را به عهده داشت. عدد 17 در واقع شماره تلفن داخلي او در ستاد مركزي ساف بود.

اسرائيلي‌ها اين رابطه را دليل قاطعي مي‌دانستند كه شخص «عرفات» فرمان حمله به ورزشكاران در مونيخ را صادر مي‌كند. «سلامه» كه مي‌دانست جانش در خطر است، احتياط مي‌كرد و غالباً محافظينش او را احاطه مي‌كردند ـ امّا او نيز به زرق و برق ثروت معتاد شده بود، بر اين باور بود كه او مستحق چيزي جز بهترين‌ها نيست.

علی حسن سلامه معروف به ابوسلامه پسر ارشد شیخ حسن سلامه از فرماندهان نیروهای فلسطینی در جنگ 1948 و از نزدیکان عبدالقادر الحسینی فرمانده نیروهای فلسطینی در این جنگ بود که در همین نبرد به شهادت رسید. شهادت پدر تأثیری شگرف بر علی گذارد و او را تا هنگام مرگ در خط نبرد با رژیم صهیونیستی باقی نهاد.


مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویرمایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر

علی حسن سلامه و پدرش

در سال 1978 با يك دختر زيباي لبناني مسيحي بنام «جورجينا رزق» كه در سال 1971 به‌عنوان ملكه زيبايي انتخاب شده بود ازدواج كرد. سال قبل از ازدواج‌شان آن‌ها براي گذراندن تعطيلات خود به ایالات‌متحده، «ديسني ورلد» در هاوايي رفتند. CIA ترتيبي داد كه آن‌ها به سلامت به «ميكي ماوس» و «لواس» سفر كنند و حتي هزينه سفر را هم پرداخت. اين كار به اين علت بود كه CIA مي‌خواست «سلامه» را به طرف خود جلب كند و او را به‌طور كامل به‌عنوان جاسوس خود به كار گيرد. از سال 1969 سالها قبل از آنكه ساف دست از مبارزه بردارد و توسط واشنگتن برسميت شناخته شود، «سلامه» رابطه مخفي ساف در مذاكره با CIA بود. «سلامه» به آمريكايي‌ها تضمين داده بود كه ديپلمات‌هاي آمريكايي مورد حمله مبارزان فلسطيني قرار نخواهند گرفت.

مشخص نيست كه در چه زماني سازمان‌های امنيتي اسرائيل از ارتباط به ويژه «سلامه» با CIAمطلع شدند. صهیونیست‌ها بشدت از نزدیکی میان CIA و ساف هراس داشتند. چون امریکایی‌ها عادت داشتند تا به خاورمیانه و قضیه فلسطینی‌ها از دریچه ذهن موساد و صهیونیست‌ها بنگرند و حالا این نزدیکی می توانست این استراتژی حیاتی رژیم اسرائیل را با چالش مواجه سازد، پس ترور سلامه بشدت در دستور کار قرار گرفت. المپیک مونیخ هم بهانه بسیار خوبی بود و باید به این بهانه با او تسویه حساب می کردند. اسرائیلی‌ها اجازه نمي‌دادند كه ارتباط او با آمريكايي‌ها مانع اين كار شود .هرچند، پيدا كردن او غالباً كار بسيار دشواري بود. در ژوئيه سال 1973 پيشرفتي در اين زمينه حاصل شد. در اين سال خبرچين‌هاي موساد در اروپا اطمينان حاصل كردند كه سرنخي از محل اقامت «سلامه» به دست آورده‌اند.

آدمکش‌هاي «هراري» با شور و شوق فراوان عازم نروژ شدند. ظرف چند روز «زمير» رئيس موساد نيز به آن‌ها ملحق شد. رئيس موساد به آنجا آمده بود تا شخصاً اجراي اين ترور مهم را سرپرستي كند. اين فلسطيني صرفاً يك هدف ديگر نبود. «زمير» شخصاً در سپتامبر گذشته مرگ ويراني را كه همكاران «سلامه» در مونيخ موجب شده بودند به چشم ديده بود. كشتن او پيروزي مهمي در نبرد پنهاني بعد از واقعه مونيخ محسوب مي‌شد.

با در دست داشتن عكس‌هاي «سلامه» اعضاي پشتيباني تيم «هراري» رد پاي مردي را كه ساعت‌ها در جستجويش بودند يافتند و تعقيبش كردند. حداقل سه نفر از هفت‌تيركش‌هاي اسرائيلي، اتومبيل در اختيار داشتند. آن‌ها وقتي كه آن مرد همراه با زني كنار خيابان در حال راه رفتن بود، با رگبار گلوله او را هدف قرار دادند. هفت‌تير‌كش‌ها از طريق راه‌هاي فرار از پيش تعيين‌شده به قصد خروج از نروژ حركت كردند. سلامه موساد را فریب داد. او ترتیبی داده بود که وقتی پیش خدمت مورد نظر تحت‌نظر موساد است چند نفر از افرادش با او گفتگو کنند تا موساد فکر کند وی همان کسی است که بدنبال او هستند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
نمایی از شهر لیلهامر

در فاصله كوتاهي از وقوع ترور، ساير اسرائيلي‌ها در خانه امني در «اسلو» پنهان شدند. بعد از 40 سال اولين قتل در «ليلهامر» اتفاق افتاده بود. فقط صبح روز بعد بود كه مامورين مخفي اسرائيل كشف كردند كه اشتباهاً كس ديگري را كشته‌اند. مرد مقتول يك پيشخدمت مراكشي بنام «احمد بوشيكي» بود كه با يك زن نروژي ازدواج كرده بود؛ همان زن حامله‌اي كه در كنارش در خيابان قدم مي‌زد. 20 سال طول كشيد كه اسرائيلي‌ها به او و فرزندش غرامت بپردازند، هرچند آنها هيچگونه مسئوليت قانوني را در ارتباط با اين قتل به گردن نگرفتند.

بعداً معلوم شد كه يكي از اعضاي كم‌سابقه تيم موساد درست گفته بود. وقتي مراقب مردي بودند كه گفته مي‌شد «سلامه» است، «ماريانه گلادنيكف» به ساير اعضاي جوخه «هراري» گفته بود كه چهره آن مرد با صورت «سلامه» فرق دارد. آنها به حرفش گوش ندادند. از نظر آنها او فقط يك منشي «شين‌بت» بود كه او را فقط به خاطر داشتن گذرنامه سوئدي و تسلطش به زبان اسكانديناوي به عضويت تيم «هراري» درآورده بودند.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
احمد بوشیکی و همسر نروژی‌اش

اگر به خاطر رفتار احمقانه دو نفر از مأمورين پشتيباني اسرائيلي (يك زن و يك مرد) كه وظيفه پاييدن و بعضي از قسمت‌هاي برنامه‌ريزي را به عهده داشتند، نبود، اسرائيلي‌ها با سرّي نگهداشتن خطايي كه مرتكب شده بودند، ممكن بود بتوانند بر اين قتل سرپوش بگذارند. آنها هر اشتباه قابل تصوري را مرتكب شدند و در هر قدمي كه برداشتند از خودشان براي پليس رد پايي به جا گذاشتند. آنها بجاي استفاده از اتومبيل‌هاي افراد ثالثي كه از ماهيت واقعي مأموريت آدم‌كشي آنها هيچ اطلاعي نداشتند، با اتومبيل‌هايي كه خودشان كرايه كرده بودند در اطراف «ليلهامر» رانندگي كردند. در تعقيب «بوشيكي» آنها به اندازة يك گله فيل در داخل يك مغاز چيني‌فروشي به چشم مي‌آمدند. آنها قاعده طبقه‌بندي و مجزا كردن مسئوليت‌ها را از يكديگر رعايت نكرده بودند و هر يك از اعضاي تيم، اعضاي ديگر را مي‌شناختند و مي‌دانستند كه آنها كجا هستند.

ماشین ترور هراری در پاک کردن رد خود کودنی قابل توجهی نشان داد. همسايگان آن پيشخدمت بدبخت، شماره اتومبيل را به پليس گزارش دادند و دو نفر از اسرائيلي‌ها هنگامي كه اتومبيل كرايه‌اي را در فرودگاه «اسلو» پس مي‌دادند دستگير شدند. دو نفر كه با اسامي «گلادنيكف» و «دن ارت» به «اسلو» آمده بودند، هر دو اقرار كردند كه براي اسرائيل كار مي‌كنند و نشاني آپارتماني را كه توسط موساد مورد استفاده قرار گرفته بود اعلام كردند. پليس دو نفر ديگر از اعضاي گروه ضربت را در آنجا پيدا كرد. بازجويان نروژي از غيرحرفه‌اي بودن عمليات سازمان جاسوسي اسرائيل كه از بهترين‌ها در جهان تلقي مي‌شد، شگفت‌زده شده بودند. مثل ميوه‌اي كه روي درخت خيلي رسيده باشد، اسرائيلي‌ها يكي بعد از ديگري به دست پليس افتادند. «هراري» خودش توانست فرار كند ولي «گُهمر» و پنج نفر ديگر از مامورين عملياتي موساد به نام های ، سیلویا رافائل ، دن آربل ، ماریان گلدنیکف ، زوی اشتاینبرگ و میخائیل دورف دستگير شدند. «زمير» رئيس موساد با خوش شانسي راه فرارش را از قبل پيش‌بيني كرده بود.

شش مأمور عملیاتی موساد دستگیر و محاکمه شدند و این مهمترین رسوایی و افشاگری از اقدامات پنهان و تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی در خارج از فلسطین بود که موجب بی آبرویی این رژیم گردید. يك فرد كمك‌كننده (سايان) در نروژ با يك يهودي توليدكننده منسوجات كه از بازماندگان اردوگاه‌هاي مرگ نازي بود و نسبت به اسرائيل گرايش شديد داشت تماس گرفته و پرسيده بود كه آيا مي‌تواند قايقش را قرض بدهد. به آن مرد ثروتمند فهمانده بودند كه نبايد هيچ سئوالي بپرسد، زيرا اين قرض بخاطر مصلحت دولت يهودي اسرائيل است.

آنهايي كه در نروژ مانده بودند، اطلاعات زيادي در اختيار پليس قرار دادند. براي اولين بار برخي از شيوه‌هاي عملكرد اسرائيل در ترورهاي بعد از واقعه افشا شد. يكي از مأمورین موساد كليد آپارتماني را در پاريس در اختيار داشت كه سرويس جاسوسي فرانسه با استفاده از آن توانست كليدهاي ديگري را كه مربوط به خانه‌هاي امن متعددي كه توسط مأمورین عملياتي اسرائيل مورد استفاده قرار مي‌گرفت، بدست آورد. شواهدي بدست آمد كه پاي اسرائيلي‌ها را در قتل‌هاي مشكوك فلسطيني‌ها در چند كشور ديگر به ميان كشيد. پرحرف‌ترين فردي كه دستگير شده بود، «ارت» بود. او كه متولد دانمارك بود از افراد كهنه‌كار ماموريت‌هاي موساد بود كه نام واقعي عبري‌اش «دن‌آربل» بود. به محض اينكه نروژي‌ها او را در يك اتاق تاريك به تنهايي زنداني كردند، شروع به گفتن همه چيز كرد. بازجوهاي نروژي وقتي «ارت/آربل» به آن‌ها گفت كه مبتلا به مشكل ترس از جاهاي تنگ و تاريك است ـ مشكلي كه براي يك مأمور امنيتي مي‌تواند نقص مهمّي باشد ـ به دشواري مي‌توانستند شگفتي خود را پنهان كنند. در عوض منتقل شدن به يك سلول بزرگ‌تر، «ارت» حاضر بود كه به همه چيز اعتراف كند.

اسرائيلي ديگري كه در نروژ دستگير شد «سيلويا رافائل» بود. امّا او از «ارت» بسيار حرفه‌اي‌تر عمل كرد. او روحيه‌اش را از دست نداد و داستاني را كه سر هم كرده بود تكرار كرد: او گفت كه نامش «پاتريشيا روكس بارو» عكاس خبري و داراي گذرنامه كانادايي است. در واقع «رافائل» از اسناد مسافرتي مجهول استفاده مي‌كرد و مدت‌ها بود كه اين كار را مي‌كرد. او در سال 1937 در كيپ تاون، آفريقاي جنوبي از يك مادر مسيحي و پدر يهودي متولدشده بود. در سن 20 سالگي عاشق اسرائيل شد و به‌عنوان داوطلب در يك «كيبوتص» اسرائيلي بنام «رامات ‌هاكروش» به كار مشغول شد. چون دختري باهوش بود به آساني مي‌شد موضوع داستانهايي باشد كه امنيتي‌هاي اسرائيل براي عمليات جاسوسي خود سر هم مي‌كردند. لذا توجه سازمان‌های امنيتي اسرائيل را جلب كرد. در اوايل دهه 1960 واحد امنيتي نظامي اسرائيل كه تخصصش رخنه كردن به كشورهاي عربي بود به او آموزش داد.

مربي «رافائل»، «گُهمر» بود كه در «ليلهامر» همراه با او دستگير شد. 10 سال قبل از واقعه نروژ «گهمر» «رافائل» را به كانادا فرستاد تا توانايي‌هاي حرفه‌اي را براي آنكه بتواند پوششي براي عمليات جاسوسي باشد كسب كند. بعداً واحد «امان» به‌عنوان بخشي از «متصادا» به موساد منتقل شد. «رافائل» كه به‌عنوان يك «جاسوس واقعی» COMBATANS آموزش كامل ديده بود، مكرراً با استفاده از نام «ركس بارو» عكاس خبري، به محل‌هايي كه روزنامه‌نگاران مي‌توانستند بروند دسترسي داشت. او در مصر وحتي بنا به گزارش‌ها در اردوگاه‌هاي پناهندگان فلسطيني كه «عرفات» سازمان آزادی‌بخش فلسطين را در آنجا تأسيس كرده بود جاسوسي كرد.

اتحاد بنلوکس میان سرویس موساد و سرویس اطلاعاتی کشورهای اسکاندیناوی من جمله نروژ ، به موساد کمک کرد تا با استفاده از نفوذ سیاسی و امنیتی خود در نروژ روند رسيدگي به قضيه پيچيده «ليلهامر» را کنترل کرده و متحمل فشار زيادی نشود. لذا نروژ آشكارا ترجيح داد كه به شرمندگي رژیم اسرائيل، تحقير شدن توسط افكار عمومي را نيفزايد. علي‌رغم اطلاعات مطروحه در دادگاه نروژ كه حاكي از مجرميت اسرائيلي‌ها بود، سرويس‌هاي امنيتي ايتاليا و فرانسه نيز که تمام قد با موساد همکاری می کردند تا حدود زيادي نسبت به موساد همبستگي نشان دادند. آن‌ها تقاضاهاي سازمان آزادی‌بخش فلسطين در مورد تجديد رسيدگي‌هاي مربوط به قتل فلسطينيان را در كشورهاي يادشده ناديده گرفتند. البته اين موضوع بذري بود كه «اداره تول» ( روابط خارجی موساد) كاشته بود و حالا به ثمر نشسته بود.

مایک هراری؛ پدربزرگ تروریست‌های موساد +تصاویر
مایک هراری، مسؤول رسوایی در لیلهامر

در یکم فوریه 1974 سیلویا رافائل و آوراهام گهمر به 5 سال زندان، دن آربل به 5 سال زندان به خاطر شرکت در قتل درجه دوم محکوم شدند. ماریان گلدنیکف به 2 سال و نیم و زوی اشتاینبرگ به 1 سال حبس محکوم شدند. میخائیل دورف مأمور مخابرات جوخه ترور آزاد شد. این مأمورت فاجعه امیز بود. دو کارشناس امنیتی تل آویو اعلام کردند که: " افشای عاملان دستگیر شده، ضربه سختی را بر ساختار پوششی موساد در اروپا وارد آورد. عاملانی که افشاء شده بودند را می‌بایست فرا می‌خواندند، خانه‌های امن رها شدند، شماره‌های تلفن را عوض کردند، و روش‌های عملیاتی را تغییر دادند."

این رسوایی بیش از همه به پای هراری نوشته شد. حالا رژیم اسرائیل که خود را حاصل قربانی یهودآزاری و هولوکاست در اروپا معرفی می‌کرد به نام انتقام، دست خود را در اروپا برای کشتار گشوده بود و در این راه حتی بی گناهان را هم می‌کشت. رسوایی لیلهامر موجب شد تا برای نزدیک به 6 سال کشتن رهبران فلسطینی بویژه ابوسلامه از دستور کار خارج شود.

 
محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


سپیدار خبر: به نام فلسطین، به کام صهیونیست‌ها؛

 

آیا کشورهای‌اروپایی که بنیانگذاران رژیم‌نامشروع اسرائیل هستند، از موضع خود کوتاه آمده‌اند؟ دلایل حمایت‌های اخیر اتحادیه اروپا از "تشکیل کشور مستقل فلسطینی" چیست؟ آیا آنچه به نام "فلسطین" در جریان است، در نهایت به کام "اسرائیل" خواهد شد؟ گزارش مشرق جوانب مختلف این موضوع را بررسی کرده است.
گروه گزارش ویژه سپیدار خبر:- از مشرقٰ مدتی است که پارلمان اتحادیه اروپا و پارلمان کشورهای اروپایی در حرکتی نمادین، وجود کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته‌ است. با توجه به سابقه‌ای که از نفوذ اسرائیل در مقامات اروپایی سراغ داشتیم، این عمل به راحتی قابل تبیین نیست. آیا زمانی که اسرائیل در سکوت مقامات غربی به خانه و کاشانه فلسطینیان حمله کرد، این نمایندگان اروپایی خواب بودند؟ آیا کشورهای اروپایی رویکرد خود را نسبت به اسرائیل عوض کرده‌اند؟ آیا بده‌بستان‌های اقتصادی‌شان به اسرائیل به هم ریخته و می‌خواهند از این طریق، فشار بیشتری وارد کنند؟ نسبت این اتفاقات با اعتراضات داخلی علیه دولت نتانیاهو چیست؟ اینها سؤالاتی است که می‌خواهیم در این گزارش بدان بپردازیم. نوشتار حاضر قصد دارد بدون پیش‌فرض به سراغ اسناد و پژوهش‌ها رفته و دریابد هدف از این اقدام چه بوده است. از این رو یک‌به‌یک عوامل پنجگانه این اقدام را بررسی کرده و نهایتاً تبیینی تلفیقی ارائه می‌دهیم.

رمزگشایی از حمایت اخیر کشورهای اروپایی از کشور مستقل فلسطین
بسیاری از خیابان‌های انگلیس، شاهد تظاهرات مردم علیه خشونت‌هی اسرائیل در جنگ اخیر غزه بود
 

1- اثرات جنگ 22 روزه و 55 روزه بر افکارعمومی اروپا و آمریکا

یکی از مسائلی که جنگ 22 روزه و جنگ اخیر را نسبت به جنگ‌های چند دهه پیش میان اسرائیل اعراب، متفاوت کرد، گسترش ارتباطات جهانی در خاورمیانه و همچنین مؤسسات اسلامی در کشورهای غربی در طول این مدت بود. در نتیجه این امکان برای مسلمانان و یهودیان صیونیست‌ستیز فراهم شد تا با تبلیغات گسترده‌تر، صدای مظلومیت ملت فلسطین را به گوش جهانیان برسانند. کار تا آنجا پیش رفت که استفاده از چفیه فلسطینی به نشانه حمایت از مردم این کشور، در اروپا فراگیر شد.


چفیه فلسطینی بر گردن "لارس اولی" نماینده پارلمان سوئد
 
یک نظرسنجی در ژوئیه 2014 از 1658 بزرگسال بریتانیایی نشان داد اگر چه 65% از پاسخ گویان، حماس را مرتکب جرائم جنگی می‌دانند، اما در مقابل، 62% نیز همین دیدگاه را نسبت به رژیم اسرائیل دارند. جالب است که تعداد کمتری از نسل جدید یعنی 18 تا 39 ساله نسبت به افراد بزرگسال‌تر نسبت به حماس اعتراض دارند و این نشان می‌دهد نسل جدید، درک و همدردی بیشتری نسبت به وضعیت نوار غزه دارد.

پیمایش دیگری توسط ساندی‌تایمز انجام شده و نشان می‌دهد 52% از انگلیسی‌ها بمباران غزه توسط اسرائیل در جنگ اخیر را «غیرموجه» می‌دانند، 27% به اسرائیلی‌ها و 14% با فلسطینی‌ها احساس همدردی دارند. پیمایش دیگری توسط مؤسسه خیریه «خاورمیانه را در آغوش بگیر» صرفاً‌ از مسیحیان انگلیس و پیش از جنگ اخیر انجام شد و نشان داد 35.4%‌ با فلسطینی‌ها و 16.9%‌ با اسرائیلی‌ها همدردی می‌کنند.

تظاهرات متعدد به ویژه در طول جنگ اخیر در اروپا علیه جنگ‌افروزی صهیونیست‌ها صورت گرفت که فضای پاریس،‌ لندن و برلین را تغییر داد. از آنجا که دشمنی‌های پیشین اروپاییان با یهودیان (در قرون اخیر تا جنگ جهانی دوم) صبغه نژادپرستانه و ضدیت بااقلیت‌های دینی داشته است،‌ بسیاری از طرفداران اسرائیل، این تظاهرات را نیز به گرایش‌های آن‌چنانی متهم کردند. اما نشریه اکونومیست این اتهام را تکذیب کرد و خشم اروپاییان را ناشی از اقدامات اخیر دولت اسرائیل در جنگ اخیر غزه دانست. این نشریه همچنین با یک مقام دولتی فرانسه صحبت کرد و از قول آن نوشت:«95%‌از تظاهرات‌کنندگان هیچ مشکلی با یهودیان ندارند.»
 
نظرسنجی‌ها از وضعیت بد اسرائیل در افکار عمومی نزدیک‌ترین متحد خود خبر می‌دهد. پیمایش اخیر مرکز تحقیقاتی پیو نشان داد 29% از آمریکاییان 18 تا 29 ساله،‌تقصیر جنگ اخیر را عمدتاً‌ به گردن اسرائیل می‌دانند تا حماس، در حالی که 21% چنین نظری در مورد حماس داشتند. نظرسنجی دیگری از مؤسسه گالوپ نیز که صرفاً‌ از آمریکاییان رنگین‌پوست زیر 50 سال صورت گرفته است،‌ مخالفت اکثریت آنها نسبت به اقدامات اسرائیل به عنوان اقدامی «غیرموجه» آشکار کرده است.

چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از
نیمی از جمعیت غزه، کودک هستند

نفوذ اسرائیل بر افکار عمومی آمریکا بالاست با این حال همچنان عمده آمارها به نفع فلسطینی‌ها است. در یک نظرسنجی که 5 دسامبر سال جاری منتشر شد، مانند سال گذشته 39% از گزینه دو-دولت برای حل تنش در سرزمین‌های اشغالی حمایت کردند اما گزینه یک دولت (دولت منتخب ساکنان سرزمین فلسطین) از سال گذشته 10% رشد داشته است (24% به 34%). شهروندان آمریکایی در برابر این پرسش که اگر راه حل دو-دولت، ممکن نباشد، 71% دولت دموکراتیک با شهروندان هم رتبه (گزینه پیشنهادی ایران) را ترجیح داده‌اند و فقط 24% دولت واحد یهودی را برگزیده‌اند. حتی 50% از مسیحیان اوانجلیست و 61% از یهودیان (دو گروه از آمریکاییان که باورهای مذهبی نزدیک‌تری به اسرائیل دارند) نیز دولت دموکراتیک را بر دولت یهودی ترجیح داده‌اند. نهایتاً اینکه 63% از آمریکاییان نیز با شهرک‌سازی اسرائیلیان مخالفت کرده‌اند.

2- اثرات پیمان شکنی رژیم صهیونیستی بر بی‌اعتباری مقامات غربی

اروپاییان سال‌ها است سخن از لزوم پایبندی به راه‌حل دودولت برای حل تنش‌ها در اراضی اشغالی می‌کنند. اسرائیل نه تنها به تلاش‌های ایران برای تشکیل دولت واحد دموکراتیک در سرزمین‌های اشغالی قاطعانه برخورد می‌کند،‌ بلکه به راه‌حل دودولت که اروپاییان و آمریکا سال‌ها است مطرح می‌کنند هیچ وقعی نمی‌نهد. از آن بدتر اینکه با حضور آمریکا با فلسطین توافق می‌کند اما عملاً بر خلاف آن پیش می‌رود و اینگونه اعتبار آمریکا را به عنوان به اصطلاح قدرت برتر دنیا زیر سؤال می‌برد.

اتحادیه اروپا اعلام کرده است «هدف اتحادیه اروپا، تحقق راه‌حل دو-دولت با تشکیل یک دولت مستقل،‌ دموکراتیک و پرتحرک فلسطینی است که مرز به مرز اسرائیل و همسایگانش وجود داشته باشد. اتحادیه اروپا می‌خواهد در این، پیشرفت ملموسی واقع شود نه اینکه صرفاً یک پروسه تعیین شود. برای رسیدن به این هدف، اتحادیه اروپا دست به طیفی از اقدامات سیاسی و عملیاتی زده و بزرگترین حامی تلاش‌های فلسطینیان برای دولت‌سازی است. اتحادیه اروپا، سازمان ملل، ایالات متحده و فدراسیون روسیه اعضای موسوم به "گروه چهار" هستند که در سال 2002 میلادی نقشه راه صلح را با هدف رفع تنش‌ها منتشر کردند...

وزرای خارجه اتحادیه اروپا محاصره غزه توسط اسرائیل را غیرقابل‌قبول و خلاف پیشرفت سیاسی در حل تنش‌ها توصیف کرد. در ژوئیه 2010 شورای روابط خارجی خواستار تغییر فوری و اساسی در سیاست‌ها شد و دوباره بر بازسازی مرزها به صورت فوری، پایدار و بدون شرط، جهت جریان‌یافتن کمک‌های انسانی، کالاهای اقتصادی و افراد تأکید کرد.»
 
چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از
مردم پاریس به خیابان آمده اند و خواستار بایکوت اسرائیل شده‌اند

نوامبر سال جاری، بیش از 300 گروه مدافع حقوق بشر،‌ اتحادیه تجاری و احزاب سیاسی در سراسر اروپا، از اتحادیه اروپا خواستند که خواستار مسئولیت‌‌پذیری اسرائیل در کشتار اخیر غزه شود و توافق‌نامه مشارکت اقتصادی میان اتحادیه اروپا و اسرائیل را تعلیق کند. این توافق‌نامه مهمترین پیمان میان اسرائیل و اتحادیه اروپا است که دسترسی صهیونیست‌ها به بازار اروپا را تضمین کرده و امتیازات اقتصادی ویژه‌ای برای رژیم صهیونیستی فراتر از هر دولت غیراروپایی قائل شده است. برخی از امضا کنندگان این درخواست، عبارت بوده از: کنگره اتحادیه‌های تجاری ایرلند، اتحادیه‌های ملی اسپانیا و فرانسه و بلژیک،‌ احزابی چون پادوموس که پرطرفدارترین حزب کنونی در اسپانیا است،‌ سمن‌های عمده (مهمترین NGOها) شامل CNCD در بلژیک و Trocaire در ایرلند.

چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از
جنگ غزه با بیش از 2000 کشته که بیشتر آنان زن و کودک بودند، اتحادیه اروپا را - بیش از گذشته - به فکر حفظ اعتبار بین‌المللی خود انداخت و کاهش هزینه‌های اشغالگری اسرائیل برای اروپاییان انداخت
 
در این بیانیه آمده است با وجود این قرارداد، «اتحادیه اروپا وسایل مادی لازم برای تجاوزهای اسرائیل به قوانین بین‌المللی و عمل بر خلاف تعهداتش ذیل قوانین بین‌المللی را فراهم می‌کند.»

آنیتا جرسکا مسئول کمیته هماهنگی میان کمیسیون‌ها و انجمن‌های  اروپایی به نفع فلسطین (ECCP) در این باره گفت است: «اتحادیه اروپا مدت‌ها است از روابط نزدیک خود با اسرائیل برای درگیرشدن در گفتگو میان اسرائیل و فلسطینیان استفاده کرده است اما کشتار وحشیانه اسرائیل در غزه نشان داد این گفتگوها شکست خورده است. اکنون زمان آن است که اتحادیه اروپا اقدامی برای درفشارقراردادن اسرائیل جهت پیروی از قوانین بین‌المللی انجام دهد.» این سخن به خوبی نشان می‌دهد اروپاییان تا چه از ناتوانی خود در حل تنش‌ها در اراضی اشغالی با وجود قدرتی که دارند و روابطی که با اسرائیل برقرار کرده‌اند، ناراضی‌اند.

رمزگشایی از حمایت اخیر پارلمان اروپا از کشور مستقل فلسطین
300 انجمن‌، اتحادیه‌ و حزب اروپایی خواستار تعلیق توافق مشارکت اقتصادی اتحادیه اروپا با اسرائیل شدند

وضع آمریکا هم بهتر از این نیست. آمریکا بارها در زمان کارتر، کلینتون و اوباما تلاش کرد تا با انعقاد قرارداد صلح میان اسرائیل با فلسطینیان و اعراب،‌ تنش‌های سیاسی-امنیتی را در اراضی اشغالی حل کند. همین که این تلاش‌ها چندین بار تکرار شده است بدین معنی است که تلاش‌های گذشته ناکام مانده است.

علت عمده این ناکامی نیز یک امر بوده است:‌ خلف وعده اسرائیلی‌ها. رژیم اسرائیل در کمال پررویی قولی را در حضور رئیس‌جمهور آمریکا به فلسطینی‌ها و اعراب می‌دهد و چندی بعد زیر آن می‌زند. این مسأله به کاهش اعتبار بین‌المللی آمریکا و اعتماد به آن در میان مردم منطقه منجر شده است. آخرین مورد، مذاکرات فلسطینیان و اسرائیل با میانجیگری جان کری بود که مهلت 9 ماهه وی برای رسیدن به نتیجه با کارشکنی‌های اسرائیل ناکام ماند. رژیم صهیونیستی تا آنجا با اعتبار آمریکا بازی کرد که رسماً‌ برخی وزرای کابینه نتانیاهو از اسرائیل خواستند مرزهای دلخواه خود رادر کرانه باختری ترسیم کند. نفتالی بِنِت وزیر اقتصاد این رژیم گفت:«ما تدریجاً‌ تلاش می‌کنیم تا قوانین اسرائیل را در سرزمین‌های تحت کنترل اسرائیل (یعنی سرزمین‌های متعلق به فلسطین طبق قطعنامه 1967 سازمان ملل) حاکم کنیم.» این علناً نفی حکومت خودگردان و جنبش‌های فلسطینی بود، یعنی همان کسانی که در حال مذاکره با اسرائیل بودند.

در یک نگاه کلی،‌ از سال 1967 که برخی گروه‌های فلسطینی‌ واقعیت اسرائیل را پذیرفتند، قطعنامه سازمان ملل مقرر کرد اسرائیل از نواز غزه، کرانه باختری و شرق بیت‌المقدس عقب‌نشینی‌ کند. اسرائیل نهایتاً حدود 40 سال بعد در 2005 میلادی از نواز غزه عقب‌نشینی کرد اما به ساخت تدریجی شهرک‌های یهودی در سه ناحیه یادشده ادامه داد. توافق اسلو در 1993 و نقشه راه صلح در 2002 نیز نتوانست اسرائیل را به پایان رفتارهای غیرقانونی‌اش وادار سازد. از حدود 10 سال پیش، رژیم صهیونیستی آغاز به ساخت دیوارهای بلند به عنوان حصار در سه ناحیه یادشده نمود و بهانه‌اش جلوگیری از ورود فلسطینی‌هایی بود که قصد عملیات استشهادی داشتند اما این حصارها مورد مخالفت جامعه بین‌المللی قرار گرفت زیرا عملاً کنترل همه چیز را در این نواحی به دست اسرائیل می‌داد. این بدان معنا بود که اسرائیل اگر چه از این مراکز عقب‌نشینی کرده است اما آنها در قابل اردوگاه‌های آپارتایدی درآورده و تحت کنترل دارد. دادگاه بین‌المللی لاهه از همین رو حکم به مخالفت حصارکشی با قوانین بین‌المللی داد. اما اسرائیل به هیچ‌کدام از این تلاش‌ها وقعی ننهاد.
 
3- اثرات تغییر سیاست دولت آمریکا

درست است که دست‌های پشت پرده در آمریکا تأثیر زیادی بر عملکرد دولت می‌گذارند، اما این مطلقاً بدین معنا نیست که دولت، دست و پا بسته است. همه می‌دانیم که اوباما گفتگوهای استراتژیکی را با چین، کوبا و ایران شروع کرد که اصلاً از دولت بوش انتظار نمی‌رفت. این به معنای تطهیر دولت اوباما نیست بلکه تنها بدین معنا است: نباید چشم خود را بر این واقعیت ببندیم که اوباما منافع آمریکا را از طریق گفتگو پیگیری می‌کند ولی بوش به دنبال تأمین این منافع از طریق لشکرکشی بود. 

دولت آمریکا با ورود اوباما به کاخ سفید، سیاست خود مبنی بر تضمین امنیت اسرائیل را تغییر نداد اما جان کری و رئیس جمهور آمریکا، برخلاف مقامات گذشته، صراحتاً بر لزوم توقف خشونت در هر دو سوی ماجرا تأکید کردند و این به معنای عدم تأیید جنگ طلبی اسرائیل بود. سیاست‌های اوباما پس از بوش پسر، در واقع همان سیاست‌های کارتر برای انعقاد قرارداد کمپ دیوید و همان سیاست‌های کلینتون پس از بوش پدر برای انعقاد قرارداد 1994 قاهره است. البته این به معنای تغییر فاحشی در عمل این دولت نسبت به دولت‌های گذشته نبود و حتی در مقام سخن نیز یکی به نعل و یکی به میخ می‌زنند. اما به هر حال، همین که گاهی خشونت‌طلبی رژیم صهونیستی و توسعه طلبی ارضی آن را محکوم می‌کنند، چراغ سبزی به اروپا است تا آنها نیز تغییراتی را در این زمینه اعمال کنند. تغییر سیاست آمریکا وقتی معنادار می‌شود که نتانیاهو و وزیر دفاع این رژیم نیز صراحتاً نارضایتی خود را از سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه اعلام کرده‌اند. در واقع هر دو طرف تا حدودی از یکدیگر در موضع‌گیری رسمی فاصله گرفته‌اند.

 
چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از
ساکوزی و اوباما در حالی که ظاهراً نمی‌دانستند میکروفون روشن است،‌ نتانیاهو را «غیرقابل‌تحمل» خواندند
یک نظرسنجی در چند ماه گذشته از 1658 بزرگسال بریتانیایی شاهدی است بر اینکه سیاست خارجی اوباما تفاوت زیادی با بوش داشته است. در حالی که 50% از پاسخ‌گویان معتقد بودند بوش مرتکب جرائم جنگی شده است، تنها 19% چنین باوری را در مورد باراک اوباما داشتند.

برخی از سخنان مقامات آمریکایی را به عنوان شاهدی بر مدعای خود ذکر می‌کنیم:
  • اوباما که برنامه‌اش برای حل تنش‌ها در سرزمین‌های اشغالی، جلب اعتماد کشورهای عربی به عنوان میانجی در مذاکرات صلح بوده است، در نخستین ماه‌های ریاست جمهوری‌اش روابط بوش با اسرائیل را به نقد کشید و مدعی شد:«در طول آن هشت سال هیچ فاصله‌ای میان ما و اسرائیل نبود. چه نتیجه‌ای از آن وضعیت گرفتیم؟ وقتی هیچ روزنه‌ای برای تمایز ما دو دولت وجود نداشته باشد، اسرائیل کنار ما قرار می‌گیرد و این موجب فرسایش ظرفیت روابط ما با دولت‌های عرب می‌شود.» شاید کشورهای اروپایی نیز با به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین، همین هدف اوباما را دنبال می‌کنند. 
  • سه سال پیش، زمانی که اعضای گروه بیست دور هم جمع شده بودند، سارکوزی و اوباما با یکدیگر گفتگو می‌کردند در حالی که ظاهراً از روشن بودن میکروفون خود مطلع نبودند. گفتگوی آنها مستقیماً نتانیاهو را نشانه رفت. نیکلا سارکوزی در جریان این گفت‌وگوی خصوصی بیان داشت «من دیگر نمی‌توانم نتانیاهو را ببینم و تحملش را ندارم؛ او یک دروغگو است» و اوباما نیز در پاسخ به اظهارات وی گفت «از دستش خسته شده‌ای؟ من چی که هر روز باید با او سر و کار داشته باشم!»
  • جان کری در آوریل 2014 میلادی در سخنانی حساسیت برانگیز در جمعی از متخصصان کهنه کار آمریکایی، اروپایی، روسی و ژاپنی از اهمیت گزینه «دو دولت» در حل تنش‌ها در سرزمین‌های اشغالی گفت: راه‌حل «دو دولت» روز بروز بر اهمیتش به عنوان تنها جایگزین واقعی وضعیت موجود افزوده خواهد شد زیرا دولت واحد، یا دولتی آپارتاید با شهروندان درجه دو خواهد بود یا نهایتاً به دولتی خواهد انجامید که ظرفیت اسرائیل را برای تشکیل یک دولت یهودی از بین می‌برد...» این سخنان به این معنا بود که اگر اسرائیل به تشکیل دولت مستقل فلسطین تن ندهد، با توجه به مبارزه فلسطینیان با استقرار یک دولت یهودی عملاً آپارتایدی علیه مسلمانان در آن کشور حاکم خواهد شد. یا اینکه دولتی غیریهودی تشکیل می‌شود (گزینه پیشنهادی ایران) که این با آرمان‌های صهیونیست‌ها برای تشکیل دولت اسرائیل منافات دارد.
این سخنان حساسیت‌های زیادی را برانگیخت زیرا بدین معنا بود که روند فعلی فعالیت‌های اسرائیل به تشکیل «دولت آپارتاید» خواهد انجامید، کلمه‌ای که اسرائیلی‌ها آن را توهین نسبت به خود تلقی کردند. سوء استفاده مخالفان داخلی وی با انگیزه‌های سیاسی از این سخنان وی، موجب شد وی در بیانیه‌ا‌ی بر اعتقاد خود نسبت به اسرائیل به عنوان یک «دموکراسی پرتحرک» تأکید کند و اینکه «اسرائیل نه یک دولت آپارتاید است و نه می‌خواهد آن گونه بشود». با این حال، کری بار دیگر بر لزوم حرکت دو طرف به سمت راه حل «دو دولت» برای تجدید صلح تأکید کرد و این یعنی انتقاد از زیاده‌طلبی اسرائیل در خاک اسرائیل با شهرک‌سازی و جنگ افروزی.

  • جان کری در اواسط جنگ اخیر میان رژیم صهیونیستی و حماس در نوار غزه، مصاحبه‌ای با شبکه فاکس نیوز داشت که در آن، غافلگیر شد. وی پیش از آغاز مصاحبه نمی‌دانست که دوربین و میکروفون روشن است از این رو وقتی کسی در تماس تلفنی با وی از عملیات نظامی اسرائیل و تلفات آن در نوار غزه سخن گفت، وی دوبار با لحنی تأسف آمیز گفت:«خیلی عملیات مزخرفی بود» و اضافه کرد «ما باید امشب بریم اونجا [خاورمیانه]. دیوانگی‌ است که همینجا بنشینیم» مصاحبه‌گر، سپس این بخش از صحبت‌های وی را پخش کرد و منظور وی را پرسید. کری نیز ضمن حمایت از حق اسرائیل برای دفاع از خود گفت:«خیلی سخته. تحمل چنین عملیاتی خیلی سخته. مشخصه که من همون کاری رو کردم که هر کسی که برای کودکان و افراد غیرنظامی احترام قائله، انجام میده». جدا از اینکه کری چقدر برای حیات و حقوق غیرنظامیان و کودکان، احترام قائل است (که ما در این زمینه فعلاً قضاوت نمی‌کنیم و اساساً قضاوت در مورد رفتار انسان‌ها را بر قضاوت در مورد نیات آنها ترجیح می‌دهیم)، این سخنان عملاً اعتراض به کودک‌کشی صهیونیست‌ها بود.

جان کری که از روشن بودن دوربین‌های فاکس‌نیوز اطلاع ندارد از حمله اسرائیل به غزه شدیدا انتقاد می‌کند
  • جفری گلدبرگ در اکتبر 2014 یادداشتی در مورد روابط آمریکا و اسرائیل در پایگاه آتلانتیک منتشر کرد. وی در آن مدعی شد با یکی از مقامات کاخ سفید در مورد نتانیاهو صحبت می‌کرده است و آن مقام بلندپایه در پاسخ وی صراحتاً گفته است: «در مورد بی‌بی (منظورش بنیامین نتانیاهو است!) مطلبی هست و آن این است که او آدم بی‌خاصیتی است!» گلدبرگ می‌نویسد این‌گونه سخنان که دیدگاه واقعی مقامات کاخ سفید را نشان می‌دهد، دقیقاً همان چیزی است که اسرائیلی‌ها نیز در پشت درها در مورد آمریکا می‌گویند و این نشان از روابط بد میان آنها است.
  • پس از اعلام رژیم صهیونیستی مبنی بر اراده مستحکم آن برای تداوم ساخت آپارتمان‌های جدید در شرق بیت‌المقدس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نوامبر 2014 گفت: «این مایه تأسف که این برنامه دارد ادامه پیدا می کند. این فقط دیدگاه آمریکا نیست بلکه دیدگاه خیلی‌ها در جامعه بین‌المللی است.» وی افزود: «مشخص است که چنین اقداماتی با هدف ما برای پیشبرد مذاکرات صلح، تناقض دارد.»
رمزگشایی از حمایت اخیر پارلمان اروپا از کشور مستقل فلسطین

کری در گفتگو با فاکس‌نیوز در میانه جنگ اخیر غزه،‌ عملیات اسرائیل علیه کودکان و غیرنظامیان را غیرقابل‌تحمل خواند


4- اثرات جنگ طلبی و توسعه طلبی دولت اسرائیل و فروپاشی داخلی رژیم

این عامل به یقین یکی از مهمترین عوامل حمایت کشورهای اروپایی از تشکیل دولت مستقل فلسطین است. اوایل آذر کابینه رژیم اسرائیل در جلسه خود لایحه موسوم به "دولت یهودی" را با موافقت 15 وزیر و مخالفت هفت وزیر و در غیاب یک وزیر تصویب کرد. این لایحه به اراضی اشغالی فلسطین ماهیت دولت قوم یهود می‌دهد. "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر رژیم صهیونیستی طی سخنانی در کنست، هنگام ارائه این لایحه گفت: اسرائیل منحصرا سرزمین ملت یهود است... هر کسی که از ملت یهود حمایت می‌کند باید از قانون ملیت پشتیبانی کند.

چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از

اما طرح این لایحه و جدال‌های پیرامون آن که در این زمان یعنی پس از فجایع جنگ با غزه صورت گرفت،‌ دامن دولت ائتلافی و کنست اسرائیل را گرفت و با خروج لاپید و لیونی از کابینه (از دو حزب یش عاتید و هاتنوعا) عملاً ائتلاف شکست و نتایناهو با انحلال مجلس، خواستار انتخابات زودهنگام شد.

به گزارش مشرق، زیپی لیونی وزیر دادگستری، یعیر لاپید وزیر دارایی و رووین ریولین رئیس جدید رژیم صهیونیستی از مصوبه اخیر کابینه به شدت انتقاد کردند. ریولین که در یک کنفرانس سخنرانی می‌کرد، با بیان اینکه «شهروندان عرب» در اراضی اشغالی در اقلیت نیستند، گفت: «یک چهارم دانش‌آموزان اول دبستان، عرب هستند و اعراب یک پنجم جمعیت اسرائیل هستند». منتقدان بر این باور بودند این قانون برای اعراب سرزمین‌های اشغالی و سایر اقلیت‌ها غیردموکراتیک است. لیونی که از رقبای سرسخت نتانیاهوست، او را متهم کرد با حمایت از این لایحه در تلاش است ائتلاف را دچار اختلاف کند تا بتواند خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام شود. این موضوع در کنار اختلاف نتانیاهو با لاپید (رئیس دومین حزب بزرگ ائتلاف‌کننده با نتانیاهو در کابینه) بر سر بودجه، اختلافات را حادتر کرد. به دنبال اخراج لاپید از کابینه و پیش از انحلال آن، وزرای حزب یش عاتید یعنی شای پیرون، یائل جرمن، میر کوهن و یعکوف پری در حمایت از او همگی از کابینه استعفا داده بودند.

وضعیت نتانیاهو و حزب لیکود در داخل اسرائیل نیز اصلاً خوب نیست. بنابر پیمایش روزنامه معاریو که چند روز پیش در 19 دسامبر 2014 منتشر شد، 58% از پاسخ‌گویان مخالفت‌شان را با تداوم نخست‌وزیری وی اعلام کردند. در پاسخ به این سؤال که چه کسی را به جای نتانیاهو می‌پسندید، ‌28% از پاسخ‌گویان از اسحاق هرتزوگ رئیس حزب کار، 10%‌ از نفتالی بِنِت رهبر حزب خانه یهود، 10% از زیپی لیونی رهبر حزب هاتنوعا (حرکت)، 9% از یعیر لاپید رهبر حزب یِش عاتید (آینده‌ای هست)،‌ 6% از آویگدور لیبرمن رهبر حزب اسرائیل خانه ما و 5% از موشه کاهلون رئیس حزب کاهلون حمایت کردند ضمن اینکه 26% نیز هیچ‌کدام از این افراد را نپسندیدند. 72% از پاسخ‌گویان برای رأی‌دادن اعلام آمادگی کردند.

چرا حامیان رژیم اسرائیل به فکر حمایت از
 
لازم به ذکر است ائتلاف‌های متعددی میان احزاب یادشده در حال شکل‌گیری است (از جمله ائتلاف حزب کار و حرکت)‌ تا از فرصت پیش‌آمده در انتخابات 17 مارس 2015 برای کسب کرسی‌های بیشتر در کنست و نهایتاً‌ کرسی نخست‌وزیری بهره‌برداری کنند.

در هر صورت این وضعیت، موجب شده سیاست‌های نتایناهو برای تشکیل دولت آپارتاید که آن را با ارائه لایحه دولت یهود و همچنین با اعمال سرسختانه‌ترین فشارها بر نوار غزه پیگیری می‌کند،‌ در داخل اسرائیل مورد هجمه واقع شود و در نتیجه از سه نظر،‌ فضا برای مخالفت دول اروپایی با این سیاست‌ها نیز فراهم شود:

  • وقتی رژیم صهیونیستی از انسجام داخلی برخوردار نباشد، نمی‌تواند بر کشورهای دیگر فشار قاطعی برای حمایت از یک طرح یا عدم حمایت از آن وارد آورد.
  • نفوذ مالی اسرائیل در کشورهای غربی صرفاً‌ به نتانیاهو و حزب لیکود محدود نمی‌شود. در نتیجه صهیونیست‌ها و یهودیان مخالف نتاینیاهو،‌ از نفوذ مالی خود در جهت مخالفت با طرح‌های نتانیاهو استفاده می‌کنند و بهترین گزینه برای آنان،‌ به رسمیت‌شناخته‌شدن دولت فلسطین توسط دول اروپایی است،‌ زیرا این بدین معنا است که گزینه یک‌دولت در سراسر فلسطین کنار می‌رود که شامل گزینه دولت یهود نتیانیاهو نیز می‌شود.
  • این دولت‌ها تلاش می‌کنند با تأکید بر وجود دولت مستقل فلسطین،‌ ترمز تجاوزطلبی اسرائیل را بکشند تا بلکه با ایجاد آرامش در اسرائیل و اراضی اشغالی،‌ از شر حمایت از اسرائیل در این جنگ نابرابر خلاص شوند؛ حمایتی که نفرت مردم منطقه را برای آنها به ارمغان می‌آورد.
رمزگشایی از حمایت اخیر کشورهای اروپایی از کشور مستقل فلسطین
حمایت اجباری از نتانیاهو با وجود خلف‌وعده‌ها و بی‌قانونی‌هایش، هر روز برای دولتمردان غربی خسته‌کننده‌تر می‌شود
 

5- خستگی از یک قرن باج دادن: از معاهده بالفور تا مذاکرات هسته‌ای

از همان زمانی که انگلیس با معاهده بالفور در 1917 به تشکیل کشور اسرائیل یاری رساند، باج دادن اروپاییان به یهودیان آغاز شد زیرا انگلیس به خوبی می‌دانست با این کار از محبویبت خود در میان مردم خاورمیانه خواهد کاست. پس از خروج انگلیس از منطقه در 1971، عملاً امنیت اسرائیل تا چندی دستخوش جنگ با اعراب شد. گر چه، نتوانستند ره به جایی ببرند. اسرائیل نیز اگر چه در این جنگ‌ها پیروز شد، اما به خوبی می‌دانست برای جلوگیری از تکرار آن، باید پای یک قدرت خارجی یعنی آمریکا را هر چه بیشتر به منطقه باز کند و آن را حامی امنیت خود قرار دهد. همین اتفاق هم افتاد. ایالات متحده در کشورهایی چون ایران، اردن، عراق، عربستان و ... نفوذ کرد و تا حدودی وضعیت به نفع اسرائیل تغییر کرد. نتیجه آن، قرارداد کمپ دیوید بود که انور سادات رئیس جمهور مصر با مناحیم بگین نخست وزیر رژیم صهیونیستی امضا کرد.

با این حال یک اتفاق مهم در همان سال‌ها همه چیز را تغییر داد: انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی. ایران به تدریج نفوذ خود را در منطقه گسترش داد و اگر چه شورش‌های اولیه در کشورهای عربی به نتیجه نرسید، بااین حال افکار عمومی کشورهای عربی را طی این چند دهه تحت تأثیر قرار داد و با بکارگیری قدرت سیاسی و نظامی خود، اثرگذارترین متحد خارجی در چند دولت مهم خاورمیانه شد. نتیجه این شد که اکنون آمریکا سه کشور نزدیک به اسرائیل یعنی سوریه، عراق و لبنان را زیر سلطه خود ندارد و همین مسأله کار را برای اسرائیل دشوار ساخته است.

اکنون آمریکا و هر کشوری که در کنار آمریکا از اسرائیل حمایت کند، با افکار عمومی کشورهای مسلمان برخورد می‌کند زیرا تلاش‌های فرهنگی ایران ماهیت تجاوزطلبانه رژیم صهیونیستی را آشکارتر کرده و پیروزی‌های حزب‌الله فضا را به نفع ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی اسرائیل عوض کرده است. بیداری اسلامی نیز نشان داد مردم خاورمیانه از زیر سلطه خواب آورِ پادشاهانِ وابسته بیدار شده‌اند و همیشه امکان ظهور جنبش‌های مردمی وجود دارد. کشورهای اروپایی می‌دانند باید هوای این قدرت مردمی جدید در منطقه را داشته باشند و در بازی سیاسی خود، آنها را نیز در نظر بگیرند.

با این حال از آنجا که بسیاری از مردم خاورمیانه خواهان پایان تجاوزهای اسرائیل هستند نه حذف این غده سرطانی، یعنی به صلح میان فلسطین و رژیم صهیونیستی راضی هستند، در نتیجه دولت‌های غربی این راهبرد را پیش گرفته‌اند که در ضمن حمایت از موجودیت اسرائیل (که پروژه خودشان در چند دهه پیش برای کوچاندن یهودیان از اروپا بوده است) و امنیت آن در برابر تهدیدهای ایران و حزب الله، زیاده‌طلبی و جنگ‌افروزی دولتمردان صهیونیست را در سرزمین‌های فلسطینی 1967 محکوم کنند. با این راهبرد، هم در برابر فشارهای اسرائیل کوتاه آمده‌اند، هم دو باجی که تا کنون به اسرائیل داده‌اند را تا حدودی پس گرفته‌اند: یعنی به نفرت از خود در افکار عمومی منطقه دامن نزده‌اند و امکان بهبود روابط خود با دولت‌های قدرتمندی مثل ایران را فراهم کرده‌اند.

 
رمزگشایی از حمایت اخیر کشورهای اروپایی از کشور مستقل فلسطین
دیوار حائل؛ اگر این آپارتاید نیست، پس چیست؟

یکی از آخرین و مؤثرترین عوامل تحریک‌کننده اروپا برای کاهش حمایت خود از اسرائیل،‌ باج‌های ناجوانمرانه‌ای است که اسرائیل از آنها در مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌خواهد. آمریکا و اروپا به خوبی فهمیده‌اند که می‌توان روی ایران در منطقه حساب کرد و در مورد موضوعات مهم امنیتی و سیاسی با آن به توافق رسید. تبلیغات گذشته در مورد لجبازی ایرانی‌ها و عدم امکان گفتگو با آنها تا حد زیادی کنار رفته است. به بیان دیگر، یک رقیب قدرتمند برای اسرائیل پیدا شده که متحدان اسرائیل را به همکاری با خود به جای این رژیم فرا می‌خواند و با لحاظ شرایطی، حاضر است پای میز مذاکره در موضوعات اساسی بنشیند. در چنین شرایطی، سنگ‌اندازی‌های اسرائیل، به شدت اروپاییان را می‌آزارد و از اینکه اسرائیل موجب از دست‌رفتن ظرفیت همکاری میان اروپا و ایران و کدورت بیشتر میان مقامات ایران و غرب می‌شود، خشمگین‌اند. آنها منافع زیادی در ایران دارند که تنها راه دستیابی به آن،‌ تقویت روابط مسالمت‌آمیز با ایران است.

تبیین حمایت اخبر کشورهای اروپایی از کشور مستقل فلسطین

با توجه به عوامل پنجگانه مذکور، مشخص می‌شود چگونه اسرائیل، کشورهای اروپایی را تا سر حد جنون عصبانی کرده است. اسرائیل یک قرن است که دارد از اروپاییان باج می‌گیرد، با اجبار آنها به حمایت از خود، آنها را در بسیاری از کشورهای منطقه منفور ساخته است،‌ افکار عمومی اروپا و آمریکا را به ویژه در جنگ کودک‌کشی اخیر به شدت علیه خود به هیجان آورده است، با عمل بر خلاف درخواست‌ها و تلاش‌های اروپاییان و آمریکا برای تحقق راه‌حل دو-دولت،‌ آنها را به تمسخر گرفته است و دلچاک‌ترین متحدش یعنی آمریکا را از خود دور ساخته است. اینها همه در حالی است که نتانیاهو نتوانسته ائتلاف تندوران را در داخل اسرائیل برای پشتیبانی از خود و مقابله با این عوامل نگه دارد.

طبیعی است وقتی این همه بُردار به یک سمت حرکت می‌کند، نمی‌توان از وقوع پیامدهای منفی آن برای تندروهای صهیونیست جلوگیری کرد. پررویی است اگر نتانیاهو انتظار داشته باشد اروپاییان در چنین شرایطی، حتی در سخن خود نیز برخلاف اسرائیل چیزی نگویند. مگر اروپاییان عاشق چشم و ابروی اسرائیل هستند که در چنین شرایطی همچنان صددرصد برای وی فداکاری کنند و از آبروی داخلی و بین‌المللی خود بگذرند؟ البته منکر این نیستیم که اروپایی‌ها اسرائیل را با دست پس می‌زنند و با پا پیش می‌کشند. این سیاست را از آن رو پیش گرفته‌اند تا اسرائیل نیز مجبور شود برخی شرایط اتحادیه اروپا به ویژه تن‌دادن به گزینه دو-دولت رابپذیرد تا یک‌بار - شاید برای همیشه - از شر و شرارت‌های ولد نامشروع خود رهایی یابند.

بر مبنای تبیینی که ارائه شد،‌ اروپاییان تا حدودی به سیاست حمایت کامل از اسرائیل پایان دادند. 26 آذر، دادگاه عمومی اتحادیه اروپا، جنبش اسلامی حماس را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کرد تا نتانیاهو خشمگینانه اعلام کند: «به نظر می‌رسد بسیاری در اروپا، سرزمینی که 6 میلیون یهودی در آن قتل‌عام شد هیچ‌چیز [از هولوکاست] نیاموخته‌اند.» دادگاه عمومی اتحادیه اروپا گفته است تصمیمی که در مورد گنجاندن حماس در فهرست یادشده در سال 2001 گرفته بود،‌ بر مبنای قضاوت‌های منطقی نبوده است بلکه نتیجه تبلیغات رسانه‌ها و محتوای اینترنت بوده است و اینکه اکنون حماس را از فهرست، خارج می‌کند،‌ بدین معنا نیست که به نتیجه خاصی در مورد تروریستی‌بودن یا نبودنِ آن رسیده‌ است، بلکه فقط اعلام نادرستیِ آن تصمیمِ سال 2001 است.

این اقدام دادگاه اروپا، نتیجه اقدام همزمانی بود که در پارلمان اروپا رخ داد یعنی به‌رسمیت‌شناختن دولت فلسطین. پارلمان همچنین تصمیم گرفت کنفرانسی را در ژنو برگزار کرده و احتمالاً جرائم جنگی اسرائیل را در آن بررسی خواهد کرد. نتانیاهو در جواب این اقدامات گفته است اروپاییان در برابر گروه‌های نظامی فلسطینی از خود، ضعف نشان دادند اما بدانند که این اقدام همچون بومرنگ به خود آنها ضربه خواهد زد. وی گفت:«امروز ما دوباره شاهد دورویی متناوب اروپاییان بودیم.»

فلسطینی‌ها در این شرایط تلاش می‌کنند تا شکایتی از جنگ وحشیانه اسرائیل در ژوئیه و آگوست 2014 تنظیم کنند و دادگاه جنایی بین‌المللی ارائه کنند. در آن جنگ، بیش از 2000 فلسطینی شهید شدند که بسیاری از آنها کوکان، زنان و دیگر غیرنظامیان بودند.

پیش‌تر نیز اتفاقات قابل توجهی افتاده بود: سفیر اتحادیه اروپا به اسرائیلی‌ها گفته بود تقویت پیوندهای تجاری با اعضای اتحادیه،‌ منوط به حرکت در مسیر راه‌حل دو‌-دولت است. پایتخت اتحادیه اروپا هشدارهایی را منتشر کرد تا شهروندانش را نسبت به همکاری تجاری با هر مؤسسه‌ای که مرتبط با شهرک‌سازی اسرائیل در اراضی اشغالی است،‌ بر حذر دارد چرا که شهرک‌سازی را مخالف قوانین بین‌المللی می‌داند. بسیاری از اروپاییان سهام خود را در بانک‌های اسرائیلیِ مرتبط با شهرک‌سازی فروخته‌اند. بزرگترین شرکت دولتی آبرسانی در آلمان،‌ همکاری‌هایش را با شرکت‌های اسرائیلی که آب کرانه باختری را برده و سپس به فلسطینی‌های ساکن در آن منطقه می‌فروختند، متوقف کرده است.

در مراسمی به مناسبت صدمین سال آغاز جنگ جهانی اول،‌ لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه رسماً‌ جنگ اخیر اسرائیل علیه غزه را یک «قتل عام» خواند و گفت:«چه میزان مرگ،‌ بیشتر از این نیاز است تا قتل عام غزه متوقف شود؟ سنت دوستی میان اسرائیل و فرانسه، دیرینه است و اسرائیل نیز 100%‌حق تضمین امنیت خود را دارد،‌ اما این حق، کشتن کودکان و کشتار غیرنظامیان را توجیه نمی‌کند.» فرانسوا اولاند رئیس‌جمهور فرانسه در این مراسم خطاب به وزیر خارجه‌اش گفت:«ما چگونه می‌توانیم تماشاگر بمانیم وقتی یک منازعه مرگبار در غزه تا حدود یک ماه به طول انجامیده است؟... ما باید کاری کنیم.»


چرا اروپاییان به فکر حمایت از فلسطین افتاده‌اند؟
نوام چامسکی: "اسرائیل از جنگنده‌های پیشرفته و کشتی‌های جنگی برای بمباران مدارس، اردوگاه‌ها، ساختمان‌ها، مساجد و مناطق مملوء از جمعیت استفاده می‌کند؛ جمعیتی را هدف قرار می‌دهد که نه نیروی هوایی دارد، نه پدافند هوایی، نه نیروی دریایی و نه سلاح سنگین، نه یگان‌های توپخانه و نه فرماندهی و ارتش ... آن‌گاه اسم آن را "جنگ" می‌گذارد. این جنگ نیست، کشتار است."

جمع بندی
چه اسمی می‌توان بر رژیمی گذاشت که به بسیاری از افرادش حقوق سیاسی نمی‌دهد، در همه عرصه‌های زندگی سیاست تفکیک نژادی-مذهبی را اعمال می‌کند و حقوق اساسی عده‌ای از مردم را در تعیین سرنوشت‌شان انکار می‌کند؟ اگر چه حکومت خودگردان فلسطین وجود دارد اما در مورد مسائل مهم امنیتی، سرزمینی،‌ آب،‌ جابجایی مردم و کالاها، صنعت و تجارت هیچ قدرتی ندارد. همه اینها توسط ارگان‌های نظامی اسرائیل کنترل می‌شود که طبیعی است این ارگان‌ها در تمام این امور، منافع گروه‌های هم‌سود صهیونیستی و شهرک‌نشینان را دنبال می‌کنند. اگر این آپارتاید نیست، پس چیست؟
 
بااین حال آنچه باعث شده دولت‌های اروپایی با وجود زیر‌پاگذاشتن منافع‌شان توسط اسرائیل،‌ همچنان از برخورد قاطع با آن دوری می‌کنند، نوعی احساس مسئولیت اروپاییان نسبت به اسرائیل است. این احساس مسئولیت از آنجا ناشی می‌شود که صهیونیسم و دغدغه تشکیل دولت یهود و مهاجرت یهودیان از اروپا بر اثر قرن‌ها بدرفتاری اروپاییان با یهودیان (به روایت اسرائیل و برخی کارشناسان) و قرن‌ها آزاردیدن اروپاییان از حضور یهودیان در کشورهای‌شان که با پول خود افسار اسب پادشاهان را به این سو و آن سو می‌کشیدند (روایت نزدیکتر به واقع)،‌ مطرح شد.

در مورد انگیزه اول برای تشکیل اسرائیل یعنی بدرفتاری اروپاییان با یهودیان،‌ آلمان به دلیل دشمنی هیتلر با یهودیان و قتل آنان که البته اصل آن واقعه - هولوکاست- زیر سؤال است، بیش از دیگر دول اروپایی احساس مسئولیت می‌کند و هر سخنی از طرف مقامات این کشور علیه اسرائیل، حتی اگر کاملاً‌ مبتنی بر قوانین بین‌المللی باشد،‌ بوی احیای نژادپرستی هیتلر را می‌دهد. اما بقیه کشورهای اروپایی در این حد تحت فشار نیستند و عمدتاً انگیزه دوم برای آنها مهمتر است. طبیعی است اروپاییان نمی‌خواهند پروژه‌ای را که خود راه‌ انداختند زمین بزنند اما در عین حال نمی‌‌توانند برای حفظ اسرائیل، از تجاوزات بیشرمانه‌اش کاملاً حمایت کرده و آبروی خود را بیش از این لکه‌دار کنند.

 "تحمل نتانیاهو واقعاً‌ سخت است". اگر سارکوزی یک جمله درست در عمرش گفته باشد،‌ همین است.



منابع و مآخذ:
 
http://www.theguardian.com/world/2014/apr/29/john-kerry-apologises-israel-apartheid-remarks
http://972mag.com/kerry-warns-israel-could-become-an-apartheid-state/90201
http://972mag.com/if-this-isnt-apartheid-then-what-is-it/79513
http://www.mediaite.com/tv/kerry-caught-on-hot-mic-criticizing-israeli-strike
http://www.washingtontimes.com/news/2014/nov/3/obama-administration-decries-israeli-expansion-eas
http://www.theatlantic.com/international/archive/2014/10/the-crisis-in-us-israel-relations-is-officially-here/382031
http://www.washingtonexaminer.com/obamas-assault-on-israel-is-a-moral-outrage/article/2555454
http://www.siyasi.ir/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/14282-1390-08-18-04-03-46.html
http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2014/08/04/how-israel-is-losing-europe
http://cdn.yougov.com/cumulus_uploads/document/ejq2q2g7ym/Internal_Results_140728_War_Crimes_W.pdf
https://www.middleeastmonitor.com/news/europe/13114-62-of-british-public-says-israel-committing-war-crimes-as-polls-show-sympathy-for-palestinians
https://www.middleeastmonitor.com/news/middle-east/15901-most-israelis-still-do-not-want-netanyahu-as-next-pm
http://www.brookings.edu/research/reports/2014/12/05-american-opinion-poll-israeli-palestinian-conflict-telhami
http://www.ft.com/cms/s/0/5c2582b0-7e23-11e4-87d9-00144feabdc0.html#axzz3MRItlcH3
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/368242
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/577528
http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/gaza/11298405/Netanyahu-slams-European-hypocrisy-as-court-orders-removal-of-Hamas-from-terror-blacklist.html
http://www.scmp.com/news/world/article/664739/netanyahu-says-holocaust-lost-europeans-hamas-taken-terror-list
http://www.ft.com/cms/s/0/5c2582b0-7e23-11e4-87d9-00144feabdc0.html#axzz3MRItlcH3
http://www.eeas.europa.eu/mepp/index_en.htm
http://www.alternativenews.org/english/index.php/activism/bds/142-300-groups-suspend-eu-israel-agreement
https://www.globalpolicy.org/security-council/index-of-countries-on-the-security-council-agenda/israel-palestine-and-the-occupied-territories/land-and-settlement-issues.html
http://www.theguardian.com/world/2014/apr/29/israel-palestine-peace-talks-deadline-passes

 
محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


سپیدار خبر: گزارش ویژه؛

 

خام‌فروشی منابع زیرزمینی و به تعبیر رهبر انقلاب اخلاق "بچه پولداری ملی" و اداره کشور به شکل "بچه‌پولداری" سرنوشت کشور را به دست سیاستمداران کلان دنیای نفت می‌سپارد. اما "بچه پولداری ملی" چیست و چه آفت‌هایی برای کشور دارد؟ با گزارش ویژه مشرق درباره این پدیده مخرب ملی همراه باشید.
گروه گزارش ویژه سپیدار خبر- از مشرق. چندی پیش بود که رهبر معظم انقلاب سخن از یک ویژگی تأسف‌بار در زندگی ما ایرانیان به میان آورد و توجه رسانه‌ها به آن جلب شد: بچه‌پولداری ملی.


همه می‌دانیم که بچه‌پولدار به جوانی اطلاق می‌شود که صبح و شب در حال مصرف‌کردن سرمایه‌ای است که پدر مهربانش در جیبش می‌گذارد! بچه‌پولدار یعنی بچه یک پدر پولدار که با سرمایه پدرش خوش می‌گذراند! برگردیم به سخنان رهبری. ایشان در دیدار نخبگان جوان دانشگاه‌ها و برگزیدگان المپیادها با تأکید بر اینکه اتکا به درآمدهای نفتی یعنی سپردن سرنوشت اقتصاد کشور بدست سیاست‌گذاران جهانی، گفتند: باید یک زنجیره کامل و شبکه عظیم تولید علم ایجاد شود. این اولین بار نیست که ایشان و بسیاری دیگر از دلسوزان مملکت بر معایب نظام اقتصادی کشور ما صحه می‌گذارند و جالبتر اینکه بسیاری از مسئولین نیز که بار اصلی در تحقق واقعی این سیاست، منوط به تلاش آنها است، فقط حرف می‌زنند. در گزارش حاضر قصد داریم ابعاد این ویژگی را بشکافیم و در مورد راه‌های خروج از آن با توجه به ظرفیت‌های داخلی به بحث بنشینیم تا شاید تلنگری باشد و به سهم خود وارد میدان عمل شویم.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
اقتصاد ما به نفت، معتاد است

مگر بچه‌پولدارها چه اخلاقی دارند؟
 
ما اصلاً مخالف پولداربودن نیستیم. اصلاً نوش جانشان اگر حلال است ولی پولداربودن با بچه‌پول‌داربودن فرق می‌کند. حتی یک بچه‌پولدار یعنی جوانی که همه پول توی‌جیبش را پدرش می‌دهد نیز ممکن است آدم خوبی باشد و این پول بادآورده را به خوبی بکار گیرد. اما بحث ما در اینجا روی این افراد نیست. ما می‌خواهیم دقیقاً بر آفات بچه‌پولداری تمرکز کنیم (گر چه شاید همه این آفات با هم در همه بچه‌پولدارها جمع نشده باشد) تا در قسمت‌های بعد ببینیم آیا این آفات در نظام اقتصادی و ساختار اجتماعی ما رخنه کرده یا نه.

1- اسراف: بچه پولدارها چون برای سرمایه‌ای که دارند زحمت نکشیده‌اند، قدر آن را نمی‌دانند برای همین باکشان نیست که پولشان هدر برود یا بخشی از آن گم بشود.

2- عدم آینده‌نگری: بچه‌پولدارها فقط به فکر پول تو جیبی امروز خود هستند، فردا خدا بزرگ است! اصلاً وقتی پدرش هم بعد از 120 سال فوت کند، خُب خانه پدری‌‌اش را می‌فروشد و می‌گذارد توی جیبش!

3- وابستگی به دیگران: این افراد بیشتر می‌خرند تا بسازند. اصلاً بیشتر می‌خورند تا اینکه نان‌خور داشته باشند. بچه‌پولدارها عادت ندارند خیلی به خود زحمت بدهند چون می‌دانند هر چیزی را به هر قیمتی باشد می‌توانند بخرند! برای جاروکردن کف یک اتاق هم که باشد صبر می‌کنند تا خدمتکارشان سر ساعت همیشگی برسد. اصلاً شاید جای وسایل خود را هم بلد نباشند و از همان خدمتکار بپرسند. این هم خودش لذتی دارد!

4- تنبلی: وقتی همه زندگی یک فرد توسط کس دیگری تأمین شود، دیگر چه احتیاجی به کار و تلاش است؟! وقتی می‌توان امروز را با خرج‌کردن یک میلیون تومان خوش گذراند و فردا هم پدر مهربانش به دادش می‌رسد، چه انگیزه‌ای دارد برای اینکه از صبح تا شب بدود دنبال یک لقمه نان؟


 
5- نوسان در زندگی با توجه به میزان متغیر پول‌توجیبی: تقصیر خوشان نیست که نمی‌توانند برای آینده برنامه‌ریزی کنند، چون مشکل اصلی اینجا است که بچه‌پولدارها وابسته به پول توجیبی روزانه هستند و این هم ممکن است بنا به نظر پدر بزرگوار یا هر مشکل دیگری که پیش آید، گاهی کم و زیاد شود. برای همین زندگی بچه‌پولدارها اگر چه خوش می‌گذرد اما نوسان دارد.

6- بهره‌وری پایین و بی‌دقتی در هزینه: وقتی قرار نیست فردا با سودی که از کار امروز به دست می‌آید اداره شود، بنابر این «آنچه دلم می‌خواهد» مهمترین اصل در هزینه‌کردنِ آن سرمایه زبان‌بسته می‌شود. در واقع همه چیز «مصرف» می‌شود نه «سرمایه‌گذاری».

7- عدم بکارگیری ابتکار: ابتکار وقتی بروز می‌کند که یا راه‌های موجود به بن‌بست برسد یا اینکه در رقابت با کس دیگری مجبور شوی راه جدیدی را ابداع کنی. الحمدلله هر دو مورد برای بچه‌پولدارها منتفی است! بنابراین عموم بچه‌پولدارها تقریباً به یک نوع زندگی می‌کنند: خانه بزرگ + ماشین آخرین مدل + رستوران بالای شهر + ویلای مجلل + سفر تفریحی به اقصا نقاط دنیا!

8- بی‌تجربگی و آزمون و خطا: بچه‌پول‌دارها همه چیز را تجربه کرده‌اند اما بی‌تجربه‌اند. مثل کسی که به همه جای شهر سر زده باشد اما با آژانس. چنین فردی خودش هیچ راهی را بلد نیست و تنها توانایی بی‌نظیرش نشان‌دادن برج میلاد با انگشت است! بچه‌پولدارها چون هیچ‌کاری را بلد نیستند و برای ساختن هیچ چیزی تلاش نکرده‌اند، دائماً آزمون و خطا می‌کنند. جالب این است که به این روش خود افتخار هم می‌کنند:  آدم باید همه چیزو تو این دنیا یه دفعه امتحان کنه!

9- پز عالی ولی توخالی: آخرین ویژگی بچه‌پولدارها، پز عالی ولی توخالی است یعنی زندگی آنها را که نگاه می‌کنی فکر می‌کنی به قول معروف، کارشان درست است ولی وقتی از نزدیک با آنها زندگی می‌کند، می‌بینی هر چه پوشیده‌اند و سوارند و می‌خورند و ... همه وارداتی است! همه چیز دارند ولی از خودشان هیچ چیز ندارند. خودشان در ساختن این زندگی هیچ نقشی جز استفاده از دستگاه کارتخوان نداشته‌اند! یعنی اگر او را برداری و جایش کس دیگری را بنشانی، هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
بچه‌پولدارها به سبک زندگی خود افتخار می‌کنند!

البته زندگی بچه‌پولدارها خوبی‌هایی هم دارد. اگر واقعاً یک بچه‌پولدار، قدر مزیت خود نسبت به جوانان دیگر را بداند، از سرمایه‌ای که پدرش در اختیار وی گذاشته حسن استفاده کرده و با سرمایه‌گذاری مناسب آن در کنار تلاش و ابتکار شخصی، رشد بیشتری نسبت به جوانانی خواهد یافت که تنها بر تلاش شخصی اتکا دارند. این رویکرد، دقیقاً همان چیزی است که کشور ما بدان نیاز دارد و بدان خواهیم پرداخت.

نقش نفت در اقتصاد و سیاست ایران: مثبت یا منفی؟
توجیبی بادآورده بچه‌پولدارها، در ابعاد ملی می‌شود همین نفتی که زیر پای ما خوابیده است. از این رو بد نیست به نقش نفت در ایران و تاریخچه مختصر اثرات آن بپردازیم.


اقتصاد ایران پیش از اکتشاف نفت شامل سه بخش اصلی، یک بخش فرعی و یک بخش تازه‌تأسیس بود. آن سه بخش اصلی عبارت بود از:‌ کشاورزی (عمدتاً توسط روستائیان)، دامداری (عمدتاً توسط عشایر)، صنعتگری (پیشه‌وران شهری مثل آهنگر و بنا به علاوه کارگاه‌های ابریشم‌بافی و قالی‌بافی و ...) و آن بخش فرعی عبارت بود از گمرک جاده ابریشم و عبور کاروان‌ها از مرزهای ایران. دولت هم از هر چهار بخش مالیات می‌گرفت و امورات دولتمردان را می‌گذراند. بخش تازه‌تأسیس نیز سرمایه‌گذاری خارجی در برخی صنایع مثل شیلات و نساجی بود یعنی کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی که روس و انگلیس در ایران تأسیس کرده بودند و به استخدام کارگران به عنوان یک قشر جدید می‌پرداخت. تعامل دولت با این بخش بر اساس امتیازنامه‌ها و قراردادهای فیمابین بود.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
محصولات کشاورزی که قدیمی‌ترین منبع درآمد کشور است بخشی عمده از صادرات غیرنفتی را تشکیل می‌دهد

نفت دقیقاً در همین بخش آخر وارد شد یعنی شرکت نفت و پالایشگاه‌های مرتبط با آن بر مبنای سرمایه‌گذاری خارجی تأسیس شد و با رؤسا و مهندسان خارجی و کارگران ایرانی به فعالیت می‌پرداخت. اگر چه ایران به عنوان راه دستیابی روسیه به آبهای گرم و حصار مستحکم هند از نظر انگلیسی‌ها در نظر گرفته می‌شد، اما اکتشاف نفت، نقش مؤثری در انگیزه انگلیس و روسیه برای چنگ‌اندازی‌های بعدیِ بر ایران داشت. به تدریج این بخش تازه‌تأسیس آنچنان فربه شد که عایداتش از چهاربخش پیشین بیشتر شد و دولت را به شدت به خود وابسته کرد. دولتمردان نیز که گویا از یک گنج بی‌پایان باخبر شده بودند،‌ قرارادها را یکی پس از دیگری واگذار کردند؛ گر چه بسیاری از آنها به دلیل عدم وجود نفت در مناطقی از ایران، بی‌نتیجه می‌ماند.

البته باید از اثرات مثبت نفت در حفظ کشور از فروپاشی اقتصادی نیز سخن گفت. از اواخر دوره صفویه تا انتهای قاجاریه، سیر ورشکستگی اقتصادی در هر سه بخش اصلی و بخش فرعی گمرک، تقریباً به صورت مستمر تداوم داشته است (که در دوره‌هایی ناشی از ناامنی داخلی و در دوره‌هایی ناشی از ورود کالاها و محصولات ارزان خارجی با سوءاستفاده از امتیازنامه‌ها بود) در حالی که این دوره دقیقاً همزمان با رشد اقتصادی کشورهای اروپایی بود. این وضعیت منجر به گسترش مهاجرت از کشور برای دست‌یافتن به زندگی بهتر شد. فروش نفت تا حدودی در این شرایط توانست ایران را از فروپاشی اقتصاد نجات دهد گر چه عواید زیادی نیز برای کشورهای اروپایی داشت.

در دوره محمدرضا پهلوی نیز باید از دو نقش مهم نفت سخن بگوییم: اولاً‌ کاهش قیمت نفت در آستانه انقلاب اسلامی منجر به تعطیلی بسیاری از پروژه‌های ملی و تخلف دولت از وعده‌های بسیاری بود که با توجه به افزایش ناگهانی قیمت نفت پس از تشکیل اوپک به مردم داده بود. این مسأله بر نارضایتی مردم از رژیم پهلوی افزود و یکی از پایه‌های اعتراض‌ها و تظاهرات در سال 56 و 57 شد. ثانیاً اعتصاب شرکت نفت به دستور امام خمینی (ره) شریان حیاتی طاغوت را قطع کرد و در فروپاشی رژیم پهلوی و فرار آنان از کشور مؤثر بود. پس از انقلاب اگر چه فعالیت شرکت‌های خارجی در بخش نفت تداوم یافت اما قراردادهای جدیدی بر مبنای ملی‌کردن صنعت نفت امضا شد.

 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
کاش لوله‌ای که نفت مسجدسلیمان را به پالایشگاه می‌بُرد،‌ درآمد نفتی را نیز برای سرمایه‌گذاری به بخش‌های تجاری و صنعتی منتقل می‌کرد
نفت پس از انقلاب نیز دست‌کم 5 نقش مهم داشته که مانند گذشته،‌ برخی مثبت و برخی منفی بوده است:
  • فشار به ایران با کاهش قیمت نفت در دوره جنگ تحمیلی: کشورای خارجی با همکاری عربستان سعودی تلاش کردند قیمت نفت را پایین آورده و از طریق کاهش بوجه کشور در مدیریت اقتصاد داخلی و جنگ با عراق بر ایران فشار بیاورند. اگر چه فداکاری مردم تا حدودی بر این تهدید فائق شد اما نمی‌توان از اثرات منفی این اهرم فشار خارجی، چه در تحلیل مسائل دفاع مقدس و چه در برنامه‌ریزی برای آینده کشور غافل بود و آینده را به خدا و جانفشانی مردم برای انقلاب و نظام واگذار کرد.
  • توسعه کشور پس از جنگ: دو منبع اصلی سازندگی کشور در دوره پس از جنگ، فروش نفت و جذب سرمایه‌گذاری خارجی بود.
  • گسترش و پیشرفت دانش به عنوان پایه رشد آینده کشور: اگر چه بودجه کشور که بخش مهم آن از طریق فروش نفت تأمین می‌شد، در همه حوزه‌ها هزینه شد اما به ویژه باید از نقش درآمدهای نفتی در گسترش آموزش عالی از جمله ساخت دانشگاه‌‌ها و جذب تعداد بیشتری از دانشجویان در رشته‌های مختلف سخن گفت. در واقع کشور از این طریق تلاش کرد تا از درآمدهای حاصل از پایه گذشته اقتصاد کشور یعنی نفت، برای ساختن پایه آینده اقتصاد یعنی پیشرفت دانش استفاه کند. البته بخشی از این انتقال به صورت ناخواسته صورت گرفت.
  • وابستگی مردم به دولت به جای وابستگی دولت به مالیات مردم: وقتی عمده فعالیت‌ها در کشور به صورت مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به بودجه دولتی باشد و چشم همه به میزان فروش نفت و قیمت آن باشد، عملاً زندگی مردم در دست دولت قرار می‌گیرد. اما اگر فعالیت‌های مستقل و خصوصی در اقتصاد داخلی، زمینه را برای مدیریت کشور با استفاده از مالیات مردم فراهم کند، عملاً گذران امور دولت و تحقق وعده‌های دولتمردان وابسته به همکاری مردم در خوداظهاری و دادن مالیات می شود. وابسته‌بودن مردم به دولت اثرات منفی زیادی در مسائل اجتماعی و سیاسی ایفا می‌‌کند.
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
افزایش ناگهانی درآمد نفتی کشور دست شاه را برای آغاز پروژه‌های مختلف در کشور باز گذاشت اما ناگهان با کاهش قیمت نفت و تعطیلی پروژه‌ها نارضایتی مردم از دولت اوج گرفت
شاید بپرسید ما پیش از اکتشاف نفت در کشور، مثلاً‌ در دوره قاجاریه نیز با احساس عدم نیاز دولت به مردم مواجه هستیم چون هر جا مردم به صورت داوطلبانه با اوامر شاه و سیستم مالیاتی همکاری نمی‌کردند با دشنه مأموران والی و گاهی هجوم ارتش دولت مرکزی مواجه می‌شدند. این سخن درست است اما باید توجه داشت در آن دوره آنچه به دولت امکان می‌داد که با وجود اهمیت مالیات مردم در بودجه دولتی، به مردم احساس نیاز نداشته باشد، از طرفی بیسوادی مردم و خواب سنگین نخبگان بود و از طرف دیگر جدایی اقوام و مذاهب و عدم شکل‌گیری احساس ملیت که اجازه نمی‌داد مردم به صورت یکپارچه در برابر دولت، مطالبه‌گری کنند. هر دو عامل یادشده با توجه به نهضت‌هایی چون مشروطه و به برکت انقلاب اسلامی برطرف شده است.

  • بروز اختلاس و گذشتن از کنار آن: یکی از اثرات منفی بودجه‌ریزی بر مبنای درآمدهای نفتی، افزایش احتمال اختلاس در میان مسئولین است. در واقع اگر درآمد دولت عمدتاً از مالیات مردم تأمین شود قوه قضائیه و مردم بسیار بیش از وضعیت فعلی نسبت به فساد اقتصادی و بروز اختلاس واکنش نشان می‌دهند. به بیان دیگر، پول نفت در افکار عمومی بیش از اینکه پول مردم به حساب آید، پولی بادآورده به حساب می‌آید از این رو طبیعتاً حساسیت روی آن بسیار کمتر است.
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
اقتصاد نفتی اصلاً آینده روشنی ندارد

اکنون با یک نگاه ساده به نقش نفت در اقتصاد و سیاست ایران، آن گونه که شرح دادیم، به راحتی پیوند آن را با تک‌تکِ اخلاق بچه‌پول‌دارها (که در بخش گذشته برشمردیم) می‌فهمیم. مردم و دولت ایران، تا حدود زیادی «بچه‌پولدار» اند و انکار این حقیقت هیچ دردی را دوا نمی‌کند. این همان حقیقت تلخی است که رهبری با نگاه کارشناسانه خود در سال‌های گذشته بارها بر آن تأکید کرده و فرموده‌اند ما باید به آن رشد اقتصادی در داخل برسیم که درِ چاه‌های نفت را بگذاریم.

راه رهایی از بچه‌پولداری ملی
بچه‌پول‌داری در ادبیات سیاسی و اقتصادی به رانتیریسم (Rentierism) مشهور است و باور بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی بر این است که وجود مقدار معتنابهی از منابع طبیعی در کشورهای جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا موجب اثرات منفی داخلی در فضای سیاسی و اقتصادی این کشورها شده و انگیزه تغییر و اصلاح را در میان مردم و نخبگان کاهش داده است. این کشورها عموماً برای افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد کشور، به افزایش استخراج نفت و گاز متمایل‌ترند تا افزایش تولیدات غیرنفتی. ضمن اینکه وجود این منابع طبیعی که فناوری اسخراج و استفاده از آن در هیچ‌کدام از این کشورها به صورت کامل بومی نشده است موجبات سوءاستفاده کشورهای اروپایی و آمریکا فراهم کرده به گونه‌ای که با توجه به بالاتربودنِ قدرت رقابتِ کشورهی غربی در صنایع گوناگون، از رشد صنعت بومی کشورهای این منطقه در حوزه‌های نفتی و غیرنفتی جلوگیری می‌کنند و این کشورها را در حد صادرکننده مواد خام برای صنایع پیشرفته در غرب و شرق دنیا نگه می‌دارند. این دو عامل داخلی و خارجی دست به دست هم داده و از رشد کشورهای منطقه جلوگیری می‌کنند.

رشد صنایع پیشرفته در کشورهای غربی که از سده 16 آغاز شد، علاوه بر تلاش و پشتکار صنعتگران (با انگیزه‌های شخصی، قومی و مذهبی) و حمایت دولت از بخش‌های خصوصی با گرفتن امتیازهای اقتصادی از کشورهای استعمارشده، مدیون انتقال ثروت‌های تمدن‌های کهن در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا به اروپا و آمریکای شمالی بود. این انتقال یا با تهدید نظامی (مثل مورد چین)  و یا با فریب (مانند برخی کشورهای آمریکای لاتین و تا حدودی ایران) انجام می‌شد. رشد اقتصاد خصوصی توسط بورژوازی (با انگیزه‌های مثبت و منفی) در کنار حمایت دولت از این گروه، موجبات استفاده از این سرمایه عظیم برای پی‌ریزی صنایع پیشرفته و فناوری‌های نوین را فراهم کرد و کشورهای استعمارشده را به واردات این کالاها با پولی که از فروش مواد خام خود از اروپاییان گرفته بودند علاقمند ساخت. بنابر این نه تنها منابع طبیعی خود، بلکه درآمد خود از فروش منابع طبیعی را نیز به شرکت‌ها و دولت‌های اروپایی دادند.

حال سؤال اصلی اینجا است که اگر منابع طبیعی کشورهایی مانند ما (که بواسطه امتیازات اقتصادی توسط غربی‌ها استخراج می‌شد) و همچنین درآمد حاصل از آن (که در برابر کالاها به جیب اروپاییان می‌رفت) پایه رشد اروپا را فراهم کرد، چرا از این دو برای رشد کشور خودمان بهره نگیریم؟ مگر اروپاییان چه امتیاز ویژه‌ای داشتند که ما نداریم؟

 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
کاش روزی برسد که به پشتوانه رشد بخش‌های غیرنفتی در اقتصاد، درِ چاه‌های نفت را داوطلبانه ببندیم
قطعاً الگوی ما توسعه به سبک غربی نیست یعنی در اینجا نمی‌خواهیم دقیقاً پا جای پای غربی‌ها بگذاریم. اما می‌توانیم از برخی تجربیات آنها در رشد کشورشان، برای رشد کشورمان بهره گیریم. اگر از انگیزه‌های مذهبی در تلاش صنعتگران (که توسط اندیشمندانی چون ماکس وبر مطرح شده است و چگونگی ترکیب آن با انگیزه‌های مادی در کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری بررسی شده است) و وجدان کاری،‌ پشتکار و نظم آنان (که مورد تأیید رهبر انقلاب قرار گرفته است) بگذریم، یکی از محورهای اصلی در رشد کشورهای غربی، بهره‌گیری همه‌جانبه از نخبگان خود و حتی جذب نخبگان از سایر کشورها است. در این یک مورد شکی نداریم که آنان تلاش پیگیرانه‌ای برای استفاده حداکثری از فکر و خلاقیت نخبگان در رشته‌های مختلف انجام می‌دهند و با تأمین شرایط برای فعالیت آنان،‌ از محصول کارشان برای طراحی و پیشبرد اَشکال جدیدِ صنعت و دست‌یافتن به فناوری‌های نوین، کیفیت بالاتر و قیمت کمتر بهره می‌گیرند. این یعنی بهره‌وری.

ما در مطلب دیگری به دلایل بهره‌وری پایین در ایران اشاره کردیم و گفتیم که بهره‌وری در ایران یک‌چهارم میانگین کشورهای توسعه‌یافته است. اما در اینجا اضافه می‌کنیم که برای حل مشکل بهره‌وری پایین در ایران باید کار را به نخبگان سپرد. تنها یک اتاق فکر دقیق و دانشمند می‌تواند بهترین روشِ استفاده از منابع برای رسیدن به بهترین محصول را طراحی کند. ما به مسئولان کشور در قوای مختلف بدبین نیستیم اما این را نیز می‌دانیم که با توجه به اینکه آنها دغدغه‌های مربوط به خود را دارند، این کار از آنها بر نمی‌آید و اجرای آن در عمل، بسیار کُند پیش می‌رود.

نرخ بهره‌وری که به میزان تولید ناخالص داخلی در یک ساعت کار اطلاق می‌شود،‌ توسط مراکز متعددی اندازه‌گیری می‌شود. به گفته وزیر رفاه در سال گذشته، رشد سالیانه این نرخ در ایران،‌ 1.3٪ بوده است که نسبت به وضعیت فعلی کشورهای غربی بد نیست اما حقیقت این است که تا پیش از بروز بحران اقتصادی یعنی سال 2006 میلادی رشد بهره‌وری در اتریش 3.3٪، در جمهوری چک 6.7٪، در فرانسه 2.9٪، در آلمان 3.6٪، در سرزمین‌های اشغالی 3.2٪، در کره جنوبی 4.1٪ و در انگلیس 2.2٪ بوده است.

بنابر آنچه گفته شد، فکر خلاق نخبگان یکی از پایه‌های رشد کشورهای غربی و بکارگیری سرمایه‌های موجود برای پیشرفت است. شاید برخی فناوری‌های جدید (مثلاً‌ اپلیکیشن‌های تلفن همراه) مورد تأیید من یا شما نباشد، اما این قطعی است که رسیدن به این ابتکارات بدون پشتوانه نخبگان امکان‌پذیر نبوده است. پس ما هم می‌توانیم از ظرفیت خلاقیت و فکر نخبگان خود و حتی سایر کشورها برای رسیدن به فناوری‌های اخلاقی بهره گیریم. البته طرح مسأله فناوری و تکنیک، تنها یک مثال بود که مؤید آن، آشنایی عمده نوجوانان و جوانان با نرم‌افزارهای پیشرفته و حتی هَک برخی سایت‌های معتبر کشورهای غربی توسط این نخبگان جوان است، و الا ظرفیت ایران در رشته‌های تجربی و انسانی و حتی هنر، به هیچ وجه کمتر از سایر کشورها نیست.

برای مثال، ایران به تدریج در حال تبدیل‌شدن به قطب پزشکی منطقه است که سرمایه‌های عظیمی را راهی کشور خواهد کرد. همین اتفاق می‌تواند در تمام رشته‌ها بیافتد. دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های علوم انسانی ما نیز می‌تواند محل مراجعه خیل عظیم جویندگان دانش در منطقه باشد و دانشجویان را از کشورهای مختلف پذیرش کند، آنچه اکنون کشورهایی چون مالزی و امارات متحده عربی از آن بهره می‌گیرند. این رشته‌ها همچنین می‌توانند کمک شایانی به بازسازی ساختار اجتماعی ما متناسب با آرمان پیشرفت کشور باشند، اگر مورد اعتماد واقع شوند و اگر خود نیز از اندیشمندان کشورهای دیگر بیاموزند نه اینکه صرفاً تقلید کنند.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
ابتکار نخبگان، مهمترین ویژگی رشد دانش‌بنیان است
هوش ایرانی و انسجام ملی ظرفیتی را برای ما ایجاد کرده است که می‌توانیم با بکارگیری درآمدهای نفتی برای فراهم‌سازی فعالیت نخبگان، پایه اقتصاد کشور را از نفت به دانش منتقل کنیم تا روزی که نفت تمام شد،‌ حوزه پیشرفته‌ای برای کسب درآمد داشته باشیم. این همان چیزی است که با نگاه کارشناسانه توسط مسئولان کشور مطرح شده است اما همه می‌دانیم که هنوز به خوبی اجرایی نشده است. نشانه‌اش این است که هنوز با بالا و پایین‌شدنِ قیمت دلار، بسیاری از امور کشور دچار بی‌ثباتی می‌شود. برای بهره‌گیری از نخبگان و جذب آنان، باید موانع همکاری با آنان را برطرف سازیم.

درد اصلی نخبگان کشور ما چیست؟
پیشرفت کشور بر پایه رشد دانش از همه بیشتر بر عهده نخبگان است. از این رو در پیش از هر چیز باید ببینیم چه موانعی بهره‌گیری کشور از نخبگان را در شرایط فعلی محدود ساخته است تا با برداشتن این موانع،‌ حرکت کشور به سمت پیشرفت دانش‌بنیان را تسهیل کنیم.

آنچه معمولاً در مورد گلایه نخبگان از وضعیت کشور به ذهن متبادر می‌شود، کمبود تسهیلات رفاهی است. عمدتاً تصور می‌کنیم نخبگان از رشته‌های فنی و رایانه گرفته تا علوم اجتماعی و سیاسی، اگر از کشور می‌روند یا می‌مانند و اصطلاحاً غر می‌زنند،‌ بیشتر به خاطر عدم رسیدگی مالی و رفاهی دولت به آنها است. نخبگان وضعیت اقتصادی زندگی خود را با همتایان خارجی خود یا کسانی که از ایران به خارج رفته‌اند، مقایسه کرده و از اینکه مجبورند به جای پروژه‌های پژوهشی خود نگران اجاره‌بها و قسط‌های عقب‌افتاده باشند، گله‌مندند. این پُربیراه نیست اما اصل قضیه چیز دیگری است که اگر حل شود، حتی با وجود مشکلات مالی و رفاهی، به جز افراد معدود، بقیه می‌مانند و این آب و خاک را تا آسمان به دوش می‌کشند.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
دولت‌ها به نخبگان نیاز دارند، نه به عکس. چون اگر کشوری هوای نخبگانش را نداشته باشد، هواخواهان زیادی در صف پذیرش آنها نشسته‌اند
آنچه واقعاً درد اصلی نخبگان است در سه محور خلاصه می‌شود:
  • باندبازی در هیأت علمی بسیاری از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‌ها: خیلی از نخبگان برای آینده کاری خود، عضویت در هیأت علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها را مد نظر دارند. مدارک آنها هم نشان از لیاقتشان است اما جدا از اشباع مراکز علمی پایتخت و چند شهر بزرگ، یکی از موانع عمده در تحقق آرزوی آنها باندبازی در این مؤسسات است. شاید در نگاه اولیه، یک استاد دانشگاه با سوابق پررنگ و ژست علمی خیلی بعید است که ثروت را بر علم ترجیح داده و برای حفظ منصب خود از ورود نخبگان جدی جلوگیری کند. اما واقعیت این است که با وجود دانشگاهیان باتقوا و فداکار، بسیاری از اساتید نیز تنها به کسانی اجازه ورود می‌دهند که هم‌‌جناحی، هم‌‌شاگردی، هم‌نژادی یا از همه بدتر، فامیل آنها باشند. تازه در صورتی که ورود فرد جدید، بازار اساتید موجود را کساد نکند. به یبان دیگر، اگر قرار باشد با ورود یک نخبه به هیأت علمی دانشکده «الف»، دانشجویان از پای درس استاد «ب» که پیشتر به تدریس واحد «ج» می‌پرداخت، پراکنده شوند، خُب خیلی بعید است به او اجازه دهند با خیال راحت وارد دانشکده شود!

  • امکانات اندک برای پروژه‌های پژوهشی: یکی دیگر از گلایه‌های اساسی نخبگان، کمبود آزمایشگاه، کتابخانه، پول و هرگونه امکاناتی است که برای اجرای یک پروژه پژوهشی (در هر رشته‌ای اعم از علوم فنی، انسانی و تجربی) مورد نیاز است. این امکانات به صورت یکنواخت در سراسر کشور وجود ندارد و تازه اگر هم باشد به هر کسی تعلق نمی‌گیرد.  این جدا از بوروکراسی بعضاً طولانی برای دست‌یافتن به این امکانات و لزوم مراجعه به این دفتر و آن اداره است؛ به گونه‌ای که نخبه احساس می‌کند نه اعتماد چندانی به وی به عنوان نخبه‌ای دلسوز با دغدغه علمی دارند.

  • تأثیرگذاریِ اندکِ دانشمندان در حرکت کلان کشور: آنچه از همه بیشتر موجب آزار خیل نخبگان کشور می‌شود، این است که پس از مدتی تعامل با مراکز مختلف، نخبه محترم احساس می‌کند که کسی برای مدیریت امور خود و پیشرفت کشور به وی محتاج نیست. همه دارند کار خود را می‌کنند و این وسط فقط من زیادی‌ام! یعنی نه ایده‌ها‌ی بدیع دانشمندان علوم فنی و رایانه بکار گرفته می‌شود و نه سخن نظریه‌پردازان علوم اجتماعی و انسانی شنیده می‌شود. امور کشور در قوای مختلف بر مبنای دانش اداره نمی‌شود. بسیاری از نخبگان احساس می‌کنند حتی اگر به رشد اقتصادیِ دانش‌بنیان دست یابیم، خیلی بعید است به اداره دانش‌بنیانِ کشور برسیم. این دو با هم خیلی فرق دارد و لازمه دومی شایسته‌سالاری است نه حتی استفاده از مشاوران شایسته. انگیزه‌های سیاسی و موانع اجرایی مانع اداره دانش‌بنیان کشور شده است.

ما قصد سیاه‌نمایی نداریم و آنچه گفته شد طبیعتاً در همه جای کشور و در همه نهادها عمومیت ندارد و حتی بسیاری از مشکلات، ناشی از خودِ نخبگان است. اما آن موارد سه‌گانه در میان مسائل دیگر از  اثرگذاری و اهمیتِ نسبیِ بیشتری برخوردار است.
 
بچه پولداری ملی و ابعاد پیدا و پنهان آن در زندگی ما ایرانیان
آیا خواهیم توانست از درآمد نفتی جهت برساختن پایه‌های رشد دانش‌بنیان بهره گیریم؟

جمع‌بندی
از قدیم گفتن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران. حقیقت تلخ این است که آنچه ما به کشورهای عربی نسبت می‌دهیم، خود نیز بدان دچاریم. تصور عمومی ما بر این است که کشورهای عربی منطقه با فروش نفت به خرید کالاهای خارجی می‌پردازند و اگر چه در ظاهر مثل اروپائیان زندگی می‌کنند اما در واقع از فرهیختگی و توان کمی به ویژه در عرصه‌های علمی، فنی و اقتصادی برخوردارند. اما کشور ما نیز نه به شدت کشورهای عربی اما در همان حدودی که در این گزارش شرح دادیم به مشکل کشورهای عربی دچار است. این منافاتی با باور به تمدن کهن ایران، تلاش کمابیشِ مردم و مسئولان و یا پذیرش آرمان‌های بلند انقلاب ندارد.

با وجود این وضعیت، کشور ما در صورت کاهش قیمت نفت که طلیعه آن پدیدار شده است، با زیان‌های جبران‌ناپذیری روبرو خواهد شد. ذخایر عظیم نفتی در کشورهایی چون عربستان در کنار نفتی که آمریکا برای آینده ذخیره کرده است، هر لحظه ممکن است با توافق میان کشورهای اروپایی، آمریکایی و برخی دول عربی به بازار سرازیر شود و قیمت نفت را به پایین‌ترین حد ممکن برساند.


 
با توجه به این تهدید همه‌جانبه، دو راه در پیش داریم که فارغ از همه تعارفات سیاسی و شعارهای انتخاباتی، عملاً یکی را برخواهیم گزید:

1- خودمان با آینده‌نگری به انتقال پایه رشد کشور از نفت به دانش‌های نوین اقدام کنیم، آنچه به تدریج در حال انجام است اما آفاتی چون عدم ارتباط میان صنعت و دانشگاه، انگیزه‌های منفی در میان مسئولان در دولت‌های مختلف و عدم رفع گلایه‌‌های نخبگان، گریبانگیر آن است.

2- تا دقیقه 90 صبر کنیم و ببینیم پس از پایان ذخایر نفت و گاز و یا کاهش شدید قیمت آن،‌ کشورهای منفعت‌طلب دنیا چه نقشه‌ای برای ما دارند:‌ جداکردن مردم از نظام اسلامی با فشار اقتصادی؛ استحاله سیاست‌های انقلابی با وابسته‌کردن بیش از پیشِ ایران در تمام سیاست‌های داخلی و خارجی به چند کشور قدرتمند جهان؛ گرفتن امتیازات مختلف با سوءاستفاده از نیاز ایران به نفت؛ و چندین سرنوشت تلخ دیگر برای ما و آرمان‌های جمهوری اسلامی.

اکنون این ماییم و این مسئولیت خطیر برای تشخیص صحیحِ درد بچه‌پولداری، اراده راسخ برای درمان آن و نهایتاً ساختنِ سرنوشت سرافرازانه کشورمان.


منابع:

 
http://www.irna.ir/en/News/81355907
http://stats.oecd.org/Index.aspx?DataSetCode=PDB_GR
http://www.forbes.com/innovative-companies
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/255339



 

 
 
 
محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


سپیدار خبر: گزارش ویژه؛

 

ایزوتسو ژاپنی برای نخستین بار قرآن کریم را از عربی به انگلیسی ترجمه کرد و به مدت ده سال در ایرانِ قبل از انقلاب، به پژوهش درباره فلسفه اسلامی و تدریس فلسفه تطبیقی پرداخت. وی پس از بازگشت به ژاپن کتب متعددی درباره اسلام منتشر کرد. گزارش مشرق این اسلام‌شناس کمتر شناخته‌شده ژاپنی را معرفی کرده است.
m-r-r.loxblog.comگروه گزارش ویژه سپیدار خبر- از مشرق. اسلام عزیزمان، گاهی نه به عنوان دینی که بدان بگروند، بلکه به عنوان مکتبی گسترده با ابعاد گوناگون معرفتی-فلسفی، اعتقادی، عرفانی، تاریخی، جامعه‌شناختی و ... مورد تحقیق اندیشمندان در جای‌جای جهان واقع شده است. آنه ماری شیمل (1922-2003) را حتماً به خاطر می‌آورید که در 19 سالگی مدرک دکترای خود در علوم اسلامی را از دانشگاه برلین دریافت کرد. وی که استاد هاروارد آمریکا بود، سفرهای زیادی به خاورمیانه داشت چرا که به عرفایی چون مولانا جلال‌الدین بلخی علاقمند بود و کتب متعددی از جمله «فیه ما فیه» مولانا را به آلمانی ترجمه کرد تا همگان را از آنچه او مجذوبش شده بود،‌ آگاه کند. اما سخن ما در این نوشتار پیرامون شخصیتی است که کمتر با آن آشنا شدیم در حالی که یکی از بزرگترین متخصصان غیرمسلمانِ عرفان و عقاید اسلامی در قرن 20 بود.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد

توشی‌هیکو ایزوتسو پرفسور بازنشسته در دانشگاه ژاپنی کئو و نویسنده‌ای برجسته بود که در تعالیم فلسفی و ماورائی به ویژه مکتب صوفیسم در دین اسلام، مکتب ودانتا (حکمت الهی) در آیین هندو، کابالیسم در دین یهود، شاخه مهایانه (راه بزرگتر) در آیین بودا (مخصوصاً ذِن) و نهایتاً تائوئیسم (مکتب چینی) تخصص داشت. نوشته حاضر بررسی مختصری از زندگی و اندیشه‌های وی است تا ما را هر چه بیشتر با دنیای بزرگ اندیشه‌ دینی از یک سو و روش‌های متنوع دانشگاهی در فهم و تبلیغ اسلام از سوی دیگر آشنا سازد.

مروری بر زندگی توشی هیکو
ایزوتسو در آغازین سال جنگ جهانی یعنی 4 مه 1914 در ژاپن به دنیا آمد و از آنجا که پدرش به تمرین ذن می‌پرداخت، از همان ابتدا با بودیسم آشنا شد چرا که پدرش وی را به تمرین مدیتیشن و مطالعه متون کلاسیک در این زمینه واداشت. وی پس از تغییر رشته از اقتصاد به ادبیات انگلیسی در دانشگاه کئو واقع در توکیو مدرک لیسانس خود را دریافت کرد و در همانجا تا استادی پیش رفت. در واقع این تغییر رشته واکنش وی به خانواده‌اش بود که به عرفان شرقی وابسته بودند و وی می‌خواست سر از عرفان غربی دربیاورد از این رو کتابی نیز در دو جلد برای معرفی عرفان یونانی برای ژاپنی‌ها نگاشت. جالب است که علاقه وی به عرفان که ناشی از آشنایی وی با بودیسم بود، نه تنها در این تلاش وی برای فهم مکاتب غربی مشهود است بلکه پس از آن نیز که عمده آثار وی مربوط به مکاتب شرقی حتی مکاتب فلسفی و دینی است، باز هم نقطه تمرکز وی جنبه‌های عرفانی از دنیای شرق است.

طلاکاری برجسته‌ای از  بودا در یک معبد

توشی‌هیکو بین سال‌های 1951 تا 1958 میلادی ترجمه مستقیم قرآن کریم از زبان عربی به انگلیسی را برای نخستین بار انجام داد. مدت زمان چنین ترجمه‌ای نشان می‌دهد وی این کار را با دقت بسیار در انتخاب الفاظ و عبارات صورت داده، بنابر این عجیب نیست که اثر وی رایج‌ترین منبع پژوهشگران مطالعات اسلامی در ژاپن شده است.
 
ایزوتسو علاوه بر ژاپن در دو کشور دیگر نیز به تحصیل و تدریس پرداخت: یکی دانشگاه مک‌گیل در مونترال کانادا که در 1975 حائز مدرک پرفسوری فلسفه اسلامی شد و دیگری به مدت حدود 10 سال در انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران واقع در تهران بود؛ انجمنی که با مدیریت سید حسین نصر به بازنشر و تعلیم فلسفه شرق (به ویژه ایران باستان)، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب می‌پرداخت. ایزوتسو در مدت حضور خود در ایران به تدریس اصول فسلفه تطبیقی به زبان انگلیسی، ذن و آرای عرفایی چون ابن‌عربی پرداخت، ضمن اینکه در کنار تدریس به کار ترجمه برخی آثار غزالی و ملاصدرا به زبان ژاپنی مشغول بود.
 
توشی‌هیکو با ظهور انقلاب اسلامی به ژاپن بازگشت و از آن پس عمده آثار مهم و بدیع خود را منتشر ساخت. ایزوتسو اوایل سال 1993 میلادی در وطن خود درگذشت.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
دانشگاه کئو در توکیو، مبدأ و مقصد زندگی علمی توشی‌هیکو بود

هم برای تکمیل زندگی‌نامه ایزوتسو و هم برای درک ارزش آثار علمی وی، لازم است در این میان به برسی وضعیت اسلام و مکاتب عرفانی در ژاپن بپردازیم جایی که زندگی وی در آنجا شروع شد، شخصیتش در آنجا شگل گرفت و عمده آثارش ابتدا در آنجا منتشر شد.

مکاتب دینی و عرفانی در ژاپن
عمده ژاپنی‌ها به بودیسم و یا شینتوئیسم گرایش دارند. شینتوئیسم ریشه در فرهنگ باستانی ژاپن دارد ولی بودیسم از چین و کره به ژاپن سرریز کرد و به تدریج توسط شینتوئیسم به رسمیت شناخته شده و با آن به هماهنگی رسید به گونه‌ای که برخی از ژاپنی‌ها خود را معتقد به هر دو می‌دانند. یکی از علل گرایش توشی‌هیکو به بررسی اشتراکات مکاتب عرفانی شاید همین هماهنگی میان دو مکتب بودیسم و شینتوئیسم در ژاپن بوده است.
 
زندگی روزمره مردم ژاپن در بیرون منزل فارغ از رنگ مذهبی است گر چه رعایت آداب در تعاملات اجتماعی به ویژه احترام به والدین از اصول رایج در میان ژاپنی‌ها است. نمادها و عبادت‌های مذهبی جمعی عمدتاً در مناسبت‌هایی چون تولد، عروسی، مرگ، سال نو، اعیاد مذهبی و مانند آن اجرا می‌شود. مردم دست کم در ابتدای سال به معابد خود سر می‌زنند. در یک نگاه کلی، ادیان در ژاپن رنگ اخلاقی و عرفانی قدرتمندی دارند یعنی بیش از آنکه شریعت و احکام باشند، از سویی اخلاق و از سوی دیگر باورهای ماورایی را شامل می‌شوند.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
مسجد جامع توکیو معماری محله خود را تحت تأثیر قرار داده است

آمار دقیقی از مسلمانان ژاپن در دست نیست چرا که دولت و مردم این کشور تمایل چندانی برای برجسته‌سازی اختلافات مذهبی ندارند با این حال تعداد آنان را تا 10 سال پیش حداکثر حدود 100 هزار تخمین زده‌اند. اگر چه گسترش مسلمانان در این کشور پس از 1870 میلادی و با آغاز مهاجرت‌های تجاری به این کشور کلید خورد، اما مسجد جامع توکیو در سال 1938 و حدود 40 سال بعد نیز مرکز اسلامی ژاپن پایه‌گذاری شد.

از آنجا که ژاپنی‌ها گرایش ویژه‌ای به رعایت آداب اجتماعی و همچنین مدرنیته دارند (ژاپن پیشرفته‌ترین کشور جهان از نظر فناوری است)، مسلمانانی که صورت خود را به خوبی اصلاح کرده، با خوشرویی صحبت کنند و با زبان ژاپنی آشنا باشند، برخورد خوبی از طرف ژاپنی‌ها دریافت می‌کنند. از آنجا که 80 تا 90٪ مسلمانان ژاپن از مهاجران بوده و در نتیجه ریشه و نژاد و زبان متفاوتی با یکدیگر دارند، اتحاد و همکاری میان آنها برای شناساندن تعالیم غنی اسلام به ژاپنی‌ها با مشکلاتی روبرو است.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
ایزوتسو در دانشگاه مک‌گیل مونترآل کانادا، فلسفه اسلامی شنید و فلسفه اسلامی گفت

شخصیت علمی ایزوتسو
توشی‌هیکو علاوه بر زبان ژاپنی به دلیل حافظه فوق‌العاده در کنار استعداد بالا و علاقه وافر به مطالعات زبانشناختی که وی را به انتخاب رشته ادبیات در دانشگاه کئو کشاند، بر بیش از 30 زبان تسلط داشت از جمله عربی، فارسی، انگلیسی، چینی، سانسکریت،‌ یونانی و روسی. وی پژوهش‌های متعدد میدانی در آسیا،‌ خاورمیانه (به ویژه ایران)، هند، اروپا و آمریکای شمالی صورت داد و در یک رویکرد کلان‌نگر فلسفی به بررسی تطبیقی ادیان از طریق مقایسه دقیق زبان‌شناختیِ متون سنتی نائل آمد.
 
برجستگی وی در فهم و ارائه مکاتب فلسفی و عرفانی شرقی ناشی از فهم عمیق وی از متون اصلی است که آن به نوبه خود، پیش از هر چیز نتیجه گیرایی بالای وی در زبانشناسی است. نشانه چنین گیرایی بالایی روایتی تاریخی از زندگی وی است که بیان می‌کند وی پس از پایان دوره آموزشی گرامر عربی در عرض یک ماه موفق شد تمام قرآن کریم را به زبان اصلی بخواند. تصور کنید آیا یک جوان فارسی‌زبان معمولی می‌تواند چنین کاری را پس از پایان دوره آموزشی گرامر زبان لاتین در مورد کتب عهد عتیق و عهد جدید انجام دهد؟! بگذریم که هنوز برخی جوانان ما نمی‌تواننند قرآن کریم که کتاب زندگی ما مسلمانان است به زبان عربی خوانده و ظرافت‌های معنایی آن را درک کنند.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
ایزوتسو نفر دوم از راست و نصر و کربن نفر دوم و سوم از چپ در یک همایش بین‌المللی عکس یادگاری گرفته‌اند

توشی‌هیکو کتب متعددی به زبان انگلیسی و ژاپنی منتشر ساخت که مهمترین آن عبارت است از:
- «تاریخ اندیشه عربی» (1942)
- «ساختار مفاهیم اخلاقی در قرآن» (1959)
- «زبان و جادو: مطالعاتی در کارکرد جادویی کلام» (1959)
- «خدا و بشر در قرآن» (1964)
- «مفهوم ایمان در تعالیم اسلامی» (1965)
- «وجود در ذهن و عین» (1971)
- «نظریه زیبایی در زیبایی‌شناسی کلاسیک ژاپن» (1981) به همراه تویو ایزوتسو که به توجه به شهرت وی همزمان در لاهه هلند، بوستون آمریکا و لندن منتشر شد
- «صوفیسم و تائوئیسم: بررسی تطبیقی محوری‌ترین مفاهیم فلسفی» (1983)
- «بر اساس تصاویر: روش‌های تفکر در شرق دور» (1988) به همراه هِلموت ویلهلم
- مجموعه مقالات با عنوان «آفرینش و نظم بی‌زمان اشیا» که در 1994 میلادی پس از مرگش منتشر شد.
- و چند اثر در مورد تعالیم بودیسم

عمده آثار وی ابتدا توسط مؤسسه مطالعات فرهنگی و زبان‌شناختی کئو منتشر شده و سپس ناشرانی در اروپا و آمریکا آن را بازنشر داده‌اند.

مقالات متعددی نیز از وی به چاپ رسیده است از جمله «آفرینش در آثار ابن‌عربی» که در مجموعه مقالات از اندیشمندان مختلف با نام «تماشای خدا در همه‌جا:‌ مقالاتی پیرامون طبیعت و تقدس» به چاپ رسیده است.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
انجمن پادشاهی فلسفه که میراثش هم‌اکنون به مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران رسیده است، میزبان درس‌های پرفسور ایزوتسو در اصول فلسفه تطبیقی، ذن و آرای ابن‌عربی بود

ایده‌های برجسته از اسلام‌شناس ژاپنی

ایزوتسو در زندگی علمی خود و بررسی دقیق میان مکاتب فلسفی و عرفانی مختلف به نتایج جالبی دست یافت:
  • وی بارها گفت که باور دارد بسیاری از اصول خاص و مورد توجه که یک گروه فکری و دینی، خود را با آنها می‌شناسد و تفاوت خود را با دیگران در آنها می‌جوید، در عقاید و باورهای گروه‌های دیگری که در ظاهر کاملاً متفاوت با گروه اول هستند، وجود دارد منتها با نقابی متفاوت و الفاظی متمایز. وی می‌گفت اگر مردم جهان این حقیقت را می‌فهمیدند بیشتر با یکدیگر رفیق می‌شدند.

 

  • دو اثر مهم ایزوتسو عبارت است از‌‌‌ «صوفیسم و تائوئیسم» و مجموعه مقالات. وی در کتاب «صوفیسم و تائوئیسم» با بهره‌گیری از یک روش ابتکاری در بررسی تطبیقی مکانب فلسفی و عرفانی نشان داد اگر چه ارتباط تاریخی مشخصی میان این دو مکتب وجود ندارد، ویژگی‌ها و الگوهای مشترکی در تعالیم آنها وجود دارد که می‌توان بر اساس آن یک دیالوگ فلسفی و معنوی را از ورای زمان و مکان برقرار کرد. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است: بررسی افکار هستی‌شناختی ابن‌عربی به عنوان بحث‌انگیزترین اندیشمند مسلمان؛ بررسی افکار دو متفکر بزرگ تائوئیست یعنی لائو تزو و چوانگ تزو؛ بررسی تطبیقی این دو مکتب. سید حسین نصر در مورد این اثر می‌نویسد:«این کتاب مقایسه عمیق میان تعالیم چینی و اسلامی را برای اولین بار در قالب یک پژوهش مدرن انجام داده است... از زمانی که این کتاب منتشر شده است همه آثار بعدی پیرامون ابن عربی و عقاید صوفیسم را تحت تأثیر خود قرار داده است.»
توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد

الهه مکتب هندو شباهت جالبی به تصویر بودا دارد

  • بیایید با دقت بیشتری در مورد ارتباط زبان‌شناسی با فلسفه تطبیقی از منظر توشی‌هیکو ایزوتسو نگاه کنیم. در زمان وی فلسفه تطبیقی در مراکز علمی از قوت چندانی برخوردار نبود و علت آن نیز فقدان یک روش‌شناسی نظام‌مند در این حوزه علمی بود. بنابراین گام نخست در این زمینه، تأسیس یک بنیان مشترک برای بررسی تطبیقی ادیان متنوع بود که ایزوتسو آن را متافلسفه یا فلسفه‌ی فلسفه می‌نامد یعنی از چهارچوب مکاتب فلسفی خارج شویم و مطالعه خود بر روی ماهیت خود مکاتب فلسفی انجام دهیم. وی برای این کار از زبان‌شناسی کمک می‌گیرد زیرا هم زبان‌شناسی مورد علاقه وی است، هم زبان،‌ یک امر مشترک انسانی است که کمتر از رشته‌های دیگر از یک اندیشه فلسفی خاص تأثیر پذیرفته است و هم زبان، ابزار تولید فکر از جمله تولید فلسفه است. 
ایزوتسو برای اینکه از زبان‌شناسی در متافلسفه بهره گیرد و نهایتاً به هدف خود در مطالعه تطبیقی میان مکاتب مختلف نائل آید، ابتدا به کشف ساختار بنیادین هر مکتب بر مبنای فهم مفاهیم کلیدی آن از طریق زبان‌شناسی ویژه خود (توجه به فرآیند تولید زبان) پرداخته و سپس آن ساختارهای بنیادین را با یکدیگر  قیاس می‌کند تا نقاط اشتراکشان را بدست بیاورد.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد
زندگی توشی‌هیکو کهن‌ترین سنت‌های ژاپنی را با پیشرفته‌ترین مطالعات علمی کنار هم قرار داد
  • ایزوتسو پس از بازگشت از ایران به ژاپن، مطالعات و آثار خود را عمدتاً‌ در فلسفه‌های شرقی متمرکز کرد و می‌گفت این فلسفه‌ها در برخی نیازهای امروزین بشر که «تمدن غربی به تدریج، شکست خود را» در برآوردن آن «نشان می‌دهد»،‌ کارآمد هستند.
  • کوجیرو ناکامورا استاد بازنشسته گروه مطالعات اسلامی در دانشکده ادبیات دانشگاه توکیو بر این باور است که ایزوتسو سه ابداع جدید در شناخت مکاتب عرفانی ارائه کرد. ناکامورا که 5 سال پیش مقاله‌ای با عنوان «اهمیت میراث توشی‌هیکو ایزوتسو برای مطالعه تطبیقی ادیان» در نشریه «گفتمان روشنفکری» نگاشته است، می‌نویسد پیش از هر چیز باید از پیشنهاد ایزوتسو به پژوهشگران یاد کرد. وی می گفت پژوهشگر باید با مکتب عرفانی که بررسی می‌کند همدلی داشته باشد، در عین اینکه با دقت تمام به بررسی معنی‌شناختیِ الفاظ در متون اصلیِ آن مکتب بپردازد به ویژه آنچه وی «خودآگاهی زبانی» یا توجه به فرآیند تولید زبان و الفاظ می‌نامد. این‌گونه است که پژوهشگر می‌تواند ماهیت ایمانِ افرادِ معتقد به آن مکتب را بهتر بفهمد و حس کند.
ابداع دوم وی، لزوم ترسیم نقشه بنیادین فلسفه شرقی به مثابه یک پایه اساسی در مطالعات تطبیقی میان ادیان است و مطلب سوم نیز مطالعاتی است که وی با ظرافت تمام در باب فلسفه شرقی صورت داده و از این راه منابع کم‌نظیری برای فهم عرفان فراهم ساخته است. در واقع فهمی که وی از فلسفه شرقی به ویِژه ساختارهای بنیادین و الگوهای مشترک آنها ارائه می‌دهد، مقدمه‌ لازم برای فهم ادیان شرقی از یک سو و عرفان‌های شرقی از سوی دیگر است.
 
توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد

لائو زی، مکتب تائوئیسم را در چین بنیان گذاشت

  • ایزوتسو علاقه ویژه‌ای به اندیشه‌های پست‌مدرن و اندیشمندانی چون دِریدا داشت که آشنایی شخصی با وی داشتند. توشی‌هیکو خود در این باره می‌گوید:«جهان بازنمایی‌شده،‌آنگونه که دریدا ترسیم می‌کند،‌ هر چیزی هست جز ثابت، پایدار و مستحکم. همه چیز شناور است. به نظر من این تصویر، جالبترین بخش از اندیشه‌های وی است. دیدگاه بودیسم نیز در مورد جهان، این است یعنی همان تصویری است که یک بودایی در خلسه از جهان دارد، پس از اینکه هزاران چیز را در ذهن خوداز بین می‌برد و کنار می‌زند.» وی همچنین نوشته است:«به نظرم عرفان در یک نگاه کلی، به یک معنا همان عملیات بازنمایی پست‌مدرن، منتها در چهارچوب ادیان سنتی است.»


دو نمونه از آثار توشی‌هیکو در باب اسلام

جمع‌بندی
در روزگاری که عرفان و معنویت روز به روز بیشتر مورد توجه واقع می‌شود و بحث و نقد و نظر پیرامون آن در قالب فرقه‌های متنوع و بعضاً خودساخته صورت می‌گیرد، افرادی چون توشی‌هیکو ایزوتسو تلاش کردند این نیاز دنیای جدید را بر مبنای بازآفرینی مکاتب عرفانی سنتی به ویژه از ادیان ریشه‌دار شرقی برآورده کنند. او در این کار، روحیه دینی و ایمانی را در کنار نوعی خودآگاهی علمی و بیطرفی‌ روش‌شناختی نسبت به ماهیت این مکاتب حفظ می‌کند. این خودآگاهی نسبت به کنه اندیشه‌‌های عرفانی و فلسفی، نه تنها نتیجه مطالعه زبان‌شناختی متون اصیل و انحراف‌نیافته در هر مکتب است بلکه ناشی از آگاهی نسبت به وجوه اشتراک آنها با یکدیگر در قالب یک ترسیم پست‌مدرن است.

توشی‌هیکو ایزوتسو: اسلام‌شناسی که شناخته نشد

اگر چه وحیانی‌بودن یک مکتب عرفانی و فلسفی (اگر مانند عرفان علی علیه‌السلام دست اول باشد نه مانند صوفیسم که صرفاً برداشتی خاص از عرفان علوی است) موجب عمق و صحت بیشتر در آن مکتب نسبت به مکاتب غیردینی (مانند بودیسم) می‌شود، اما از آنجا که مخاطب خداوند نیز عقل بشر است، ایزوتسو بر این باور است که هر دو نوع مکتب شرقی را می‌توان مخاطب پرسش‌های یکسان قرار داد و سپس نظاره‌گر اشتراکات و افتراقات آنها بود. یعنی مکاتب فلسفی و عرفانی در ادیان مختلف (مثلاً فلسفه‌ای که از تعالیم اسلام استخراج شده است یا همان فلسفه اسلامی)، به هر حال با وجود هر گونه برتری نسبت به مکاتب غیردینی، ماهیت عرفانی و جنس فلسفی دارند.

ایزوتسو به عنوان یک فیلسوف دین و عرفان که قرار نیست به مطالعه تاریخی ادیان (و در نتیجه موضع‌گیری نسبت به قطعیت صدور وحیانی دین) یا مطالعه تطبیقی میان خود ادیان (و در نتیجه موضع‌گیری نسبت به احکام و عقاید ادیان) بپردازد، از همین وجه مشترک کمک می‌گیرد و در همین وجه مشترک به مقایسه ساختارهای بنیادین می‌پردازد. اگر این ظرافت را به درستی درک نکنیم، خود را از فواید این‌گونه رشته‌های دانشگاهی و اندیشه‌های اسلام‌شناسانی چون ایزوتسو محروم می‌سازیم.
 

منابع:
http://books.google.com
http://facts-about-japan.com/modern-religion.html
http://www.japan-guide.com/e/e629.html
http://www.keio-up.co.jp/kup/sp/izutsu
http://www.muslimpopulation.com/asia/Japan/Islam%20in%20Japan_aq.php
http://www.nbr.org/publications/asia_policy/Preview/AP5_IslamJapan_preview.pdf
http://www.scribd.com/doc/60633030/The-Significance-of-Toshihiko-Izutsu-s-Legacy-to-Comparative-Religion
http://www.sharqparsi.com/2013/10/article6095
http://www.ucpress.edu/book.php?isbn=9780520052642
http://www.worldwisdom.com/public/authors/Toshihiko-Izutsu.aspx

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


سپیدار خبر: از شور انقلابی تا اتهام تندروی؛

 

در حوادث گوناگون، از وقوع بلایای طبیعی تا تحولات سیاسی - اجتماعی و آبادانی مناطق محروم همواره در لحظات حساس نظام یک نام برای نجات کشور بر زبان‌ها می‌آید؛ «بسیج». اما، منتقدان دلسوز و معاندان کوردل هر دو برخی از رفتارهای بسیج را به «تندروی» تعبیر می‌کنند. گزارش مشرق به این موضوع بیشتر پرداخته است.
گروه گزارش ویژه مشرق - بسیج که از رویش‌های انقلاب اسلامی است، در حوادث و وضعیت‌های مختلف پس از انقلاب اسلامی نقش چشمگیری داشته، از این رو مورد توجه بسیاری از محافل داخلی و خارجی قرار گرفته است و بارها تحسین همگان را برانگیخته است. در این میان گروهی نیز انتقادات خود را متوجه این جوانه جوان می‌کنند. بر هر عقل سلیمی پُرواضح است که توجه به نقد دیگران (حتی اگر از روی عناد باشد) و پاسخگویی به آن،‌ شاید راهی به سوی رشد بیشتر و ترسیم آینده‌ای روشن‌تر بگشاید؛ چه برسد که طبیعتاً همه انتقادات بر اثر بغض نیست. و باز هم بر هر عقل سلیمی پُرواضح است که به جز اهل بیت علیهم‌السلام و انبیا و اولیای مقرب خدا، کسی مصون از خطا و اشتباه نیست. از این رو کسی جز ایشان نمی‌تواند خود را از بند پاسخگویی برهاند. با توجه به آنچه گفته شد تصمیم گرفتیم به یکی از مهمترین انتقاداتی که برخی بر نیروی مقاومت بسیج مستضعفین وارد می‌کنند، پاسخ گوییم و بر اساس ایده‌های برجسته رهبر معظم انقلاب که مقتدای بسیجیان‌اند،‌ توجه ناقدین و بسیجیان را به ابعاد این بحث جلب کنیم. آن انتقاد چیزی نیست جز آنچه که منتقدین به بسیج، افراطی‌گری و تندروی می‌خوانند. این اتهام را همچنین از آن رو برگزیدیم که شعار دولت یازدهم یعنی اعتدال، مباحث زیادی را از شروع مبارزات انتخاباتی تا کنون در زمینه چیستی اعتدال و افراط برانگیخته است.

 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
بنیان نهال شگفتی‌سازِ بسیج را امام (ره) گذاشت؛ و اُمتی که سال 42 در گهواره بود

چه کسانی به بسیج اتهام افراطی‌گری می‌زنند و چرا؟

این اتهام چیز جدیدی نیست و از ابتدای انقلاب به بسیاری از نهادها از جمله کمیته‌های انقلاب اسلامی یا برخی مسئولین حوزه قضا مانند حجت‌الاسلام خلخالی داده می‌شد. اما پس از گسترش بسیج و همچنین ایفای نقش انقلابی آن در حوادثی چون تیر 1378 و اغتشاشات سال 1388، انگشت اتهام به سمت بسیج نیز گرفته شد.

در میان مبارزه برخی جریانات سیاسی از سال 88 تا 92 و همچنین اوج‌گیری مسأله هسته‌ای، بسیاری از جریانات سیاسی اعتدالی یا اصلاح‌طلب یا سیاستمداران مستقل، با توجه به اینکه به رویکرد انقلابی بسیاری از وزرا و دکتر سعید جلیلی در سیاست داخلی و خارجی انتقاد داشتند، به بررسی اثرات روحیه انقلابی در میان جریانات سیاسی پرداخته و افراطی‌گری را یکی از شاخصه‌های گروه‌هایی چون «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» و مانند آن دانستند. از آنجا که بسیجیان به ویژه بسیج دانشجویی علناً از سیاست‌های انقلابی در عرصه داخلی و خارجی حمایت کرده‌اند (با وجود انتقاداتی که در این زمینه داشته‌اند)، طبیعتاً یک روی این انتقادات به سمت بسیج و جوانان انقلابی بود.

پس از روی‌کارآمدن دولت یازدهم که شعار اصلی آن، اعتدال بود، طبیعتاً‌ منتقدان سیاست‌های دولت که بسیاری از بسیجیان را نیز شامل می‌شد،‌ به نقطه مقابلِ اعتدال، یعنی افراط منتسب شدند. برای مثال در جریان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی رئیس‌جمهور برای برعهده‌گرفتن وزرات علوم پس از استیضاح فرجی دانا، بارها در رسانه‌ها و حتی میان برخی نمایندگان، اتهام افراطی‌گری به مخالفان نامزد‌ها داده شد در حالی که آنها خود را از این اتهام مبرا دانسته و جلوگیری از ایجاد تنش‌های سیاسی در دانشگاه‌ها را یکی از مهمترین علل مخالفت خود عنوان کردند.

 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
نیروی عظیم بسیج، هم تحسین بسیاری از صاحب‌نظران را برانگیخته است و هم انتقاد دلسوزانه یا مغرضانه برخی دیگر را
 
یکی از منتقدان مطرح در این زمینه، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت بوده و هست. وی در مردادماه 1392 در تحسین واقع‌گرایی اسلامی و رد افراطی‌گری گفت:«شعارهای بلند و عمل های کوچک مهم ترین شاخص جریانهای تندرو است ولی جامعه هم به طرف اعتدال بیشتر خواهد رفت. مردم در حال تحصيل هستند. دانش و اطلاعات آنها زياد مي‌شود. كارهاي شعاری از این نوع، اينکه انبوه توده‌ها را براي يك هدف خاص به صورت موجي بسيج كنند، در آینده سخت مي‌شود. مبنای جامعه آینده ایران اسلامی گردش صحیح‌تر و شفاف‌تر اطلاعات با هدف اقناع حداکثری مردم خواهد بود.» وی تشکیل مجمع‌ تشخیص مصلحت نظام و پذیرش قطعنامه 598 را مصداق بارز رویکرد واقع‌گرایانه امام خمینی (ره) دانست، اصل اسلام را نیز به دلیل توجه به فطرت انسان و پذیرش نسخ احکام با توجه به شرایط روز، واقع‌گرا معرفی کرد و افزود:«آرمانگرایی محض و خالی از واقع گرایی ممکن است هر بلایی را بر سر کشور بیاورد، هیچگاه در تاریخ اسلام پیروزی و پیشرفتی حاصل نشده جز با اعتدال و واقع گرایی اسلامی و از افراطی‌گری نیز هیچگاه خیر و برکتی حاصل نشده و نخواهد شد.» هدف ما از آوردن این جملات، حمایت یا رد ایشان نیست بلکه نقل قولی آوردیم از یک منتقد برجسته نسبت به سیاست‌های مورد حمایت عمده بسیجیان تا مشخص شود چرا از نگاه برخی منتقدان، اتهام افراطی‌گری با بسیج پیوند می‌یابد. بدون فهم این ارتباط از زبان منتقدان،‌ نمی‌توانیم در مقام پاسخ‌گویی منصفانه برآییم.
 
بسیاری از مسئولان بسیج، به دفاع از آن در برابر این اتهام پرداخته‌اند. در یکی از آخرین موارد، محمد ودود حیدری رئیس بسیج دانشجویی، شهریورماه سال جاری در ارومیه و در اختتامیه دوره خط امام استانی در جمع دانشجویان بسیجی شرکت‌کننده در دوره خط امام گفت: «ما از خط امام و منش حضرت امام (ره) یاد گرفته‌ایم که انقلابی باشیم بدون اینکه دچار افراط شویم.» در واقع در نگاه وی، انقلابی‌بودن امری تحسین برانگیز است اما ضرورتاً به معنای افراطی‌گری نیست. یعنی یک انقلابی، ممکن است به اشتباه، افراطی باشد اما اگر رویه و سخنان امام را مد نظر قرار دهد، هرگز به افراط کشیده نمی‌شود.

لازم به ذکر است که افراطی‌گری، نسبتی نیست که فقط به بسیجیان داده شود. برای مثال در حین برگزاری جلسه‌ای در تجلیل از شهدای هسته‌ای با حضور دکتر سعید جلیلی در روز 25 فرورین ماه سال جاری در  سال آمفی‌تئاتر دانشگاه امیرکبیر، عده‌ای از مخالفان مواضع سیاسی بسیج با ورود به مراسم به ایجاد تشنج پرداختند. بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر نیز با صدور بیانیه‌ای آنان را به افراطی‌گری منتسب کرد و اضافه کرد:«تا کی بسیج دانشجویی که همواره تبعیت از قوانین و مقررات دانشگاه را سرلوحه فعالیت ها و برنامه های خود قرار داده است، باید در مقابل اهمال کاری و سستی مسئولین امر، با سعه صدر برخورد کرده، و از حق خود برای برقراری نظم برنامه هایش و برخورد با این خاطیان ، محروم بماند؟!... تا کی باید این عده ی افراطی که حد و مرزی قانونی و اخلاقی نیز برای خود متصور نیستند نه تنها فضای علمی دانشگاه را به سمت تشنج و آشوب و مسائل پوچ سوق دهند بلکه عرصه را جهت فعالیت سیاسی سالم و مفید برای جامعه دانشگاهی تنگ کنند؟!»
 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
رعایت اخلاق و توجه به عرصه‌های جدیدی چون جهاد علمی، همواره مورد تأکید رهبر انقلاب در دیدار نیروهای بسیجی بوده و هست
 
افراط‌گرای واقعی کیست؟

حقیقت آن است که افراط‌گرای واقعی را باید در میان گروه‌‌های تکفیری جست. به بیان دیگر، جایگاه صحیح گفتمان انقلاب اسلامی، موضعی میانه، بین افراط‌گرایی گروه‌های تکفیری و غرب‌گرایی احزاب لائیک است آنچه رهبر انقلاب در نمازجمعه معروف در سالگرد آغاز بیداری اسلامی مطرح ساختند: «تعریفها باید بازخوانی و اصلاح شوند. دو الگوی «اسلام تکفیری» و «اسلام لائیک» از سوی غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوی «اسلام اصولگرای معتدل و عقلانی» در میان انقلابهای منطقه تقویت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعریف کنید.» البته رگه‌هایی از هر دو گروه در کشورهای مختلف اسلامی یافت می‌شود، اما این دلیل نمی‌شود که بدون دقت و انصاف، کل یک نهاد یا جریان را به افراطی‌گری یا غرب‌گرایی متهم کنیم.

آنچه واضح است جریان اصلی در میان گروه‌های تکفیری، یک جریان افراط‌گرا است که بدون توجه به انسانیت، انسان می‌کشد، بدون توجه به اسلام، مسلمانان را تکفیر می‌کند و بدون استناد به هیچ منطقی، قوانین بین‌المللی را زیر پا می‌گذارد. این گروه هم‌اکنون در بسیاری از کشورهای منطقه به ویژه عربستان،‌عراق و سوریه فعال است و حتی از شهروندان کشورهای اروپایی عضو می‌گیرد. چنین فعالیت‌هایی با هیچ کدام از گروه‌های فعلی در داخل ایران قابل مقایسه نیست و ایراد اتهام افراطی‌گری، به صورت همزمان به گروه‌های تکفیری و به برخی گروه‌ها و نهادها در ایران، بی‌انصافی محض است.

رهنمودهای رهبر انقلاب برای رفتار سیاسی نیروهای انقلابی

طبیعتاً در میان هر گروهی ممکن است رویه‌های مختلفی وجود داشته باشد زیرا همه اعضای آن مانند هم نیستند و نمی‌توانند باشند. بسیج و بسیجیان هم به همین صورت است و نمی‌توان یک فرد و بخشی از بسیجیان را ملاک «بسیجی» گرفت و با توجه به آن فرد یا افراد بگوییم بسیجی، افراطی هست یا نه. از این رو دیدیم بهترین تصویر از ویژگی‌های بسیجی واقعی را در میان سخنان مقتدای بسیجیان می‌توان یافت. آنچه در ذیل می‌آید، آن بخش از رهنمودهای رهبری خطاب به عموم نیروهای انقلابی (از جمله بسیجیان) است که مرتبط با این اتهام است و بسیجیان را از نزدیک‌شدن به افراط‌گرایی برحذر می‌دارد.

  • حفظ آرمان‌گرایی در عین واقع‌گرایی و مصلحت‌گرایی

رهبر انقلاب در دیدار دانشجویی مرداد 1391 پیرامون چگونگی جمع میان واقع‌گرایی با آرمان‌گرایی، به جنگ 22 روزه غزه و درخواست برخی دانشجویان برای اعزام به منطقه جنگی اشاره کرده و فرمودند:

«اینجا بین آرمان‌گرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود میآید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه‌ی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است.

بنابراین آرمان‌گرائی به‌هیچ‌وجه به معنای در همه‌ی زمینه‌ها پرخاشگری کردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحت‌های لازم را ندیده گرفتن، نیست.»

 

بسیج و اتهام افراطی‌گری
بسیجی‌بودن، ضرورتاً مساوی با کار نظامی نیست. حوزه‌های متعددی برای فعالیت بسیجیان وجود دارد که هر کس با دو معیار احساس مسئولیت دینی و بصیرت به زمانه در آنها فعالیت کند، بسیجی است
 

ایشان پیرامون مصلحت‌گرایی در عین حفظ آرمان‌ها و پایبندی به حقایق اضافه کردند: «مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحت‌گرائی میکنند! خب، اصلاً باید ملاحظه‌ی مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکی از حقایق است. اگر مصلحت‌اندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید.

فرض بفرمائید از لحاظ موضع نظام، نسبت به فلان حرکت سیاسی بلوک مثلاً طاغوت و مجموعه‌های استبدادىِ دیکتاتوری، معلوم است که ما مخالفیم، همراهی هم نمیکنیم، کمک هم نمیکنیم - «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءاء منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاة ابداً حتی تؤمنوا بالله وحده» - معلوم است که موضع ما نسبت به برخی از جهات سیاسی‌ای که امروز در دنیا وجود دارند یا در منطقه وجود دارند، موضع روشنی است؛ اما این به هیچ وجه به معنای نفی کار دیپلماسىِ سنتىِ متعارف نیست؛ این را توجه داشته باشید. یعنی کار دیپلماسی به جای خودش باید انجام بگیرد، منتها جهت‌گیری، این جهت‌گیری است. کمااینکه دشمنان ما هم همین جور عمل میکنند. دشمنان ما هم در عمل دشمنی‌شان را میکنند، اما تعارفات دیپلماسی را هم انجام میدهند. البته ما هم به آن تعارف دیپلماسی گول نمیخوریم؛ میفهمیم پشتش چیست. بنابراین باید به معنا و عمق آرمان‌گرائی توجه شود. پس به طور خلاصه، آرمان‌گرائی یعنی پایبندی به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثیرگذاری و تأثیرناپذیری از جهت مخالف و جبهه‌ی مخالف.»

ایشان رعایت مصالح مدیریتی کشور را یکی از مصالح مهم خواندند و افزودند:«هیچ منافاتی وجود ندارد بین انجام دادن وظائفی که جوانی و آرمان‌گرائی به انسان دیکته میکند، و بین ملاحظه‌ی مصالح مدیریتی کشور، ملاحظه‌ی قانون، ملاحظه‌ی تدبیر و درایت مدیریتی در کشور. یعنی میتوان آرمان‌گرا بود، به احساسات جوانی هم پاسخ داد و بر طبق اقتضای جوانی و آرمان‌گرائی عمل کرد؛ در عین حال جوری هم بود که با مصلحت کشور و با مصالح مدیریتی کشور تعارض و اصطکاکی نداشته باشد.»

 

  • کنترل احساس و احتراز از خشونت
رهبر انقلاب در دیدار مردم قم در دی‌‌ماه 1388 پیرامون برخی اقدامات نیروهای انقلابی در سراسر کشور پس از بی‌حرمتی فتنه گران در روز عاشورا و ماه‌های منتهی به آن فرمودند: «یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابی، به فرزندان عزیز انقلابی خودم، به فرزندان بسیجی - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینی به گوششان میخورد یا با چشمشان میبینند، عصبانی هستند؛ وقتی می بینند روز عاشورا چگونه یک عده‌‌‌‌ای حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینی را هتک میکنند، دلهاشان به درد میآید، سینه‌‌‌‌‌هاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعی هم هست، حق هم دارند؛ ولی میخواهم عرض بکنم جوانهای عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بی رویه‌‌‌ای، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز می آورند، من نگاه میکنم - می بینم همین طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانی؛ گاهی هم از بنده گله میکنند که چرا فلانی صبر میکند؟ چرا فلانی ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطی که دشمن با همه‌‌‌ی وجود، با همه‌‌‌‌ی امکاناتِ خود درصدد طراحی یک فتنه است و میخواهد یک بازی خطرناکی را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازی کمک نکرد. خیلی باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌های مسئولی وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطی از قانون، بایستی مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادی که شأن قانونی و سمت قانونی و وظیفه ی قانونی و مسئولیت قانونی ندارند، قضایا را خراب میکند. خدای متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی». بله، یک عده‌‌‌‌ای دشمنی میکنند، یک عده‌‌‌‌ای خباثت به خرج میدهند، یک عده ای از خباثت‌‌‌کنندگان پشتیبانی میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخی از قضایا بشود، بیگناهانی که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهای عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتی را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.»
 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
افراط‌گرای واقعی را باید در میان گروه‌های تکفیری جست که نه انسانیت، نه اسلام و نه قانون جلودارشان نیست، گر چه نام زیبای خدا و پیامبر خدا را می‌برند!
ایشان پیشتر نیز در پی وقایع تیر 78 و حمله به خوابگاه دانشجویی،‌ خطاب به دانشجویان فرمودند:«یک حرف هم به شما جوانان عرض میکنم. جوانان عزیز! شما امیدهای انقلاب و اسلامید. رفتار شما میتواند این مملکت را در جهت شکوفایی، با سرعت به پیش ببرد. وقتی جوان مملکت هوشیارانه، با تدبیر، با حلم و با توجه به موقعیّتها، حرف بزند و تصمیم بگیرد و عمل کند، کشور گلستان خواهد شد. وقتی هیجانات کور، پا وسط بگذارند، دشمن فوراً استفاده خواهد کرد. بارها گفته‌ام، باز هم تکرار می‌کنم؛ من معتقدم که جوان مملکت بایستی در همه میدانها حضور و آمادگی داشته باشد؛ منتها با انضباط. این‌گونه حرکاتی که ملاحظه شد کسانی به دانشگاه حمله کنند، ناشی از بی‌انضباطی است؛ با هر نامی انجام گیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام گیرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام گیرد، غلط است. مگر من بارها نگفته‌ام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونت‌آمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟! حتّی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آورند - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزب‌الّلهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید، والاّ حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریب‌خورده‌ای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرف‌نظر میکنم.»

یکی از آخرین مواضع ایشان پیرامون لزوم احتراز از پرخاشگری در عین حفظ آرمان‌گرایی در نیروهای انقلابی به دیدار دانشجویی مرداد 1391 بر می گردد که فرمودند:«آرمان‌گرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمان‌گراتر است، پرخاشگرتر و دعواکن‌تر است؛ نه. میتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعین‌حال پرخاشگر هم نبود. در آیه‌ی شریفه میفرماید: «اشداء علی الکفار». «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر جسمی که سخت‌تر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همه‌مان اینجوری باشیم؛ اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست. گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دوره‌ی احساسات شما، دوره‌ی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دوره‌ها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود.»

 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
شور آرمانگرایانه و فداکاری بسیجیان در استمرار گفتمان انقلاب اسلامی قابل ستایش است، امری که به نظر رهبر انقلاب، منافاتی با واقع‌گرایی و مصلحت‌گرایی ندارد

  • رعایت قانون و عمل منطقی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در تیرماه 1384 در مورد اصطلاح بسیجی بی‌ترمز فرمودند:«بسیج مظهر ارزش‌های فعال و زنده‌ی یک جوان مؤمن است؛ یکی‌اش هم انضباط است. این‌که شنیده‌اید در جنگ می‌گفتند بسیجی بی‌ترمز است، این یک معنا و حرف دیگری داشت؛ اینها خوب عاشق شهادت بودند و پا بر زمین میکوبیدند. همین شهید عزیزمان، احمد کاظمی را من در جبهه دیده بودم؛ آن‌چنان اقتداری داشت که اشاره میکرد، بسیجیها حرفش را گوش میکردند. این‌طور نیست که بسیجی که عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانی و انضباط عملی در محیط زندگی، یک حرکت بی‌انضباطی انجام بدهد؛ به‌خصوص که دانشجو و شما دانشجوها. ما برای شماها خیلی قیمت قائلیم.»

ایشان همچنین در دیدار مردم در ابتدای سال 91 در مشهد پیرامون برخی اظهار نظرهای تند علیه مقامات کشور در فضای مجازی فرمودند:«من همه‌ی جوانهای غیور کشور را، جوانهای مؤمنِ انقلابی کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابی و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامی رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهوری اسلامی است.»

 

  • محدودنکردن خود به کار نظامی

ایشان در 6 آذر 1393 در دیدار با بسیجیان و مجمع عالی بسیج ضمن اشاره به عرصه‌های گوناگون فعالیت بسیجی فرمودند:«ایه‌ى فکرى، در درجه‌ى اوّل، آن احساس مسئولیّت است که این عقبه‌ى فکرىِ بسیار مستحکمى است براى شما که میخواهید در عرصه‌ى بسیج حرکت بکنید، و شرط لازم که پایه‌ى دوّم محسوب میشود، بصیرت است؛ از این دو چیز یک لحظه نباید غفلت کرد. آن احساس مسئولیّت - یعنى براى خدا، صَبراً وَ احتِساباً؛ پروردگارا، من این کشف علمى را می‌کنم، این مطالعه را می‌کنم، این کار هنرى را خلق می‌کنم، این مبارزه را می‌کنم، این عمل اقتصادى را انجام می‌دهم، این کمک را به زید می‌کنم، این مبارزه را با عَمرو می‌کنم، براى تو؛ چون از من مسئولیّت خواسته‌اى - این احساس مسئولیّت و احساس تعهّد الهى؛ بعد هم آگاهى: بدانیم کجا هستیم، جاى ما کجا است، جاى دشمن کجا است، دشمن کیست، با دشمن با چه سلاحى باید مبارزه کرد. این هم رکن دوّم. با این نگاه، هم دایره‌ى بسیجیان مشخّص می‌شود، هم عرصه‌هاى فعّالیّت بسیج روشن می‌شود.» بنابر این از نظر ایشان اگر روزی بسیج نظامی مهمترین نیروی بسیج بود، اما امروزه کشور برای مبارزه با دشمنان و پیشبرد اهداف انقلاب به سلاح‌های جدید در عرصه‌های جدید نیاز دارد و بنابر این اگر یک بسیجی خود را به عرصه‌ نظامی محدود کند، زمانه خود را نشناخته است.

 

بسیج و اتهام افراطی‌گری

جنگ 22 روزه غزه، احساس جوانان انقلابی را به خروش آورد تا جایی که بخشی از آنها با تحصن در فرودگاه، خواستار اعزام به مناطق جنگی شدند

  • احساسی عمل نکردن در برخورد با جریان‌های سیاسی
رهبری بارها به لزوم افزایش بصیرت در همه نیروها اشاره کردند و از افراط در ستایش یا رد گروه‌های سیاسی و سیاستمداران بر حذر داشته‌اند. ایشان خطاب به دانشجویان پیرامون تجمع در مقابل مجلس پس از مصوبه‌ای پیرامون دانشگاه آزاد، فرمودند:«بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح کردید، که من البته در آن مورد هیچ اظهار نظری نمیکنم؛ فقط همین قدر به شما بگویم که شما همه‌اش گله دارید که چرا مسئولین نقدپذیر نیستند؛ خوب، شما هم نقدپذیر باشید! نقدپذیری که فقط مخصوص مسئولین نیست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدی وارد است، باید نقدپذیری کند. جمعیت زیادی آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائی هم دادند، شعارهایشان هم بد نبود، یک گروهی هم آن وسط شعارهای تند دادند. البته من نمی‌گویم آنها آدمهای بدی‌اند، نابابی‌اند؛ نه، بالاخره تندی کردند، جوانی کردند؛ اما اگر شما هم معتقدید که این شعارها افراطی بود، زیادی بود، حقش نبود، قبول کنید. اینجور نباشد که بگوئید بالاخره هرچه که گوشه‌ی قبای دانشجو را بگیرد - که دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهیم. ممکن است به شما هم نقدی وارد باشد؛ نقد را قبول کنید


 
ایشان همچنین در جریان شعارهای اعتراضی به حجت‌الاسلام سید حسن خمینی در خرداد 1389 که مانع از سخنرانی وی شد، با معانقه وی در مقابل چشم مردم عملاً چنین برخوردی با سیاستمداران و اشخاص را نهی کردند. ایشان بعدها در دیدار مردم آذربایجان با اشاره به این واقعه و همچنین برهم‌خوردن سخنرانی دکتر علی لاریجانی در قم توسط نیروهایی که خود را انقلابی معرفی می‌کردند، صراحتاً فرمودند:«اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که میتوانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانی که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهی و مؤمنند، خب نکنند. می‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادن‌ها کاری از پیش نمیبرد. این خشمها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجیها می‌خواستند همین طور بروند یک جائی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در میآمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنائی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند»

 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
خواهران بسیجی از زمان تشکیل این نیروی فداکار، پا به پای برادران پیش آمده‌اند

  • امکان وجود اختلاف نظر با رهبری
رهبری با روحیه‌ای آزادمنشانه و دانش‌دوست، در پاسخ به پرسش رئیس بسیج دانشگاه امام صاق علیه‌السلام در دیدار به دانشجویان این دانشگاه در تیرماه 1384 فرمودند:«این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجه‌ی تحقیقات ما با نظر رهبری مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلی اصولی و منطقی نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به این‌که فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجه‌ی شما را رهبری و غیررهبری به عنوان دستاوردهای علمی بگیرند و براساس آن، برای کشور برنامه‌ریزی کنند. تحقیق علمی، شأن و خصوصیتش، آزادی است؛ منتها عقلایی؛ بی‌انضباط نباشد.»

این سخن رهبری بدان معنا است که اگر پژوهشی بر مبنای روش‌های معتبر علمی و مبتنی بر رویکردی مستقل و دلسوزانه ‌انجام شده باشد، طبیعی است مخالفت نتایج آن با نظر رهبری هیچ اشکالی ندارد. حتی ایشان متواضعانه اظهار فرموده‌اند من باید از پژوهش شما دانشجویان بهره گیرم.

ایشان همچنین در دیدار نمایندگان مجلس هفتم به مطلبی پیرامون تعبیر «ذوب در ولایت» اشاره کردند که آن روزها بحثی را میان چند تن از نمایندگان برانگیخته بود. ایشان در این باره فرمودند: «بنده نمیفهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنان‌که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود. در صحنه‌ی آشفته‌ی هویت‌ها و جریان‌ها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر می‌گفت در او ذوب شوید. راست هم میگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز این‌طوری نیست. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایه‌ی این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط میشود. هیچ‌کس در شخص و در جهت ذوب نمیشود؛ در آن هدف‌ها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی - که خدای متعال برای ما معین کرده - باید ذوب شد؛ در واقع در ملت باید ذوب شد.»

بنابر این ایشان آزادمنشانه و به صراحت اعلام کرده‌آند که شما باید ذوب در اسلام شوید و نباید صرفاً رفتار و نظرات رهبری را ملاک اسلام بدانید. با این حال طبیعی است اختلاف نظری (و نه اختلاف عملی) با ولی فقیه، به هیچ وجه به معنای عدم التزام به اوامر و نواهی ایشان نیست. همچنین این به معنای امکان رواج نقد رهبری در جامعه نیست، کما اینکه آیت‌الله العظمی خامنه‌ای نیز در دیدار سردبیران نشریات دانشجویی از اثرات منفی آن سخن گفتند.

 آخرین موضع‌گیری ایشان در این باره به دیدار دانشجویی مرداد 1391 برمی‌گردد که ایشان فرمودند: «گفته شد که بعضیها نظرات کارشناسی میدهند، با نظر رهبری مخالف است، میگویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسی‌ا‌ی که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضح‌تر؟! نظر کارشناسی، نظر کارشناسی است. کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجه‌ای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهی اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینه‌ای کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخش‌هائی یک مختصر کارشناسی‌ای داریم؛ این نظر کارشناسی ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسی دیگر قرار بگیرد؛ خیلی خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانی که می‌خواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. در زمینه‌های فرهنگی، در زمینه‌های آموزشی - در بخش‌های مخصوصی - بالاخره ما یک مختصری سررشته داریم، یک قدری کار کردیم؛ این میشود نظر کارشناسی. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرفها به حساب نمی‌آید و نباید بیاید
 
بسیج و اتهام افراطی‌گری
به ویژه از زمان تصدی فرماندهی بسیج توسط سردار نقدی، اهتمام چشمگیری در نهادهای بسیجی برای تقویت جهاد علمی و فرهنگی دیده می‌شود

  • جذب حداکثری، افزایش خلوص خود و خودداری از حذف دیگران

در جریان چند انتخابات اخیر، برخی از نیروهای انقلابی و بسیجی سخن از لزوم انشعاب در میان نیروهای اصولگرا میان نیروهای خالص و غیرخالص با توجه به مواضع افراد در جریان فتنه 1388 می‌زدند و اینکه تنها با افراد خاصی می‌توان متحد شد. ایشان در لزوم تنگ‌نگرفتنِ دائره اصولگرایی و حذف عمده افراد از این دائره، در دیدار دانشجویی مرداد 1389 فرمودند: «یک سؤال دیگر این است که بعضی‌ها میگویند وحدت، بعضی‌ها میگویند خلوص؛ شما چه می‌گوئید؟ من می‌گویم هر دو. خلوص که شما مطرح می‌کنید - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌ای را که ناخالصی دارند، از دائره خارج کنیم - چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجوری حاصل نمی‌شود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کی بود، کی بود؛ اینها درجه‌ی اول و خالص‌ترین‌ها بودند؛ عده‌ای دیگر از اینها یک مقداری متوسط‌تر بودند؛ یک عده‌ای بودند که گاهی اوقات پیغمبر حتّی به اینها تشر هم می‌زد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ی چند هزار نفری - که کار خالص‌سازی خیلی آسانتر بود از یک جامعه‌ی هفتاد میلیونی کشور ما - میخواست خالص‌سازی کند، چه کار می‌کرد؟ چی برایش می‌ماند؟ آن که یک گناهی کرده، باید می‌رفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتی که نباید از پیغمبر اجازه‌ی مرخصی بگیرد، اجازه‌ی مرخصی گرفته، باید می‌رفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می‌رفت؛ خوب، کسی نمی‌ماند. امروز هم همین جور است. اینجوری نیست که شما بیائید افراد ضعاف‌الایمان را از دائره خارج کنید، به بهانه‌ی اینکه می‌خواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه می‌توانید، دائره‌ی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که میتوانند جامعه‌ی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ی خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزه‌ی نفوذ تشکل خود، برای بالا آوردن میزان خلوص‌های فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجه‌ی آن، خلوص روزافزون جامعه‌ی شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.

 وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌ای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این می‌شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم

 

  • عدم افراط در رد و تأیید اشخاص

رهبری در دیدار طلاب حوزه در سفر استانی خود به قم فرمودند:‌ «میخواهند فضای انقلابی را بشکنند، روحانی انقلابی را منزوی کنند. تحقیر بسیج، تحقیر شهید، تحقیر شهادت، زیر سؤال بردن جهاد طولانی این مردم اگر خدای نکرده در گوشه و کنار حوزه به وجود بیاید، فاجعه است. بزرگان حوزه بایستی مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.»

ایشان سپس در مورد رفتار برخی طلاب با بزرگان حوزه اضافه کردند: «یک نکته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابی حوزه است، که متن حوزه غالباً همین جوان‌های پرشور و طلاب انقلابی هستند. عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آینده‌ی کشور شماها هستید؛ باید خیلی مراقبت کنید. درست است که جوان طلبه‌ی انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوان‌های انقلابی بدانند؛ همان طور که کناره‌گیری و سکوت و بی‌تفاوتی ضربه میزند، زیاده‌روی هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیاده‌روی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی از مقدسات حوزه، به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضای انقلابی‌گری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگی‌های شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول کنیم؛ اینجوری نمی‌شود.»

رهبر انقلاب در دیدار با نیروی زمینی ارتش در اردیبهشت 1391 مطلبی را پیرامون شعار «جانم فدای رهبر» فرمودند که در واقع خطاب به همه نیروهای انقلابی بود:«اوائل انقلاب، در یکی از این کاخ‌های سلطنتی که یک بخشی از نیروی ارتش را آنجا برای پاسداری متمرکز کرده بودند، یک تابلوئی آن بالا زده بودند که مضمونش این بود: ما - یعنی ارتش - اصلاً برای حفظ جان این طاغوت تشکیل شده‌ایم! خب، این خیلی فاصله دارد با منافع ملی. اگر ما در دنیا ارتشی را پیدا کنیم که اعتقاداتش مثل اعتقادات مردم، احساساتش مثل احساسات مردم، خودش نه در خدمت اشخاص و افراد، بلکه در خدمت مردم و در خدمت منافع ملی به معنای حقیقی باشد، این ارتش خیلی ارزش دارد؛ این ارتش شمائید. من مورد دیگری را واقعاً سراغ ندارم. حالا در این کشورهائی که تازه انقلاب کرده‌اند، ببینیم چه به ثمر خواهد نشست و چه کار خواهند کرد؛ ولی تا الان من واقعاً چنین ارتشی سراغ ندارم؛ ارتشی که نه در خدمت قدرت‌طلبیهای شخصی است، نه برای شخص می‌میرد. این را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه میدهد که ما بگوئیم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما، یا عناصر ما، برای خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام، همه بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر اسلام بمیرد. برای برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور - که کشور اسلامی است - همه آماده باشند برای مردن در این راه؛ که این مردن، اسمش شهادت است.»

 

بسیج و اتهام افراطی‌گری

رفتار بسیجی در عرصه فردی و اجتماعی ظرافت‌های ویژه‌ای می‌طلبد که به زیبایی در سخنان رهبر انقلاب در آذر 1390 تشریح شد

جمع‌بندی

بسیج و بسیجی، روح بزرگی است که خود را وقف رشد اسلام و انقلاب در دوره‌ای کرده که سرگرمی‌های گوناگون با ظاهری جذاب در انتظار جوانان است. بدون شک یکی از محورهای اصلی در تداوم گفتمان انقلاب اسلامی و جلوگیری از انحراف آن،‌ همین پدیده مبارکی است که با انقلاب، متولد شده است، با دفاع مقدس رشد کرده است و برکات زیادی را پس از جنگ، نصیب ایران اسلامی کرده است. بسیج سازندگی و خدمت به مناطق محروم و حضور در لحظات حساس نظام را ملت ایران هرگز فراموش نخواهند کرد.

چنین نهالی که قد کشیده و روز به روز بر ثمرات آن افزوده می‌شود، ناگزیر آفات متعددی را به خود جلب می‌کند و این بر عهده باغبان است که آفاتش را زدوده و آن را مهیای فردا سازد. یکی از این آفات، همان‌گونه که در بیانات رهبر انقلاب خواندیم و شنیده‌ایم،‌ امکان تندروی برخی افراد و جوانان پرشور در میان نیروهای انقلابی به ویژه در مواقع حساس است. قطعاً هیچ کس نباید کل بسیج و نیروهای انقلابی را به تندروی متهم سازد، اما این واقعیت نیز درست است که خودِ نیروهای بسیجی باید با اطاعت از توصیه‌های مقتدای خود، بهانه به دست دیگران نداده و با گرایش‌های تندروانه دیگران همراهی نکنند، کمااینکه در عمده وقایع پس از انقلاب، همین‌گونه بوده است.

 

منابع:

http://rajanews.com/detail.asp?id=187110

http://www.yjc.ir/fa/news/4972087

http://www.saat24.com/fa/doc/news/34710

http://farsi.khamenei.ir

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


سپیدارخبر: گزارش ویژه؛


آیا می‌دانید که آلمان دارای یکی از 10 سرویس اطلاعاتی برتر جهان است؟ آیا می‌دانید که عموم فعالیت‌های سرویس‌های اطلاعاتی این کشور بر پایه دو استراتژی شنود و همکاری اطلاعاتی با همتایان استوار است؟ علل موفقیت سرویس اطلاعاتی آلمان چیست؟ گزارش ویژه مشرق، سرویس اطلاعاتی آلمان را معرفی کرده است.
گروه گزارش خبرنگار ویژه سپیدار خبر- از مشرق، اساس نظام امنیتی نوین آلمان، پس از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت. گرچه دوران جنگ سرد و تقسیم آلمان به دو بخش شرقی و غربی سبب شکل‌گیری دو سازمان اطلاعاتی علیه هم گردید، اما همتای شرقی BND -سازمان اطلاعاتی آلمان غربی- یعنی "استاسی" پس از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد دو آلمان، در آن ادغام شد و نظام واحد اطلاعاتی آلمان امروز شکل گرفت. از آنجایی که پیش از جنگ جهانی دوم سازمان اطلاعات کشور آلمان (گشتاپو) تحت حکومت هیتلر به عنوان بخش دیگری از تاریخ اطلاعاتی این کشور محسوب می‌شود، نیازمند پرداخت و جزییات بسیار است، و عملا کمک چندانی به بررسی اطلاعاتی آلمان کنونی نمی‌کند، لذا از پرداختن به آن خودداری جسته و مبنای گزارش را بر تاریخ شکل‌گیری BND با نام "سازمان گهلن" در سال 1946 می‌گذاریم.

در آلمان 6 سازمان اطلاعاتی وجود دارد که به به شرح ذیل است:

1. سرویس اطلاعات فدرال BND
2. دفتر اطلاعاتی صدر اعظم
3. وزارت فدرال کشور BMI
4. دفتر فدرال محافظت از قانون اساسی BFV
5. نیروی دفاعی فدرال
6. سرویس نظامی ضد اطلاعات MAD


از میان این 6 نهاد، تمرکز اصلی این گزارش بر روی مورد دوم یا همان سرویس اطلاعات فدرال است و کلیتی هم از دیگر نهادها گفته خواهد شد.

1. سرویس اطلاعات فدرال BND
"سرویس اطلاعات فدرال" (Federal Intelligence Service) که در فرهنگ آلمانی با نام(Bundesnachrichtendienst) "بوندشناخریشتندیانتس" شناخته و به صورت اختصاری BND‌ خوانده می‌شود، سازمان اطلاعات و امنیت خارجه این کشور است که در راس بحث این نوشتار قرار می‌گیرد. این سازمان، بطور مستقیم زیر نظر صدر اعظم آلمان فعالیت می‌کند و دارای 7800 پرسنل در شهر برلین و منطقه "پولاخ" مونیخ است. تا سال 2016، 4 هزار نفر از این افراد در یک مرکز در محله "چاسیستراس" (Chausseestrasse) برلین که در حال ساخت می‌باشد، متمرکز خواهند شد. 700 نفر از 7800 نیروی سازمان، بطور مستقیم با نیروهای مسلح و بالاخص اداره علوم نظامی در ارتباط هستند. 

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///


تاریخچه

ژنرال "راینهارد گهلن" در طول جنگ جهانی دوم مسئول جمع‌‌آوری اطلاعات از ارتش سرخ بود. وی پس از شکست آلمان نازی شروع به همکاری با نیروهای اشغالگر آمریکایی کرد و با مساعدت آنها در سال 1946 "سازمان اطلاعاتی گهلن" را تاسیس کرد. در بدو کار، بسیاری از نیروهای این سازمان را عوامل حرفه‌‌ای "آبواهر" -سازمان ضد اطلاعات دریادار "ویلهم کاناریس" Wilhelm Franz Canaris )- تشکیل دادند. 


سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
ژنرال گهلن

گهلن، بعدها و پس از آزادی نیروهای "اس اس"، "گشتاپو" و "سی شر هایتس دینست" (اس دی) از اسارت متفقین، از آنها نیز استفاده کرد. این سازمان تا سال 1956 بطور کامل در خدمت سازمان سیا بود تا اینکه به عنوان بخش اطلاعاتی دولت آلمان غربی به آن منتقل شد و نام "بوندشناخریشتندیانتس" یا BND را به خود گرفت. گهلن، تا سال 1968 ریاست این نهاد را بر عهده داشت.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
دریادار کاناریس

BND دارای 300 دفتر در آلمان و كشورهای دیگر است. نيروهای سازمان غالبا توسط آكادمی علوم نظامی به استخدام درمی‌آیند. اين سازمان، حافظ امنيت و منافع آلمان در خارج از مرزها بوده و در مسیر این ماموریت از ابزارهای تکنولوژیک پیشرفته بهره می‌گيرد. گرچه سخن از بودجه معین این سازمان هم اکنون در هاله‌ای از ابهام است، اما کارشناسان، بودجه سالیانه BND را در حال حاضر 552 میلیون و 590 هزار یورو برآورد کرده‌اند.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
مرکز فعلی BND

بر اساس قوانين جمهوری فدرال آلمان، يك كميسيون، متشكل از نمايندگان مجلس اين كشور، موسوم به هيات نظارتی مجلس (PKG)، بر فعاليت نهادهاي امنيتی آلمان، نظارت می‌كند.

هر ايالت آلمان دارای سرويس اطلاعاتی مختص به خود است. چنان كه 16 ايالت فدرال دارای تشكيلاتی حافظ قانون اساسی می‌باشند.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
مرکز آتی BND (در حال ساخت)
 
ساختار سازمان اطلاعاتی امروز آلمان برگرفته از الگوهای سازمان‌های غربی است و دید سیاسی سرویس‌های اطلاعاتی آلمان مانند بسیاری از سازمانهای همتای خود، پیوسته آبستن رخدادهای بزرگ از جمله جنگ جهانی بوده است. برلین پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، به دو بخش تقسیم شد. بخش اول در اختیار روسها تحت نام آلمان شرقی و بخش دوم به عنوان آلمان غربی تحت اختیار آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها قرار گرفت. اما نکته شایان توجه اینکه این شهر تبدیل به پایگاه بزرگترین عملیاتهای خرابکارانه قرن اخیر شد. 

تا پيش از وحدت دو آلمان، دو كشور آلمان شرقی و غربی هر كدام دارای سازمان جداگانه‌ای بودند و حتي از اين نظر رقابتی گسترده ميان آنها جريان داشت. سازمان اطلاعات آن روز آلمان شرقی زير نظر وزارت كشور يا "استاسی" عمل مي‌كرد كه در ۸ فوريه سال ۱۹۵۰ با الگو‌برداري از KGB آن زمان تاسيس شده بود. این سازمان، در پي وحدت دو آلمان در ۱۹۸9منحل شد. در آلمان شرقی، اين اعتقاد قوياً وجود داشت كه اين وزارتخانه از هر ۷ شهروند آلمان شرقی يك نفر را به عنوان همكار غيررسمی به خبرچينی از زندگي سايرين وادار نموده است. استاسی در زندگی خصوصی مردم آلمان شرقی وارد شده و حریم شخصی آنها را رعایت نمی‌کرد. 

رییس کنونی این سازمان "گرهارد شیندلر" (Gerhard Schindler) و وزیر مسئول آن، "پیتر آلتمایر" (Peter Altmaier) -وزیر امور ویژه- است. این سازمان، همکاری مستمری با سازمانهای CIA و MI6 دارد. 

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
گرهارد شیندلر

وظایف و کارکرد BND
از وظايف و كاركردهاي اين سازمان در سال هاي اخير مي توان به مقابله با تروريسم بين الملل، اشاعه سلاح هاي كشتار جمعي و نقل و انتقال تكنولوژي هاي دوگانه، جرايم سازمان يافته، قاچاق سلاح و مواد مخدر، پول هاي كثيف، مهاجرت غير قانوني و جنگ اطلاعاتي اشاره كرد.

2. دفتر اطلاعاتی صدراعظم
رییس این دفتر معمولا یا وزیر امور خارجه است و یا یکی از وزرای کابینه. رییس دفتر اطلاعاتی، مسئول هماهنگی فعالیتهای دولت است. هم اکنون "پیتر آلتمایر" (Peter Altmaier) -وزیر امور ویژه- این پست را بر عهده دارد.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
پیتر آلتمایر
 

3. وزارت کشور

وزارت کشور متصدی تامین امنیت داخلی کشور، حفاظت از قانون اساسی، حفاظت از شهروندان در مقابل بلایای طبیعی و تروریسم، حمایت افراد بی‌خانمان، و مدیریت مسائل سازمانی و ورزشی است. این نهاد، میزبان نشست‌های ضروری شورای تحلیل و بررسی موارد اطلاعاتی کشور (شامل پلیس و سازمانهای اطلاعاتی) است. در حال حاضر، وزیر کشور "توماس دو مایزیاخ"  (Thomas de Maizière) است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
توماس دو مایزیاخ

4. دفتر فدرال محافظت از قانون اساسی (BFV)
وظایف این نهاد جمع‌آوری اطلاعات در زمینه تهدیدات مخل نظم داخلی، اطمینان از امنیت استان‌ها، و اطمینان از همزیستی صلح‌آمیز شهروندان آلمانی است. BFV به شدت در زمینه ضد اطلاعات و ضد خرابکاری داخلی فعال است. این سازمان، سازمان امنیت داخلی آلمان و شریک اصلی BND است. طبق ادعای وب سایت گلوبال سکیوریتی، BFV از قدرت اجرایی پلیسی برخوردار نیست؛ اجازه دستگیری و بازجویی از کسی را ندارد؛ مجاز به ورود به و جستجوی منازل نیست؛ و در هیچ ایستگاه پلیسی مامور ندارد. این سازمان، وظیفه دارد که اطلاعات را جمع‌آوری کند و آنها را با حفظ حقوق شهروندی مردم آلمان، در اختیار دیگر سازمان‌های اطلاعاتی آلمان و بخصوص BND ‌قرار دهد. 

از دیگر موارد اینکه BFV به نام محافظت از قانون اساسی، به فعالیت می‌پردازد اما در اصل به کام مقامات سیاسی آلمان این محافظت صورت می‌گیرد. یکی از چالشهای بزرگ این سازمان، فعالیت حزب چپ‌گراهای افراطی، حزب کمونیست (DKP)، فراکسیون ارتش سرخ (RAF)، و فراکسیون جنبش انقلاب  (RZ) مجلس آلمان است. 

هم اکنون، رییس این سازمان "هانس گئورگ ماسن" (Hans-Georg Maassen) است. وزیر مسئول این سازمان، "دو مایزیاخ" -وزیر کشور- است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
هانس گئورگ ماسن
5- نیروی دفاعی فدرال (ارتش آلمان) 
این نهاد شامل نیروهای مسلح جمهوری فدرال آلمان است. طبق قانون اساسی آلمان، هیچکدام از استان‌ها حق استفاده از ارتش را به نفع خود ندارند و تنها دولت مجاز به استفاده از این نهاد است. طبق برآورد ژوئن 2014، وزارت دفاع شامل 183 هزار نیرو بوده که با این تفاسیر، چهارمین ارتش بزرگ اتحادیه اروپا و سی‌امین ارتش بزرگ جهان محسوب می‌شود. هم اکنون "اورسلا فان در له‌ین" (Ursula von der Leyen) وزیر دفاع و فرمانده ارتش آلمان است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
اورسلا فان در له‌ین

6- سرویس نظامی ضد اطلاعات MAD

این سرویس، پس از BND‌ و BFV یکی از سه نهاد اصلی اطلاعاتی کشور آلمان و مسئل فعالیتهای ضد اطلاعاتی نظامی است. دفتر اصلی این سازمان در "کلن" واقع است و در 12 شهر نمایندگی دارد. MAD دارای یکهزار و 300 نیروی نظامی و شخصی است. رییس فعلی این سرویس، "اولریش برکنهایر" (Ulrich Birkenheier) است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
اولریش برکنهایر

کمیسیون مستقل مورخین
 

 در 15 فوریه 2011، "ارنست اورلائو" (Ernst Uhrlau) -رییس وقت سازمان- دستور به تشکیل "کمیسیون مستقل مورخین" متشکل از اساتید مورد اعتماد دانشگاه‌ها جهت رجوع به آرشیو چند هزار فایلی BND و تحقیق و بررسی در مورد تاریخ آن داد. قرار است که این کمیته از سال 1945 تا به امروز BND‌را مورد بررسی قرار داده و تا سال 2015 گزارش کامل خود را ارائه دهد.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
ارنست اورلائو
 
اعضا این کمیسیون عبارتند از:
پروفسور "ژوست دوفلر" (دانشگاه کلن) Jost Dülffer
پروفسور "کلاس دیتمار هاینکه" (دانشگاه تکنولوژیک درسدن) Klaus-Dietmar Henke
پروفسور "ولفگانگ کریگر" (دانشگاه ماربورگ) Wolfgang Krieger
پروفسور "رولف دیتر مولر" (موسسه پژوهشات تاریخی سیاسی و دانشگاه هامبولت برلین) Rolf-Dieter Müller

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///

عملیات‌ها و چالش‌ها
کارزار اطلاعاتی آلمان شرقی: در اوایل دهه 1960 و در زمان حکومت "کنراد آدنائر" (Konrad Adenauer) در آلمان غربی، فعالیت BND در امر جاسوسی به اوج خود رسید. BND‌ در همان گام اول در کارزار جنگ سرد، پیروز قضیه بود. این سازمان موفق به شناخت کامل منطقه آلمان شرقی و براورد دقیق جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی حریف گردید. BND از تعداد پلها، ظرفیت بیمارستان‌ها، مسافت مناطق هوایی، و مختصات جاده‌ای تحت حکومت شوروی سابق خبر داشت. عوامل این سازمان تا عمق وزارت‌ها و ارگانهای نظامی نفوذ کرده بودند. 

در همین حال، سازمان KGB به یکی از افسران نظامی آلمان شرقی مظنون شده و وی را به اتهام جاسوسی برای BND دستگیر کرده و به مسکو انتقال داد. BND هم بلافاصله با تهیه اسناد جعلی وی را مامور خود KGB‌ خواند که در این سازمان نفوذ کرده است. آلمان شرقی هم به تلافی، در طی چند سال بعد 90 درصد از خبرچین‌های درجه پایین BND‌ را تطمیع کرده و به خدمت سازمان خود موسوم به "استاسی" درآورد. 

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///

اما در تاریخ 13 آگوست 1961 معادلات برای BND‌ به هم ریخت. در این روز، دیوار برلین بنا شد و عملا قدرت این سازمان بسیار محدود گردید. این امر تا سال 1967 ادامه داشت. اما در سال 1967 و 1968 این BND‌ بود که از حیث جاسوسی نظامی در آمریکای جنوبی و خاورمیانه عملکرد بسیار درخشانی داشت. همچنین کسب اطلاعات ذی‌قیمت از اروپای شرقی که منطقه شوروی محسوب می‌شد، موجب شد که ناتو با آگاهی کامل نسبت به بروز هر گونه اقدام از سوی شوروی، به این کشور اخطار دهد. 

بحران کوبا:
 
اما یکی از هوشمندانه‌ترین اقدامات BND‌ را باید مربوط به سال 1962 دانست. در این سال، این سرویس اطلاعاتی طی با خبر شدن از انتقال موشک‌های روسی به کوبا، موضوع را به آمریکا انتقال می‌دهد و در نتیجه بحران موشکی کوبا شکل می‌گیرد.

یکی از برآوردها و پیش‌بینی‌های بسیار دقیق BND مربوط به پیش‌بینی جنگ 6 روزه خاورمیانه می‌باشد که در 5 ژوئن 1967 آغاز شد. روز 2 ژوئن 2007 یک جلسه بسیار محرمانه میان "لیندون جانسون" (Lyndon Johnson) -رییس جمهور وقت امریکا- "دین راسک" Dean Rusk)-وزیر امور خارجه وقت- و "ریچارد هلمز" (Richard Helmes)-رییس وقت سیا- برگزار می‌شود. در این جلسه، هلمز خبر از حمله رژیم صهیونیستی در روز 5 ژوئن می‌دهد. راسکع بلافاصله واکنش نشان داده و با گفتن این جمله که "سفیر ما در تل آویو اعلام کرده که همه چیز عادی و خوب است" ادعای وی را رد می‌کند. اما هلمز در جواب این جمله را می‌گوید: "متاسفم ... اما من به آنچه که می‌گویم ایمان دارم ... اسراییل جنگ را در همین تاریخ شروع خواهد کرد و تصمیم هم دارد که به نفع خود به پایان برساند". در این هنگام جانسون از هلمز می‌پرسد که چرا تا به این حد مطمئن است. و هلمز می‌گوید: "من این خبر موثق را از BND نزدیکترین شریک اطلاعاتی‌مان دریافت کردم و ذره‌‌ای شک به آن ندارم".  در آن زمان، ژنرال گهلن ریاست BND را بر عهده داشت.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
ریچادر هلمز

بحران چک: برگ برنده‌ای دیگر برای فعالیتهای BND را می‌توان در "بحران 1968 (جمهوری) چک" یافت کرد. در این سال، مامورین شعبه "پولاخ" BND‌ موفق شدند تا با رمزگشایی حمله نیروهای شوروی و پیمان ورشو به چکسلواکی را پیش‌بینی کنند. اما سازمان سیا در اهمالی که برخاسته از نظر "لیه‌ولین تامسون" (Llewellyn Thompson) -سفیر آمریکا در مسکو- بود، به این موضوع بی‌توجهی کرد. تامسون، این برآورد را "محصول ساخت آلمان" خطاب کرده بود.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
لی‌یه‌ولین تامسون

در ساعت 11:11 دقیقه شب 20 آگوست 1968، رادارهای اطلاعاتی BND‌ متوجه بروز اتفاقات عجیب در حریم هوایی چکسلواکی شدند. سپس، یکی از جاسوسان سازمان در پراگ بلافاصله با مرکز باواریا تماس گرفت و این جمله را گفت: "نیروهای پیمان ورشو حرکت کرده‌اند، روس‌ها هم بسیار نزدیکند".

این آخرین برآورد صحیح اطلاعاتی در زمان ریاست ژنرال گهلن بود. با استعفای گهلن، عملا بخش قابل توجهی از قدرت BND کاسته شد. تا سالها خلاء وجود وی احساس می‌شد. اگرچه در سالهای بعد، پیروزیهای فرخنده‌ای شامل حال این سازمان شد، اما از دوره گهلن می‌توان به عنوان درخشانترین دوره BND‌ یاد کرد.

در حقیقت، در آن زمان علت تفوق و برتری BND‌ بر رقیب هموطن خود یعنی "استاسی" را می‌توان در استفاده گهلن از نیروهای بسیار زبده و ویژه که دارای سبقه درخشان اطلاعاتی بودند و برای هدف سازمان از جان و دل مایه می‌گذاشتند دید. البته یکی از میراث‌های گهلن خویش و قوم‌پرستی بود (او 16 نفر از اعضا فامیل خود را در پست‌های مختلف سازمان گماشته بود) که تا سالها در BND جریان داشت.

در دهه 1970، ژنرال "گرهارد وسل" (Gerhard Wessel) که جایگزین گهلن شده بود، دستور به مدرن کردن سیستم داد. چرا که تحولات سیاسی آلمان غربی موجب تضعیف سازمان شده بود و باید جانی تازه در کالبد آن ‌دمیده می‌شد.

ماجرای المپیک مونیخ:
 کشتار المپیک مونیخ 1982 تبدیل به یکی از سیاه‌ترین نقاط در کارنامه BND و BFV‌ شد. حمله افراد مسلح ناشناس به کمپ ورزشکاران و نفوذ به ساختمانهای مربوط به ورزشکاران اسراییلی و کشتن آنها، موجب ایجاد بلوای بین‌المللی شد. رژیم صهیونیستی بلافاصله سازمان‌های اطلاعاتی آلمان را به دلیل عدم توجه به اخطارهای امنیتی که موساد پیشتر به آن داده بود، مقصر دانست و همین امر باعث شد که BND اقدام به ایجاد واحد ضد تروریسم بکند.

در سال 1986، BND‌ موفق به رمزگشایی از عملیات موفق بمبگذاری یک دیسکو در برلین از سوی سفارت لیبی در این کشور شد. 

بازداشت و جاسوسی از روزنامه‌نگاران: 
در دهه 1990، BND‌ شماری از روزنامه‌نگاران را تحت تهدید و بازداشت قرار داد. این عمل، پس از افشا اطلاعات مربوط به فعالیتهای این سازمان در جنگ عراق و جنگ علیه تروریسم رخ داد. BND‌ منبع منبع خبر را می‌خواست؛ برای همین شروع به ایجاد فشار بر روزنامه‌نگاران کرد. سرانجام "بوندشتاگ" -مجلس ملی آلمان- تصمیم به تشکیل کمیته استیناف به ریاست قاضی دادگاه عالی، دکتر "گرهارد شافر" (Gerhard Schafer) کرد. این کمبته بعدا اعلام کرد که BND‌ از سال 1993 تا 2005 مشغول  پروژه تعقیب و بازداشت روزنامه نگاران بوده است. نهایتا، صدر اعظم دستوری مبنی بر محدود کردن اقدامات BND نسبت به روزنامه‌نگاران صادر کرد تا بدین طریق سبب نجات سازمان از چنگ افکار خشمگین عمومی شود. کمیته استیناف، در سال 2009 گزارش نهایی خود را ارائه کرده و طی آن اقدام سازمان BND را ناشی از نگرانی آن برای افشاء اطلاعات محرمانه خواند و البته ریاست سازمان را هم به دلیل رویکرد تند محکوم کرد اما هیچ اشاره‌ای به قصور و عمد مقامات دولتی نشد.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
گرهارد شافر

نکته قابل توجه اینکه طبق سند افشا شده به تاریخ 11 سپتامبر 2008 ویکی لیکس، 11 صفحه از گزارش شافر که پس از صدور حکم به نفع "ژوزف هوفلشولت" (Josef Hufelschulte) -روزنامه نگار مشهور آلمانی- دارای وجاهت قانونی برای چاپ شناخته شده بود، قبل از نمایش عمومی ناپدید شد. خروجی گزارش شافر به این شکل بود که هوفلشولت در محاق همکاری ناآگاهانه با BND قرار گرفته بوده است. این گزارش، سرشار از اسامی رمز است.

سازمان‌های اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
ژوزف هوفلشولت یکی از روزنامه‌نگاران آزار دیده از BND

حمله به عراق: در روز 5 فوریه سال 2003، "کالین پاول" -وزیر امور خارجه وقت آمریکا- در سازمان ملل متحد اقدام به آماده‌سازی جو برای حمله به عراق کرد. وی از دستیابی عراق به سلاحهای کشتار جمعی سخن گفت و منبع خود را نه آژانس بین‌‌المللی انرژی هسته‌ای که BND‌ خواند. BND‌ هم از طریق جاسوس حرفه‌ای خود یعنی "رفید الجنابی" (Rafid al-Janabi) که حقوق خود را از طریق یکی از شرکت‌های مستقر در مونیخ موسوم به "تی‌یل و فردریک" به مقدار ماهیانه 3 هزار یورور دریافت می‌کرد، از موضوع باخبر شده بود. البته وقتی حقوق وی پس از مدتی از سوی شرکت مذکور قطع شد، به دادگاه شکایت کرد و حق و حقوق خود را گرفت.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
رفید الجنابی

میانجیگری مذاکرات اسراییل و حزب الله لبنان: این BND‌ بود که در سال 2006 بطور بسیار محرمانه بعنوان میانجی مذاکرات رژیم صهیونیستی و حزب الله نقش اصلی را ایفا کرد. این مذاکرات مربوط به آزادسازی اسرای دو طرف بود که با موفقیت شکل گرفت.

جاسوسی از بانکهای لیختن اشتاین  جلوگیری از فرار مالیاتی:
 اوایل سال 2008 بود که موضوع گماردن جاسوس در بانکهای لیختن اشتاین توسط BND، رسانه‌ای شده و مشخص گردید که این روند از سال 2000 شروع شده بوده است. در این میان، BND از بابت لوح فشرده حاوی اطلاعات ذی‌قیمت که توسط یکی از کارمندان اسبق گروه مالی LGT -بانک خصوصی یک خانواده حکومتی در آلمان- در اختیار این سازمان قرار گرفته بود، مبلغ 7.3 میلیون دلار از وزارت دارایی آلمان حق دلالی اطلاعاتی را می‌گیرد تا وزارت مذکور بتواند از فرار مالیاتی ریاست بانک جلوگیری به عمل آورد.بعدها به دلیل اختلاف نظر مالی بین این دو، این معامله به جنجال کشیده شده و مسکوت می‌ماند.

جریان کوزوو: 
طبق سند منتشره مورخ 9 دسامبر 2008 ویکی لیکس، سازمان BND در یکسری جنایات سازمان یافته در منطقه بالکان دست داشته است.  در نوامبر 2008 بود که سه تن از ماموران BND‌ به اتهام بمبگذاری در مرکز حقوق بشر کوزوو دستگیر شدند. پس از مدتی، "ارتش جمهوری کوزوو" مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفت. بررسی‌های آزمایشگاهی نیز نشان داد که مامورین آلمانی نقشی در این بمبگذاری نداشته‌اند. در هر حال صحت و سقم نقش BND‌در این جریان هیچگاه تایید نشد.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
سه مامور BND پس از آزادی

تحلیلگران معتقدند که اقدام کوزوو نسبت به دستگیری سه نفر، در پی انتقام‌گیری از گزارش BND‌ مبنی بر دست داشتن "هاشم تاچی" (Hashim Thaçi)-نخست وزیر وقت- و "راموش هاراندیناج" (Ramush Haradinaj)-نخست وزیر اسبق- در جنایات سازمان‌یافته شکل گرفته است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
هاشم تاچی (سمت راست) و راموش هاراندیناژ (سمت چپ)

دستگیری جاسوس:
 BND
 در 2 ژوئن 2014 موفق به کشف و دستگیری یکی از مامورین خود که جاسوس بود، گردید.  این مامور، در ازای دریافت ۲۵ هزار یورو بیش از ۲۰۰ سند محرمانه را از آرشیو بیرون کشیده و از طریق فلش‌مموری به یک مامور مخفی CIA تحویل داده است.

بنابر گزارش‌ها، این اسناد شامل موضوع‌های مختلفی می‌شده‌ است. از جمله گزارشات کمیته تحقیق پارلمان آلمان در راستای فعالیت‌های جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا در این کشور و شنود مکالمات تلفنی شهروندان و سیاستمداران آن.

وی، 2 سال پیش از مقامات آمریکایی خواسته بود که برای‌ آنها در نهادهای امنیتی آلمان جاسوسی کند. فرد مذکور پس از ساعت‌ها بازجویی، به جاسوسی برای آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) اعتراف کرده است. پس از این اتفاق، BND‌ اقدام به اخراج یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا از این کشور کرد. BND، تاکنون نام این جاسوس را افشا نکرده است.

جاسوسی از همسر ولادیمیر پوتین
طبق سند انتشار یافته در تاریخ 11 مارس 2013 از سوی ویکی لیکس، یکی از مامورین زن BND‌ در زمان اقامت پوتین و خانواده‌اش در درسدن آلمان (در دوره‌ای که وی مامور اطلاعاتی KGB بود)، با همسر وی رابطه دوستی عمیق‌تری برقرار کرده و به وی نزدیک می‌شود. نام این مامور، "لنخن" بوده اما در خود سازمان او را به دلیل قد بلند "بالکن" خطاب می‌کردند. این خانم، بعدها در طی رابطه نامشروع با یک سرهنگ اطلاعاتی KGB باردار شد و به بهانه درمان به برلین غربی رفته و پیش از فروپاشی دیوار برلین به شوروی گریخت. همین امر بعنوان شکست کلاسیک جنگ سرد برای پوتین محسوب گردید. در هر حال، لنخن دوست صمیمی "لیودمیلا" -همسر وی- بود. 

در دهه 1980، پوتین به سبب فعالیتهای درخشان خود در بخش شرقی برلین، در بین مامورین اطلاعاتی آلمان به شهرت بسیاری می‌رسد. "لنخن" یا همان "بالکن" تا جایی در زندگی لیودمیلا نفوذ می‌کند که وی از اختلافات زیر سقف خود با ولادیمیر برای او تعریف می‌کرده است. "اریک اشمیت اینبروم" (Erich Schmidt-Eenboom) -رییس موسسه مطالعات صلح و نویسنده چند اثر اطلاعاتی- نیز این امر را تایید کرده است.
این سند از میان بیش از 5 میلیون سندی که گروه ویکی لیکس از ایمیل موسسه جاسوسی اطلاعاتی "استراتفورد" آمریکا بدست آورده، استخراج شده است.

پوتین در سن 33 سالگی از سوی KGB به همراه سه نفر دیگر با تشکیل یک تیم اطلاعاتی 4 نفره وارد برلین شرقی می‌شود. ماموریت این تیم، نظارت بر و مراقبت از فرزندان مقامات ارشد روسی و آلمانی برلین شرقی بود. وی، همان مامور اطلاعاتی متبحری است که در کتاب خود زندگینامه مشهور "استلا ریمینگتون" (Stella Rimington) -رییس اسبق MI5- به او اشاره شده است. 

اینبروم ادعا کرده که یکی از مامورین اسبق BND‌ به وی پیشنهاد داده بود که برای بی‌آبرو کردن پوتین می‌تواند آرشیو اطلاعات مربوط به اختلافات وی با همسرش را در اختیار او قرار دهد، اما اینبروم آن را مسئله خصوصی دانسته و امتناع ورزیده است.

حذف محتوای وب سایتها 
طبق سند منتشره در 13 نوامبر 2008 ویکی لیکس، سازمان BND حمایت زیرساختی کامل خود را از شرکت T-Systems دریافت می‌کرده است و طی چند سال اخیر که موارد تخلف آن همچون قاچاق 363.4 گرم پلوتونیوم از فرودگاه "مونیخ" به فرودگاه "لوفتانزا" از طریق وب سایتها افشاگری می‌شده، با استفاده از آی‌پی‌های مختلف اقدام به تغییر و حذف محتوا و هک کردن سایت می‌کرده است. ویکی لیکس ادعا کرده که صحت این قضیه با توجه به درخواست شرکت مذکور از این گروه مبنی بر حذف این سند، مورد تایید است.

همایش بین‌المللی
یکی از اقداماتی که BND‌ را از همتایان خود متفاوت کرده است، برگزاری همایش سالیانه بین‌المللی در مورد موضوعات مهم امنیتی حال حاضر جهان با دعوت از کارشناسان امر است. 

کشف عاملان جنایت الحوله

اخیرا گزارشی از وب سایت "مانیتورینگ" انتشار یافت که بنابر آن سازمان اطلاعات آلمان اعلام کرده که القاعده ۹۳ عملیات تروریستی طی ۸ ماه گذشته در سوریه انجام داده است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
 کشتار فجیع الحوله

در گزارش ارائه شده از سوی BND به پارلمان آلمان، تصریح شده که القاعده در عملیات کشتار "الحوله” دست داشته است. در این گزارش آمده که نزدیک به 100 غیر نظامی در حادثه "الحوله” کشته شدند و اکثر آنها زن و کودک بودند. پیش از این، شورشیان مخالفان مسلح مدعی شده بودند که این افراد در حملات هوایی و موشکی توسط ارتش سوریه کشته شده‌اند، اما چند روز بعد، گزارش و تصاویر ویدئویی منتشره از سوی سازمان ملل نشان داد  که افراد غیرنظامی با دست‌های بسته توسط شلیک مستقیم افرادی ناشناس به قتل رسیده‌اند.

BND با اشاره به اعزام شبه نظامیان القاعده در سراسر سوریه تصریح کرده که جزئیات بیشتر را به دلیل طبقه‌بندی شده بودن اطلاعات اعلام نمی‌کند.

نئونازیسم و مشکلات ناشی از آن
اقدامات خشن نئونازیها تاکنون بارها سبب‌ساز مشکلاتی برای سرویسهای اطلاعاتی آلمان و مقامات این کشور شده است. از این دست، می‌توان به استعفای "هاینس فروم" -رئیس اسبق سرویس اطلاعاتی آلمان- در پی قصور و کوتاهی سرویس اطلاعاتی آلمان درباره شناسایی عاملان جنایات مربوط به هدف قرار دادن اتباع خارجی در این کشور به دست برخی دیگر از اتباع افراطی خارجی استعفای خود را تقدیم فردریش کرد. به گزارش بی بی سی، هانس متهم به عدم تلاش و پیگیری برای دستگیری مظنونانی بود که گفته می شود به یک شبکه نئونازی و نژادپرست تعلق دارند. این گروه تا کنون ۱۰ مهاجر را کشته‌اند که اکثریت قربانیان آن را مهاجران ترک تشکیل می‌دادند. این قتل‌ها در فاصله زمانی ۷ سال انجام شده و در حال حاضر یک زن متهم به دخالت در این قتل‌های زنجیره ای در زندان انتظار تشکیل دادگاه و دریافت حکم را می‌کشد. رئیس سرویس اطلاعاتی آلمان زمانی در مقام اتهام قرار گرفت که مشخص شد وی برخی مدارک مربوط به این پرونده را مخدوش و یا پنهان کرده است. این مقام ۶۳ ساله آلمانی از سال ۲۰۰۰ تا کنون بر این مسند تکیه زده بود.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///

شنود و جاسوسی

شنود گسترده مردم 

یکی از فعالیتهای گسترده‌ای که در این چند سال اخیر از  سوی BND و با همکاری BFV صورت گرفته، مربوط به شنود مکالمات تلفنی شهروندان و کنترل ایمیل‌های آنان است. در گزارشی که به تازگی از سوی نهاد نظارتی پارلمان آلمان که مسئول رسیدگی به فعالیت‌های سازمان امنیت این کشور است، منتشر شده، آمده که سازمان اطلاعات آلمان در کنترل‌های خود "تنها به 290 مورد برخورد کرده که احتمالاَ می‌توانند به مسائل امنیتی مربوط باشند".

طبق قانون، سازمان BND و BFV مجازند که در چارچوب مبارزه علیه تروریسم و فعالیتهای سازمان‌یافته، با رعایت موازین، مکالمات و مراودات بین‌المللی را مورد بررسی و شنود قرار دهد. 

دولت آلمان در دفاع از این امر اعلام کرده است که فعالیت شناسایی، شنود و جمع‌آوری اطلاعات از سوی سازمانهای امنیتی این کشور مورد نظارت دادگاه عالی فدرال این کشور قرار گرفته است. "گئورگ اشترایتر" -معاون سخنگوی دولت آلمان- معتقد است که تمامی موارد کنترل مکالمات و مراودات با هماهنگی با نهادهای پارلمانی این کشور صورت گرفته است.

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
یکی از پایگاههای پیشرفته جاسوسی و کنترل BND

 اشترایتر در دفاع از این امر، تاکید کرده که سازمان اطلاعات این کشور فقط بخش مختصری از مکالمات بین‌المللی را مورد بررسی قرار داده است. بوی معتقد است که به دلیل تحول روش‌های شناسایی، میزان کنترل مکالمات نسبت به سال 2010 کاهش یافته است. در سال 2010، حدود 38 میلیون مکالمه و مراوده از سوی BND مورد بررسی قرار گرفت.

اخیرا "حزب چپ" آلمان این عمل سازمان‌های اطلاعاتی این کشور را شدیدا محکوم کرده و اعلام کرده که درصد موفقیت در این روش تنها یک صدم درصد بوده و لذا سازمان امنیت آلمان در 99/ 99 درصد مهم‌ترین حقوق پایه‌ای شهروندان را نقض کرده است. سازمان اطلاعات آلمان تا این لحظه در مورد آمار اعلام شده سکوت کرده است.

BND شعبه جاسوسی آمریکا؟

پس از انتشار گزارشی از روزنامه "زود دویچه سایتونگ" مبنی بر اینکه سازمان اطلاعات امنیت آلمان، داده‌های شهروندان آلمانی را به آژانس امنیت ملی آمریکا منتقل می‌کرده است، اپوزیسیون این کشور درباره تبدیل شدن سازمان اطلاعات آلمان به شعبه جاسوسی برای آژانس امنیت ملی آمریکا هشدار داده است.

"برند ریکسینگر"، رهبر حزب چپ‌های آلمان در این باره اظهار داشته است که این اتهام که سازمان اطلاعات امنیت آلمان شعبه جاسوسی از آژانس امنیت ملی آمریکا است تایید می‌شود.

"کونستاین فون نوتز"، و "هانس کریستین اشتروبل" از نمایندگان "سبزها" در پارلمان آلمان هم این مسئله را یک رسوایی تمام عیار دانسته و تاکید کردند که سازمان اطلاعات امنیت آلمان یک بخش کاملا آشکار از شبکه جاسوسی بی دلیل گسترده جهانی است.


شنود وزیر خارجه اسبق آمریکا

صدای افغان ( آوا) در خبری به تاریخ 15 مهر 1393،  به نقل از اینترنشنال نیوز، آورد که رسانه های خبری آلمان بدون اشاره به زمان مشخص شنود تلفنی "هیلاری کلینتون" -وزیر اسبق امور خارجه امریکا- و به نقل از یک منبع دولت آلمان که خواست نامش فاش نشود، اعلام کردند که سرویس اطلاعاتی آلمان در حالی که وی در داخل هواپیمایی دولت امریکا بوده است، به اشتباه به ردیابی و شنود تلفنی او مبادرت کرده است. 

سازمان اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///

علاوه بر این، روزنامه های آلمان ضمن دفاع از سازمان اطلاعاتی کشور خود، این عمل را تلافی ساده و شفاف سرویس اطلاعاتی خود در قبال شنود تلفنی "آنگلا مرکل" -صدر اعظم آلمان- توسط دستگاه جاسوسی آمریکا خوانده‌اند.
ََََََ
جاسوسی از ترکیه
روزنامه گاردین در مقاله خود به تاریخ 18 آگوست 2014 به قلم "فیلیپ اولترمان" (Phillip Oltermann) به افشای خبر جاسوسی آلمان از ترکیه به مدت 38 سال از سال 1976 پرداخت. به گزارش گاردین، دولت ترکیه پس از افشای این خبر، بلافاصله خواستار اخراج سفیر آلمان از کشور خود شد. البته از آنجایی که بیش از 3 میلیون ترک در آلمان زندگی می‌کنند و از این حیث، آلمان میزبان بزرگترین جامعه ترک تبار دنیا است، هر دو کشور با رعایت ملاحظات و منافع، تلاش کردند که این موضوع را با دعوت سفیر آلمان در ترکیه به دفتر وزارت خارجه، با گفتمان در پشت درهای بسته رفع نمایند. افشاگری اخیر 2 مجله "فوکوس" و "اشپیگل" آلمان، موجب بروز تنازع و اختلاف میان دو کشور گردیده است. 

البته گفتنی است که رجب طیب اردوغان -رییس جمهور کنونی ترکیه- در حاشیه اولین نشست و تجربه کشور ترکیه در بین اعضاء ناتو، با ذکر جمله‌ای جنجالی ناراحتی خود از جاسوسی آلمانی‌ها را به آنگلا مرکل-صدر اعظم آلمان- ابراز کرد: "چرا از ما جاسوسی کردید؟".

سازمان‌های اطلاعاتی آلمان///در حال انجام///
دیدار اردوغان و مرکل

صدر اعظم فعلی: جاسوس کهنه‌کار
در رابطه با آنگلا مرکل -صدر اعظم آلمان- و سابقه طولانی مدت جاسوسی وی سخن زیاد است. گزارش ویژه مشرق درباره سوابق صدراعظم آلمان را می‌توانید از اینجا مطالعه کنید. 

نگاه نظام امنیتی آلمان به درگیریهای منطقه‌ای

طبق برآورد سازمان امنیت داخلی آلمان (BFV)، هم اکنون 43 هزار مسلمان در جامعه این کشور وجود دارند و رشد تندرویان سلفی روزافزون است. هانس گئوگ ماسن -رییس BFV- معتقد است که اینترنت تاثیر بسیار بسزایی در جذب جوانان مشتاق جهاد و کشتار به گروه داعش داشته است. به گفته وی، تاکنون 400 آلمانی به گروه داعش پیوسته‌اند. او، سازمان تحت نظر خود را به شدت در حال مراقبت از فعالیتهای اسلامگرایان اعلام کرده است.

سازمان‌های اطلاعاتی آلمان///جهت ملاحظه///

ماسن در مورد بحران اوکراین نیز از فعالیت‌های سرویس‌‌‌های جاسوسی روسیه علیه نفوذ آلمان در اوکراین سخن گفته و کشور خود را آماده نبرد طاقت‌فرسایی با نام اطلاعاتی روسیه دانسته است.

واشنگتن پست در مقاله 23 آگوست 2014 خود به قلم "گرگ میلر"  در خبررسانی دقیق و ارائه اطلاعات استراتژیک به حفاظت اطلاعات ارتش سوریه (SMI) در چند سال اخیر در طی درگیری با مخالفین بسیار موثر و حیاتی دانست. نویسنده مقاله معتقد بود که BND با شناسایی دقیق رهبران داعشی، نقاط تمرکز آنها را به ارتش سوریه معرفی کرده و ارتش سوریه آنها را آماج حمله قرار داده است.

جمع‌بندی
1. از شواهد و مستندات مذکور اینطور برمی‌‌آید که نظام اطلاعاتی آلمان بر حسب تشخیص مناطق عملیاتی و با عنایت به پیامدهای مثبت همکاری اطلاعاتی با همتایان ظرفیتمند خود، در پی تقویت خود در مناطق استراتژیک جهان است.

2. ظاهرا خونسردی و نظم که بعنوان مهمترین ویژگی آلمانی‌ها زبانزد جامعه بین‌الملل است، در نظام اطلاعاتی این کشور هم به چشم می‌خورد. آنچه که از متن برمی‌‌آید، نشاندهنده ریتم مطبوعی در کنش‌ و واکنش‌های سازمانهای اطلاعاتی آلمان و بخصوص BND در مواجهه با معادلات اطلاعاتی و جاسوسی است.

3. شنود و جاسوسی چند سالی است که بعنوان استراتژی مطلوب سازمانهای اطلاعاتی آلمان مد نظر قرار گرفته است. قطع یقین، در نظام اطلاعاتی جامعه جهانی این امر در اشکال مختلف شکل می‌گیرد، اما تمرکز بسیار زیاد آلمانی‌ها بر این استراتژی اواخر نه تنها زبانزد شده که مشکلاتی را برای آنها در درون کشور و در تقابل با دوستان خارجی بوجود آورده است.

4. نگرش سیاسی BND آبستن حوادث بزرگ از قبیل وقوع جنگ جهانی دوم است. قرن فعلی، قرن حوادث لحظه به لحظه و بزرگ تروریستی است و دفع خطرات پیش روی امنیت یک کشور، نیاز به دانش بالا، اطلاعات جامع و قابل اتکا، فراست سیاسی، و چابکی عملیاتی دارد. سازمان اطلاعاتی آلمان، در این مورد یکی از قویترین سازمانهای جهان است.



منابع و مآخذ:

http://www.bnd.bund.de
http://www.eyespymag.com/intelgermany.htm
http://www.aftabir.com/news/view/2008/sep/07/c1c1220784341_politics_world_bnd.php/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-bnd
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/70640/BND
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1693765
http://rt.com/news/german-intelligence-new-headquarters-593/
http://www.iriaf-airforce.blogfa.com/category/370
http://www.ammariyon.ir/fa/news/26267/
https://wikileaks.org/wiki/BND_Kosovo_intelligence_report,_22_Feb_2005
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/519413
http://www.momtaznews.com/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%86/
http://www.avapress.com/vdcgyy9y.ak93t4prra.html
http://www.rasad.org/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A8%D8%B1/?lastnews=1069971
http://www.ghatreh.com/news/nn20766415/
http://www.spiegel.de/international/spiegel/mr-hezbollah-german-mediates-between-israel-and-the-shiite-militants-a-444128.html
http://www.rferl.org/Content/Three_German_Spies_Await_Release_At_Kosovo_Airport/1354240.html
https://wikileaks.org/wiki/BND_Kosovo_intelligence_report,_22_Feb_2005
http://www.spiegel.de/international/germany/arrest-of-bnd-employee-strains-ties-between-germany-and-us-a-979738.html
https://web.archive.org/web/20121015225858/http://www.bmi.bund.de/EN/Ministerium/StrukturAbteilungen/strukturabteilungen_node.html
http://www.welt.de/english-news/article2806537/German-spy-affair-might-have-been-revenge.html
https://wikileaks.org/wiki/Schaefer_report_missing_pages_on_BND_contacts_with_journalist_Josef_Hufelschulte_2006
http://www.spiegel.de/international/germany/german-considers-turkey-to-be-official-target-for-spying-a-986656.html
https://wikileaks.org/gifiles/docs/16/1601838_re-os-russia-germany-ct-old-11-3-putin-s-wife-infiltrated-by.html
http://www.theguardian.com/commentisfree/2013/oct/04/german-intelligency-service-nsa-internet-laws
http://www.theguardian.com/world/2014/aug/18/turkey-summons-german-ambassador-bnd-spying
https://wikileaks.org/wiki/German_Secret_Intelligence_Service_%28BND%29_T-Systems_network_assignments,_13_Nov_2008
http://www.globalsecurity.org/intell/world/germany/bfv-ops.htm
http://www.reuters.com/article/2014/08/31/us-iraq-security-germany-idUSKBN0GV05L20140831
http://www.washingtonpost.com/world/national-security/us-strikes-in-syria-against-islamic-state-would-be-hindered-by-intelligence-gaps/2014/08/23/70f6595e-2a30-11e4-958c-268a320a60ce_story.html 

 
 
 
 
محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


 گزارش ویژه از تنفس مصنوعی به فتنه به بهانه 16 آذر

در حالی که منتقدان دولت اجازه حضور در دانشگاه ها در مراسم 16 آذر را نیافتند، فتنه گران زیادی با جولان در دانشگاه‌ها خوراک خبری رسانه های معاند را فراهم کردند.

به گزارش سپیدار خبر"  از راه دانا، روز گذشته مراسم 16 آذر در دانشگاه‌های کشور در حالی برگزار شد که تنها چند ساعت مانده به سخنرانی منتقدان دولت در دانشگاه‌ها به آنها اطلاع داده شد که برنامه آنها از سوی وزارت علوم لغو شده است و آنها نمی توانند در روز 16 آذر در دانشگاه‌ها سخنرانی داشته باشند.

این در حالی بود که سخنرانان دیگری که سابقه طولانی در فتنه داشتند سخنرانی های متعدد خود را در دانشگاه‌های کشور انجام داده و کسی مانع برگزاری برنامه‌های آنها در دانشگاه ها نشد.

اجرای این برنامه‌ها با حضور فتنه‌گران در دانشگاه‌ها حاشیه‌های زیادی را به همراه داشت که دانشجونماها با حمایت از این سخنرانان به این حاشیه‌ها دامن زدند.

 

شعار رفع حصر در کنار خاموشی اجباری منتقدان دولت

معین، جلایی‌پور، مطهری، عباس عبدی، شریعتی و... از فتنه‌گران و حامیان فتنه بودند که در دانشگاه‌هایی که حضور یافتند با حمایت از فتنه، باعث شدند تا دانشجونماهایی که منتظر چنین فرصت‌هایی بودند از فرصت استفاده کرده و دانشگاه‌ها را به اغتشاش بکشانند.

این دانشجویان با برنامه ریزی‌های قبلی پیام تصویری یکی از سران فتنه را در جشن‌های خود پخش کرده و خواستار آزادی سران فتنه شدند.

دانشجویان مسئله دار با بازگشت به فضای دانشگاه و سوء استفاده از فضایی که مسئولین دانشگاه‌ها برای آنها فراهم کرده بودند توهین های گسترده ای به نظام جمهوری اسلامی، قرآن، ولایت فقیه و رهبری داشتند.

 

توهین به عکس امام خمینی در حضور علی مطهری

این افراد همان کسانی بودند که در سال 88 عکس امام را پاره کرده و خیمه‌های امام حسین را به آتش کشیدند؛ در جایی دیگر در روز عزای امام حسین(ع) با سوت و کف زدن مراسم عزای ایشان را تبدیل به جشن پایکوبی کردند.

در مراسم 16 آذر دانشکده فنی دانشگاه تهران که با حضور علی مطهری برگزار شد، عده ای با وارونه کردن عکس امام خمینی در کنار عکس خاتمی، نشان دادند که افکار واقعی این فتنه‌گران در حقیقت چیست و مخالفت‌های اصلاح‌طلبان در اصل با امام خمینی(ره)، انقلاب و آرمان‌های انقلاب اسلامی است.

در مراسمی دیگر در دانشگاه آزاد تهران واحد جنوب شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» به شعار «اصلاحات، آزادی، جمهوری عدالت» تبدیل شده و یکی از مهمانان برنامه با توهین به علمای دین و مسئولان ارشد نظام، آیاتی از قرآن را زیر سوال برد.

 

سریال توهین به امام خمینی در 16 آذر 93 تکمیل شد

در حالی این اتفاق صورت می گیرد که عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد دولت خاتمی اذعان کرده بود که بسیاری از اصلاح‌طلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به امام خمینی ندارند.

از طرف دیگر جلایی پور هم به عنوان یک اصلاح‌طلب فعال در فتنه پروژه اگر امام زنده بود را کلید زد و در حالی که مواضع امام را تحریف می کرد امام را در تیم خود و هم فکران خود قرار می داد.

این استحاله اصلاح‌طلبی تا جای پیش رفت که احمد پورنجاتی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم در اظهاراتی عجیب با زیر سوال بردن انقلاب اسلامی، علت اصلی انقلاب در سال 57 را عرق خوری و مستی برخی دانست.

اتفاقات 16 آذر 93 مانند اتفاقات 16 آذر 88 در دانشگاه‌ها و حتی در جایی بدتر از آنها بود؛ کسانی که عکس امام را در آن روزها پاره کردند امروز علناً اعلام کردند که از آرمان های امام فاصله گرفته اند.

افرادی که روزی پشت سر سران فتنه ایستاده بودند و امنیت ملی را به خطر انداختند و خون های بسیاری را در این مسیر ریختند، امروز با حمایت‌های مسئولین دانشگاهی، دانشگاه را به پیاده نظام برای خود تبدیل کردند و شعار آزادی سران فتنه را دادند.

 

این در حالی است که رسانه‌های بیگانه با انتشار گسترده اخبار و عکس های جشن 16 آذر دیروز اظهار امیدواری کردند که به زودی سران فتنه آزاد می شوند؛ این اخبار با خوش حالی زاید الوصفی توسط این رسانه ها منتشر می شد.

 

خوشحالی رسانه های معاند از سخنان روحانی در 16 آذر

هماهنگی زیاد میان فتنه‌گران سال 88، اصلاح طلبان، دانشجو نماهایی که سر دسته اغتشاشات در دانشگاه‌ها بودند با رسانه‌های بیگانه نکته قابل تأملی است که از جریان دیروز در سراسر کشور می توان نتیجه گرفت دست های پشت پرده به دنبال سوء استفاده از جنبش  دانشجویی در روز گذشته بودند.

رسانه های معاند نظام با محور قرار دادن این شعار ها و مهمانان روز دانشجو امید تازه ای به فتنه جدید در کشور بسته اند و سخنان روحانی درباره پاسخ وی به رفع حصر را محور قرار داده اند.

اگرچه هزینه های بسیاری در اختیار دانشجویان و جشن دانشجویی 16 آذر در دانشگاه هایی که میزبان عناصر فتنه گر و طرفداران آنها بودند، قرار گرفته بود تا دانشگاه ها را به آشوب بکشانند، از طرف دیگر دانشگاه‌هایی که خواستار برگزاری یک جشن کوچک دانشجویی در دانشگاه خود بودند به خاطر نداشتن بودجه نتوانستند این جشن را برگزار کنند.

محور جریان‌های روز 16 آذر در دانشگاه ها حاشیه های حضور روحانی در مراسم 16 آذر دانشگاه علوم پزشکی ایران بود که در ابتدای سخنرانی روحانی عده‌ای با شعار «هزار روز گذشته موسوی برنگشته» و «پیام ما روشنه حصر باید بشکنه» از سران فتنه حمایت کردند.

در میان صحبت های رئیس‌جمهور پس از شعار عده‌ای در حمایت از سران فتنه فردی با صدای بلند فریاد زد آقای رئیس‌جمهور شما برای شکستن حصر قول دادید که رئیس‌جمهور گفت: راه ما همان است که به شما وعده دادیم و وعده ما با شما شکستنی نیست. در این زمان دانشجویان فریاد روحانی، روحانی، حمایتت می‌کنیم سر دادند و روحانی گفت خواسته من همین است که شما می‌فرمایید.

روحانی در جلساتی دیگر نیز به طور غیر مستقیم قول رفع حصر را به مخاطبان خاص خود داده بود که این وعده های روحانی هر بار روح جدیدی را به فتنه 88 در کشور می دهد.

اگرچه روحانی تا کنون در راستای رفع حصر قدمی بر نداشته است؛ اما اظهار نظرهای این چنینی باعث شده است تا جریان فتنه در کشور دوباره یارگیری های خود را شروع کرده و به تکاپو بیفتد تا فتنه ای جدید در کشور به راه بیندازد.

با اظهارات دیروز روحانی قطعاً فضای کشور برای فعالیت فتنه گران بازتر می شود؛ این در حالی است بارها مقام معظم رهبری تأکید کرده اند که فتنه جزء خطوط قرمز نظام است و باید مسئولین فاصله خود را با این خطوط قرمز رعایت کنند.

رابطه فراموش کردن پیام مردم در 9 دی و وعده هار رفع حصر با اعتدال/ اعتدالی از جنس افراط

با نزدیک شدن به 9 دی ماه و خواسته بزرگ مردمی در خصوص محکومیت سران فتنه و اعدام آنها، روحانی باید پاسخ صریحی نیز به مردم در 9 دی بدهد.

یکی از مطالبات مردم در 9 دی پایان گرفتن فتنه در کشور و همچنین محاکمه سران فتنه بود؛ آیا روحانی با وعده های رفع حصر می خواهد پیام بزرگ مردم در 9 دی ماه را نادیده گرفته و در مقابل طیف عظیمی از مردم که در 9 دی ماه سال 88 فتنه را خاموش کردند،‌ بایستد؟

 

قطعاً شعار اعتدال که روحانی از ابتدای دوران ریاست جمهوری خود سر داده است با حمایت از یک گروه اقلیت در کشور و رسیدگی به خواسته‌های آنها در حالی که اکثر مردم خواستار محاکمه سران فتنه هستند، متناسب نیست و خاموش کردن صدای منتقدان دولت در مراسم 16 آذر و حمایت از مخالفان نظام در این مراسم قطعاً نه تنها اعتدال نبوده بلکه نمونه ای از افراطی گری وزارت علوم در روز 16 آذر است. 

باید به این نکته اشاره کرد که اتفاقات دیروز در دانشگاه های کشور نمونه کاملا کپی شده از اتفاقات و جریان فتنه در 16 آذر سال 88 بود که با حمایت رسانه‌های بیگانه،‌ افرادی در داخل دانشگاه‌ها را به آشوب کشیدند.

دانشجویانی که با دست‌بند های سبز و بازوبند های انتظامات فضای دانشگاه را به فضایی تبدیل کردند تا هر کس که بخواهد به نظام و انقلاب توهین کند به راحتی بتواند در سایه حمایت از آنها این اقدامات را انجام دهد.

 در حالی که در فتنه 88 شعار هم غزه ، هم لبنان جانم فدای اسلام تبدیل به شعار نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران شد، شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» از سوی احسان شریعتی به شعار «اصلاحات، آزادی، جمهوری عدالت» تبدیل شد.

 

محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:تکرار توهین , عکس امام(ره),روزدانشجو, سال93 ,عکس,سپیدار خبر,توهین, گزارش ویژه, تنفس مصنوعی , فتنه ,به بهانه, 16 آذر,, توسط محمد رضا رحمانی - بیرجند

 گزارش ویژه؛


چرا حکومت اسلام‌گرای مرسی که با آن همه امید و فداکاری بر سر کار آمد، به ناگاه واژگون شد و همه چیز دوباره به دست ارتش افتاد؟ علت سیاست‌های غیرمنتظره مرسی به ویژه نسبت به دول خارجی چه بود؟ سیسی چه در سر دارد و چگونه توانست بر موج مخالفت علیه مرسی سوار شود؟ با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.

گروه گزارش ویژه لوکسترین ها - پس از معرفی مجتمع دینی الازهر و نقش آن در سیاست مصر، در گزارش‌ ویژه پیشین به شرح ویژگی‌های کشور مصر، روند قدرت‌یابی اخوان‌المسلمین از 1928 تا 1952، آغاز حکومت نظامی سازمان افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر و تعامل اخوان با ارتش حاکم تا سال 2011 میلادی و آغاز بیداری اسلامی پرداختیم. آشنایی با این تاریخچه مختصر، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای تحلیل صحیح و کارآمد از وقایع دو سال اخیر در مصر است. اکنون در دو بخش به تحلیل رویدادهای حکومت مرسی و حکومت کودتا می‌پردازیم تا به این سؤال پاسخ دهیم که چه شد حکومت اسلام‌گرای مرسی که با آن همه امید و فداکاری بر سر کار آمد، به ناگاه واژگون شد و همه چیز دوباره به دست ارتش افتاد؟ علت سیاست‌های غیرمنتظره مرسی به ویژه نسبت به دول خارجی چه بود؟ سیسی چه در سر دارد و چگونه توانست بر موج مخالفت علیه مرسی سوار شود؟ تحولات مصر به چه سمتی در حرکت است؟

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

 

3- مرسی چگونه شخصیتی است؟

«محمد محمد مرسي عيسى العياط» متولد 1951 در استان شرقی مصر و روستای العدوه است که تحصیلات ابتدایی را در زقازیق گذرانده، سپس در قاهره مدرک کارشناسی و ارشد خود را در رشته مهندسی فلزات دریافت کرده است. وی برای تحصیل در دوره دکتری محافظت از موتورهای هواپیما به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رفته در همانجا تا استادیاری دانشگاه ایالتی کالیفرنیا پیش رفته است. سپس دوباره به زقازیق برگشته تا در دانشکده مهندسی به تدریس بپردازد. مردم مصر وی را ابتدا به عنوان نماینده فعال شهر زقازیق در مجلس شورا شناختند پس از اینکه در سال 2000 میلادی توانست رأی آن شهر را بدست آورد. وی بعلت مواضعش، چند بار توسط مبارک به زندان انداخته شد که یکی از آنها 7 ماه به طول انجامید.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

 

 

 

در انتخابات مجلس شورا پس از تغییر قانون اساسی، حزب اخوان‌المسلمین و اسلام‌گرایان توانستند بیش از 40% کرسی‌های مجلس را از آن خود کنند و در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز، محمد مرسی به عنوان نامزد حزب آزادی و عدالت با اختلاف کمی از احمد شفیق به پیروزی رسید.

 

 

 

مرسی دوره‌ کوتاهی از ثبات نسبی را برای مصر فراهم کرد که البته به دلیل شرایط انقلابی، متلاطم‌تر از دوره مبارک بود. از همان ابتدا سخن از 70 میلیارد دلار خروج سرمایه کشور توسط خانواده مبارک شد. از آن بدتر، سرمایه‌داران مصری سرمایه خود را از مصر خارج کردند و سرمایه‌داران خارجی نیز منتظر ایجاد شرایط سیاسی شفاف‌تر ماندند. توریست‌ها فعلاً به کشورهای دیگر سفر کردند تا تفریح‌شان به عزا تبدیل نشود. پلیس شاید به اشاره ارتش چندان دلیلی برای ایجاد امنیت سخت‌گیرانه نمی‌بیند. اعتصاب در مراکز مختلف، خبری است که هر روز مصری‌ها می‌شنوند. جایگزینی کمک‌های چندمیلیاردی دولت‌های خارجی همچون آمریکا که قطع شده، حل مشکلات میلیون‌ها فقیر و از همه بدتر، تعمیر اقتصاد بیمار مصر که ضربه انقلاب نیز آن را به‌هم‌ریخته‌تر کرد، به سالیان درازی نیاز داشت که همه تحمل آن را ندارند. مشکلات اقتصادی روزبه‌روز بیشتر می‌‌شد.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

از طرف دیگر تصور مردم مصر از اخوان‌المسلمین، یک تشکل قدرتمند و سازمان‌یافته بود که توانسته بود در طول 60 سال حکومت ارتشیان، دوام بیاورد. مهارت سازمانی و انضباط تشکیلاتی آنها بی‌نظیر تلقی می‌شد. اما در عمل، مردم مصر با حکومتی روبرو شدند که قدرت مدیریت کشور را نداشت. شاید برخی از مشکلات دولت از عدم همراهی ارتش برمی‌آمد، اما برخی دیگر به ضعف قدرت مدیریت مرسی و اطرافیانش برمی‌گشت. مرسی پیش از ریاست‌جمهوری وعده‌های زیادی در مورد 100 روز نخست زمامداری‌‌اش داده بود، اما تنها 15% از آن به طور کامل تحقق یافت. مدیران تازه‌کار دائماً دچار خطاهای روشن می‌شدند و مدیران باتجربه نیز نگران آینده شخصی خود بودند.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

در همین اوضاع، اقتصاد همچنان بیمار بود و دولت در برقراری ارتباط با صندوق بین‌المللی پول که برای بازسازی اقتصادی مصر ضروری بود، دچار مشکل شد. کار بجایی رسید که 70% از احتیاجات غذایی مردم مصر از واردات تأمین می‌شود. 25 تا 40% اقتصاد مصر نیز در اختیار کامل ارتش است که طبیعتاً همکاری لازم را با مرسی نمی‌کردند. تورم شدید به ویژه در محصولات غذایی بوجود آمد و قطعی‌های مکرر برق و صف‌های طولانی در مراکز توزیع سوخت، مردم را کلافه کرده بود.

دعوا بر سر قانون اساسی همچنان ادامه داشت و تیترهای ریز‌و‌درشت رسانه‌ها دائماً موجی از عدم‌ اطمینان را به جامعه تلقین می‌کرد. مردم نمی‌دانستند بالاخره مجلس مؤسسان قانون اساسی پیش‌نویس خود را نهایی می‌کند یا کمیته انتصابی رئیس‌جمهور مانع آن خواهد شد. نهایتاً پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و رأی 60 درصدی به آن، گروه‌های لیبرال و مسیحی اعلام کردند آنها از فرآیند تدوین پیش‌نویس حذف شده بودند. دیدبان حقوق بشر نیز نارضایتی خود را از برخی ضعف‌های قانون اساسی از جمله تداوم محاکمه شهروندان توسط دادگاه‌های نظامی و عدم وجود آزادی کامل بیان و مذهب اعلام کرد.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

مردم مصر زندگی شخصی و دغدغه‌های کوتاه‌مدت خود را دارند و بسیاری‌شان چندان تفاوتی میان مبارک و مرسی نمی‌بینند. اگر شرایط سخت باشد خیلی‌ها دوباره رنگ عوض می‌کنند، و کردند، به ویژه اینکه از روی‌کارآمدن ارتش بیم کمی داشتند، زیرا دیده بودند مبارک نسبتاً به راحتی و پس از 18 روز اعتراض مردمی از قدرت کناره‌گیری کرد.

 

 

 

خبر خوب اینکه وضعیت سیاسی کشور به گونه‌ای شد که هیچ گروهی نمی‌توانست به تنهایی اقتدارگرایی را پیش‌گیرد. اخوان مجبور به ائتلاف با سایر گروه‌ها بود و جالب اینکه گروه‌های لیبرال و مستقل استعداد بیشتری برای ائتلاف با اخوان داشتند تا گروه‌های دینی که از نظر دینی هم مخالف اخوان بودند. این سازوکار در پارلمان و سپس در نگارش قانون اساسی نشان داد گروه‌های اسلام‌گرا به هیچ‌وجه اکثریت مطلق ندارند. اخوان نیز با روحیه دموکراتیک خود تلاش نکرد تا قانون مد نظر خود را تحمیل کند، در نتیجه خشونتی در این زمینه درنگرفت. مرسی در سیاست داخلی و مدیریت ادارات دولتی نیز از اِعمال قدرت ناتوان بود، هم به دلیل حضور بازمانده‌های رژیم مبارک، هم ساز مخالف ارتش و هم داشتن نوعی روحیه دموکراتیک. در نوشتار گذشته گفتیم که حزب عدالت و آزادی به شدت بر دموکراسی و ارزش اخلاق تأکید دارد. مرسی تلاش می‌کرد بدون تنبیه‌هایی که مبارک برای متخلفین از دستورات خود تعیین می‌کرد، کار خود را به پیش ببرد. گویا مصریان زبان زور مبارک را بهتر می‌فهمیدند.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

 

 

 

این طرف در ارتش تغییراتی رخ داد، یعنی حسین طنطاوی (10 سال وزیر دفاع مبارک و 16 ماه ریاست شورای نظامی در اداره مصر پس از استعفای مبارک تا ریاست‌جمهوری مرسی)، سامی عنان و مراد موفی کنار رفتند، اما ناظران هر چه تحولات به پیش می‌رفت، درمی‌یافتند که ارتش نه تنها شکست نخورده بلکه برای بازیابی نقش گذشته خود آماده می‌شود. حتی رویکرد دولت مرسی در ارتباط با متحدان ارتش و مبارک یعنی آمریکا و اسرائیل چندان تغییری با گذشته نداشت. این اتفاقات البته از دید ناظران خارجی جزء خبرهای خوش بود اما برای اخوان‌المسلمین خیر. چرا که دائماً بسیاری از حامیان داخلی خود را از دست می‌داد.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

دولت به دنبال دوستانی در خارج می‌گشت اما هر چه بیشتر می‌گشت، کمتر می‌یافت. کسی دل خوشی از دول اسلام‌گرا نداشت، آن هم اسلام اخوان‌المسلمین که افتخارش به سیدقطب، مراد سران القاعده است. ایران نیز که ظاهراً به همکاری با مرسی متمایل بود، نه وجهه خوبی در میان سران اخوان داشت (پیش‌تر گفتیم که اخوانی‌ها خاطره بدی از حکومت سوریه در سرکوب نیروهای‌شان و عدم حمایت ایران از آنها دارند، جدا از اینکه گرایش‌های ضدشیعی در برخی نیروهای اخوان وجود دارد) و نه خود در سیاست خارجی با وی اشتراک نظر داشت، زیرا مرسی پیمان کمپ‌دیوید را لغو نکرد، روابط مصر را با اسرائیل قطع و با ایران وصل نکرد ضمن اینکه به جای جهاد علیه اسرائیل بر "به اصطلاح جهاد" علیه بشار اسد تأکید داشت و برای آن اشک می‌ریخت. مرسی حتی در جایگاه رئیس اجلاس عدم تعهد در تهران اعلام کرد حکومت اسد مشروعیت خود را از دست داده و همه باید همبستگی خود با مردم سوریه و آمادگی خود را برای حمایت از سوریه جدید و آزاد اعلام کنند. مرسی همچنین در برابر قتل حسن شحاته از علمای شیعه مصر به دست گروه‌های سلفی که کمی پیش از کودتا رخ داد، سکوت کرد.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

مرسی حتی در جایگاه رئیس اجلاس عدم تعهد در تهران اعلام کرد حکومت اسد مشروعیت خود را از دست داده و همه باید همبستگی خود با مردم سوریه و آمادگی خود را برای حمایت از سوریه جدید و آزاد اعلام کنند

 

 

 

روی‌هم‌رفته علاوه بر مشکلات مختلف اقتصادی که گفته شد، در عرصه اجتماعی-سیاسی نیز مردمی که از روی‌کارآمدن اخوان حمایت کرده بودند، به تدریج دریافتند که نه گروه‌های دیگر (به ویژه ارتش) اجازه اِعمال سیاست‌های مدنظر اسلام‌گرایان را می‌دهد و نه خودِ اخوان (شاید به دلیل پایبندی به دین) تمایلی به اقتدارگرایی و تحمیل نظرات خود دارد. در عرصه سیاست خارجی نیز نه تنها رابطه مصر با متحدان مبارک عوض نشده است، بلکه هر روز از متحدان مصر کاسته می‌شود و مصرِ منزوی هر چه کمتر امکان دستیابی به اهداف مختلف خود را دارد. بسیاری از مردم دریافتند که دستاوردهای انقلاب بسیار کمتر از ناآرامی‌ها و نگرانی‌های آن بوده است در نتیجه وقتی فعالان اجتماعی (احتمالاً به اشاره ارتش) از چند هفته پیش از سرنگونی مرسی، آغاز به جمع‌آوری امضا علیه وی کردند، با آنها همراهی کردند.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

سیسی در بیانی هشداردهنده از لزوم جلوگیری از «ناآرامی و جنجال سیاسی» سخن گفت و تأکید کرد «شایسته ارتش نیست که بار دیگر به سیاست باز گردد». کم‌کم ناآرامی شهرهای بزرگ را فراگرفت، گروه‌های سیاسی معترض، بازمانده‌های رژیم مبارک و حتی گروه‌های متشکل از جوانان انقلابی که مبارک را به زیر کشیده بودند، اکنون در میدان التحریر علیه مرسی شعار می‌دادند. 7 تن از وزرای مرسی استعفا کردند. سیسی در آن زمان با لحنی بیطرفانه اما تهدیدآمیز به عنوان فرمانده ارتش در بیانیه‌ای خطاب به گروه‌های سیاسی اعلام کرد ارتش بر میزان قدرت خود آگاهی دارد، بنابر این «بهتر است در میان خود به تفاهم برسید. این ارتش، آتش است. با آتش بازی نکنید و نخواهید که وارد بازی شما شود، البته نه اینکه آتشی علیه اهل خود و کشورش باشد. از این رو چاره‌ای جز تفاهم میان ما وجود ندارد... و این گزینه‌ای است که از نهایت اهمیت برخوردار است.». اینها همه ظاهرسازی بود، و البته بهانه برای عدم مقابله جدی نیروهای انتظامی و نظامی با شورش‌گران علیه مرسی.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

 سیسی به رئیس‌جمهوری پیشین اجازه داد تا پیامش را برای شوراندن مردم علیه ارتش منتشر کند تا مدرکی علیه وی در دادگاه داشته باشد

 

 

 

نهایتاً ارتش با یک مهلت صوری 48 ساعته به مرسی برای آرام‌ساختن اوضاع و جلوگیری از جنگ مدنی، کنترل را در دست گرفت، مرسی را بازداشت کرد و برای حفظ ظاهر، عدلی منصور را به ریاست‌جمهوری موقت گماشت (کسی که در ژانویه 2014 سیسی را به درجه ارتشبدی ارتقا داد). سیسی به رئیس‌جمهوری پیشین اجازه داد تا پیامش را برای شوراندن مردم علیه ارتش منتشر کند تا مدرکی علیه وی در دادگاه داشته باشد. کمی بعد، اخوان‌المسلمین در مصر و عربستان سعودی به عنوان یک گروه تروریستی اعلام شد و حتی دیوید کامرون اعلام کرد فعالیت‌های این جمعیت در انگلیس را زیر نظر خواهد گرفت. آل‌سعود که بیش از همه از بیداری اسلامی به تنگ آمده بود، مهمترین حامی سیسی در منطقه محسوب می‌شود. پیش‌تر گفتیم سیسی نماینده ارتش مصر در عربستان نیز بوده است. در مقابل ترکیه به شدت برآشفت زیرا مرسی همکار وی علیه حکومت بشار اسد در سوریه و همراه وی در تضعیف ایران و عربستان به عنوان دو رقیب قدرتمند بود.مرسی و اردوغان یک وجه اشتراک دیگر نیز داشتند: هر دو با رویکردی اسلام‌گرا در پی حاکمیت دموکراسی پس از یک دوره حکومت ارتش در کشورشان بودند.

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

ارتش با یک مهلت صوری 48 ساعته به مرسی برای آرام‌ساختن اوضاع و جلوگیری از جنگ مدنی، کنترل را در دست گرفت

در نهایت مرسی حتی نتوانست حمایت حزب «نور» را که گرایش‌های اسلام سلفی دارد و همرزم اخوان علیه مبارک بود، با خود حفظ کند. این حزب در انتخابات اخیر از سیسی حمایت کرد.

 

 

 

روایت سیسی از علل سقوط مرسی جالب است و البته جانبدارانه. وی معتقد است مرسی نه تنها در داخل تنها با گروه‌های اسلامی کار می‌کرد و در میان همه نهادهای حکومت، دشمن می‌تراشید بلکه زمینه ورود گروه‌های جهادی و سلفی را از افغانستان به مصر فراهم کرد، چرا که هدفش بازسازی امپراتوری اسلامی بود. مرسی با تحمیل ارزش‌های اخوانی بر مردم متکثر مصر، 51% حمایت اولیه را به 5 تا 10% کاهش داد. سیسی مدعی است از حمایت و مشورت آمریکا در اقداماتش برخوردار بوده است اما مرسی مشورت هیچ‌کس را نمی‌پذیرفت و تنها تابع جمعیت اخوان بود. سیسی ادعای مضحک دیگری را نیز مطرح ساخته: «من از آمریکاییان خواستم تا به رئیس‌جمهوری پیشین (=مرسی) کمک کنند تا بر مشکلاتش فائق آید اما آنها کمک‌های مالی گذشته را نیز قطع کردند»!

ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

ژنرال سیسی: «من از آمریکاییان خواستم تا به رئیس‌جمهوری پیشین (=مرسی) کمک کنند تا بر مشکلاتش فائق آید اما آنها کمک‌های مالی گذشته را نیز قطع کردند»

 

4- ژنرال سیسی چه در سر دارد؟

 

«عبدالفتاح سعید حسین خلیل سیسی» متولد 1954، پیش از برعهده‌گرفتن وزارت دفاع دولت مرسی فرد شناخته‌شده‌ای نبود، البته در داخل مصر. آمریکایی‌ها وی را در دوره آموزش اطلاعاتی و همچنین سفرش به دانشکده عالی دفاع شناخته بودند و عربستان هم میزبان وی به عنوان نماینده نظامی حکومت مصر بوده است. وی تحصیلاتش را در دانشگاه ارتش در قاهره شروع کرد و کارشناسی ارشد علوم نظامی را در انگلیس دریافت کرد. وی پیش‌تر مدیر حفاظت اطلاعات نظامی بود که با برکناری طنطاوی از ریاست شورای نظامی مصر، به عنوان وزیر دفاع از مرسی حکم گرفت. با این حال رخدادی که در جشن آغاز ریاست‌جمهوری سیسی در 8 ژوئن 2014 در میدان التحریر رخ داد، مشخص کرد بخشی از هواداران سیسی چه در سر دارند و برای چه از رفتن اخوان حمایت کرده‌اند.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
در آن یکشنبه، چندین مورد تجاوز جنسی به زنان و دختران حاضر صورت گرفت که از آن جمله، 7 پسر جوان در ملأ عام به دختر نوزده‌ساله‌ای تجاوز کردند و تا پلیس سر برسد، دخترک در خون خود می‌غلتید، گر چه زنده ماند و چند روز بعد از دست سیسی و همسرش که به عیادت وی آمده بودند، دسته گل سرخی دریافت کرد. گر چه این اتفاق در میدان التحریر چیز جدیدی نبود و کمی پیش‌تر عدلی منصور رئیس‌جمهوری دولت انتقالی، مجازات آن را به 6 ماه تا 5 سال زندان افزایش داد، اما تبعات این ماجرا چندان برای دولت سیسی سنگین بوده است که علاوه بر عیادت سیسی و عذرخواهی وی از همه زنان مصر به خاطر این ماجرا، بداوی سخنگوی وی از ارسال درخواست کتبی دولت از طریق سفارت مصر در واشنگتن برای گوگل جهت حذف فیلم تجاوز یادشده از سایت you tube شده است. مدیران سایت اعلام کردند فیلم‌هایی که چهره دختر در آن مشخص است را حذف کرده‌اند و برای سایر فیلم‌های مربوطه هم شرط 18 سال گذاشته‌اند. کمی بعد 13 نفر در مصر در ارتباط با رخداد شرم‌آور میدان التحریر دست‌گیر شدند تا بلکه آبروی رفته به جوی بازگردد.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
کمی به عقب برگردیم. گر چه سیسی کار ارتش در سرنگونی مرسی را «انقلاب» نامید که از «پشتیبانی مردمی» و «مشروعیت انقلابی» برخوردار است (در برابر مشروعیت قانونی)، و گر چه هوادارانش بارها شعار «سیسی خواست مردم» را مطرح کرده و کار وی را «قیام برای اراده ملت» نامیدند، اما روشن است که کار وی یک کودتا بود. این اولین بار نیست که ارتش هدایت امور کشور را به صورت انحصاری بدست می‌گیرد و ادعای «خواست مردم» و «اراده ملی» خود را با یک انتخابات فرمایشی تلقین می‌کند. اگر واقعاً یک انقلاب مردمی صورت گرفته، پس برخورد شدید با مردم معترض با استفاده از تجهیزات نظامی چیست؟ آیا اینها همان‌گونه که دولت اعلام می‌کند، اقلیتی اسلام‌گرا و طرفدار اخوان در برابر «اکثریت ملت» هستند؟ اراده مردم را مردم تعیین می‌کنند یا برخورد گزینشی ارتش؟ دولت جدید تا آنجا پیش رفته که اعلام کرده اساساً مردم از ارتش خواسته‌اند تا «رژیم اخوان» را سرنگون کند. نهادهای کودتایی حتی به تخمین افراد حاضر در تظاهرات حمایت از سیسی می‌پردازند تا بلکه نشان دهند کار دست اکثریت مردم است و ارتش انگیزه خاصی از این به اصطلاح «انقلاب» نداشته است. بگذریم که گفته شده این تظاهرات با حمایت مالی ارتش و حتی با شرکت سربازان البته با لباس شخصی صورت می‌گیرد. سیسی شاید ادعا کند تظاهرات پیشین در حمایت از مرسی نیز سازمان‌یافته بوده است از آن رو که تشکیلات وسیع و سازمان‌های متعدد خیریه و خدمات اجتماعی زیر نظر اخوان در خدمت حزب عدالت و آزادی قرار گرفته است. اما این چیزی را عوض نمی‌کند. زیرا این سازمان‌ها در هر صورت مردمی بوده‌اند و سازمان یافته‌بودن آنها یک امتیاز است. حتی اگر واقعاً مردم از سیسی حمایت کرده باشند، در هیچ تظاهراتی خواهان تغییر قانون اساسی و انحلال مجلس شورا نشدند بلکه خواهان برگزاری انتخابات جدید ریاست‌جمهوری و رسیدگی به وضع اقتصادی خود بودند.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
وقتی کار ارتش، یک انقلاب مردمی است، طبیعتاً مخالفت اخوان با آن جرم تلقی می‌‌شود. خشونت‌هایی که پس از کودتای ارتش رخ داد که به ادعای ارتش به کشته‌شدن 500 نظامی و پلیس انجامیده است، بهانه سیسی برای صدور احکام سنگین علیه اخوا‌ن‌المسلمین و اعضای آن شده است. طبیعتاً رسانه‌های غیراخوانی از ترس پلمب دفترشان چون رسانه‌های اخوانی، چنان خبر درگیری‌ها را منعکس می‌کردند که گویی اخوان علیه حکومت قانونی ارتش شوریده است و به جای ده‌ها کشته از معترضان بر یک کشته از پلیس تمرکز می‌کردند! محمد بدیع مرشد عام اخوان و چند صد نفر از اعضا و طرفداران آن به اعدام محکوم شده‌اند که هر روز نیز بر تعدادشان افزوده می‌شود. این جدا از چندصد نفری است که توسط نیروهای نظامی در تظاهرات علیه کودتای ارتش کشته شده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل این حکم را «آخرین نمونه از احکام دادگاه‌های مصر برای حذف مخالفان سیاسی» نامید. امریکا و اتحادیه اروپا نیز اعلام کرده‌اند از صدور این احکام شوکه شده‌اند. البته آنها هیچ‌گاه از کودتای سیسی شوکه نشدند چون اتاق‌فکرهایی چون CSIS معتقدند ناآرامی‌های 2011 و 2013 هر دو انقلابی مردمی بود که یک‌بار مبارک و بار دیگر مرسی را به زیر کشید.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر

خشونت‌هایی که پس از کودتای ارتش رخ داد که به ادعای ارتش به کشته‌شدن 500 نظامی و پلیس انجامیده است، بهانه سیسی برای صدور احکام سنگین علیه اخوا‌ن‌المسلمین و اعضای آن شده است

گفته بودیم که قدرت اجتماعی اخوان بیش از هر چیز مدیون تأسیس مراکز خیریه و خدمات اجتماعی همچون بیمارستان است. از این رو سیسی به ممنوعیت فعالیت اخوان قانع نشد و تمام اموال اخوان را مصادره کرد. این مطلب نشان می‌دهد ارتشی که یک‌بار از اخوان زخم خورده و در کوران بیداری اسلامی در برابر آن کوتاه آمده، اکنون با تغییر شرایط و ابهام ایجادشده در مورد چشم‌انداز این بیداری در کشورهای عربی، می‌خواهد این دندان لق را که از 1952 تا کنون مزاحم ارتش است، برای همیشه از جای برکند و خود یگانه قدرت بی رقیب در مصر شود. قانون اساسی جدید که در واقع توسط سران ارتش تدوین شده، فعالیت هر حزب سیاسی با انگیزه دینی را نیز ممنوع ساخته است تا علاوه بر رفع خطر اخوان، مبادا همچون ارتش ترکیه گرفتار حزبی چون عدالت و توسعه شود.
 
حمایت شیخ الازهر، نماینده مخالفان مرسی یعنی محمد البرادعی و پاپ مسیحیان قبطی مصر برای سیسی کافی نبود و آخرین حربه سیسی برای ادعای مشروعیت کودتا، برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری بود، گر چه سیسی به عنوان یک کاندیدا حتی زحمت ارائه یک برنامه پیشنهادی برای جلب آرای مردم و تظاهر به آزادی انتخابات را به خود نداد. مبارک و احمد شفیق از وی حمایت کردند. وی در 25 مارس 2014 در یک نطق تلویزیونی با لحنی طلبکارانه اعلام نامزدی کرد: «هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اراده ملت رئیس‌جمهور این کشور شود... و به زودی حمایت شما این مسئولیت را به من می‌دهد.». یوسف قرضاوی از مصریان خواست به کسی که «آمدنش صهیونیست‌ها را خوشحال می‌کند و از فرق سر تا نوک پایش آغشته به خون بی‌گناهان است، رأی ندهند.» این انتخابات که ابتدا قرار بود به مدت دو روز برگزار شود، برای روز سوم نیز تمدید شد، بانکها و ادارات دولتی نیز تعطیل اعلام شد اما خبری از رأی‌دهنده نبود گر چه آمار رسمی حکایت از حضور حدود 24 میلیون رأی‌دهنده داشت. ناظران گفتند این شرکت اندک (که به گفته برخی کارشناسان 15 تا نهایتاً 35 درصد بوده است) شاید ناشی از گرمی هوا و یا بی‌اعتنایی سیاسی باشد، اما همه می‌دانند سرنگونی دولت مردمی، تحریم انتخابات توسط اخوان و صوری‌بودن انتخابات عوامل اصلی واگرایی مردم نسبت به ارتش است.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
ژنرال سیسی در نطقی طلبکارانه پس از اعلام کاندیداتوری خود گفت: «هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اراده ملت رئیس‌جمهور این کشور شود... و به زودی حمایت شما این مسئولیت را به من می‌دهد.»
 
جاش استاکر پرفسور مسائل خاورمیانه در دانشگاه کِنت، معتقد است مردم مصر احساس می‌کنند هیچ نقشی در روند انتخابات جز «تأیید» ندارند. چرا سیسی وقتی علیه اخوان و سپس علیه همه خطوط سیاسی به سرکوب رو می‌آورد، با مردم مشورت نمی‌کند؟ حتی کسانی که سیسی را به خاطر ایجاد ثبات در کشور پس از یک دوره ناآرامی ترجیح می‌دهند، بخاطر این سرکوب شدید علیه وی موضع‌گیری کرده‌اند، گر چه خود در مراکز رأی‌دهی حتی به توهین و اخراج طرفداران حمدین صباحی رقیب سیسی اقدام کرده‌اند. البته طرفداران رئیس‌جمهور پیشین مرسی نیز از آنجا که کودتا و حرکت به اصطلاح مردمیِ «تمرد» را غیرقانونی می‌دانند، به اعمال خشونت و حتی قتل دست زدند.
 
سیسی حتی نتوانست حمایت حزب «دموکراتیک ملی» (NDP) را به دست آورد. این حزب در دوره مبارک به عنوان حزب حاکم شناخته می‌شد و گر چه در دوره انقلاب مردمی مضمحل شد اما هنوز حقوق‌دانان و اعضای آن در مصر صاحب نفوذ هستند و بسیاری از قبایل از آنها حرف شنوی دارند. این را عبدالفتاح علی حسن نماینده منطقه سیده زینب (س) در قاهره در پارلمان اسبق می‌گوید که نامزد حزب یادشده بوده است.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
مرسی پس از قرارگرفتن سیسی در جایگاه ریاست‌جمهوری گفت:«سیسی به زودی به شما خیانت می‌کند، کما اینکه به من خیانت کرد.»
 
سران عربستان و آمریکا نخستین دیدارهای رسمی از قاهره را انجام دادند. کری در دیدار خود با رئیس‌جمهور سیسی از حمایت قدرتمند آمریکا نسبت به دولت جدید و آغاز دوباره کمک‌های مالی به ارتش خبر داد. 575 میلیون دلار و 10 بالگرد آپاچی نخستین هدیه وی به دولت نظامی مصر بود.
 
در یک سال اخیر که رسانه‌های مختلف به انتشار وقایع مصر پرداختند، الجزیره اقدام ارتش را «کودتا» نامید و تاوان کار خود را با بازداشت سه تن از خبرنگارانش توسط دستگاه‌های امنیتی مصر به جرم همکاری با گروه‌های تروریستی (که احتمالاً منظورشان همان اخوان المسلمین است) پس داد. کار بدانجا رسیده که کاخ سفید از سیسی درخواست عفو این سه تن و سایر زندانیان سیاسی را مطرح کرد، اما سیسی باز هم در لحنی ظاهراً بیطرفانه که گویی با کودکان طرف است، گفت:«ما در احکام قضایی دخالت نمی‌کنیم، بدان احترام می‌گذاریم و با آن مخالفت نمی‌کنیم، حتی اگر بقیه این را نفهمند.»
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
جمع‌بندی
 
بخش مهمی از بودجه مصر و درآمد مردمانش از ورود جهانگردان و فروش نفت تأمین می‌شود (جهت گیری سر عقاب به سمت راست در پرچم مصر نیز نشان از توجه آنها به مفهوم برکت است که عملاً اشاره به نیل، نفت و گردشگری است). از این رو ثبات و امنیت از اهمیت زیادی برای مصریان برخوردار است. مردم نیز یا هنوز چون پدران خود که در دهه 1920 اعتراض حسن‌البنا را برانگیختند، در زندگی شخصی خود فروغلتیده‌اند و یا عمدتاً گرایش فرهنگی در مسائل اجتماعی دارند. مشارکت سیاسی برای‌شان از چندان اهمیتی برخوردار نیست که بخاطر آن، ثبات کشور دستخوش ناآرامی گردد. نمونه آن مشارکت اندک در نخستین انتخابات آزاد در شرایط انقلابی مصر بود که در آن مرسی به ریاست رسید. یکی از بزرگترین ادعاهای سیسی، پایان‌دادن به تلاطم‌ها، جدال‌ها و ناآرامی‌هایی بود که در یک‌سال دولت‌مداری مرسی عمده مراکز دولتی و خیابان‌های مصر را دستخوش خود کرده بود. لازم به ذکر نیست که عمده این تلاطم‌ها به دلیل ساز مخالفی بود که خود ارتش و بازماندگان رژیم مبارک می‌نواختند چون مطمئن بودند اگر موفقیت سیاسی اخوان به پایگاه اجتماعی وسیعی که با فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی بدست‌ آورده است، ضمیمه شود، احتمالاً باید فاتحه جریانات سیاسی خود و نفوذی که در گذشته داشته‌اند، بخوانند. ارتش با مرسی همکاری نکرد و پیش از آنکه مرسی بتواند مشکلات کشور بزرگ، هزارفرقه و عقب‌افتاده‌ای چون مصر را با همکاری ارگان‌های حاکم و سایر گروه‌های سیاسی رفع کند، ادعای ناکارآمدی مرسی و درخواست مردم برای بازگشت ارتش به صحنه سیاست را مطرح کرد.
 
ظهور و سقوط اخوان؛ رمزگشایی از وقایع دو‌سال اخیر در مصر+تصاویر
 
اخوان‌المسلمین بار دیگر در همکاری با شورای نظامی ارتش پس از خلع مبارک، اشتباه تاریخی خود در حمایت از کودتای جمال عبدالناصر علیه ملک فاروق را تکرار کرد. سیسی به مرسی قول داده بود که با تغییر سران شورای نظامی و تدوین قانون اساسی جدید، از ورود ارتش به سیاست جلوگیری کند اما نکرد. ظاهراً حتی اگر اخوان در 1952 ملک فاروق را خود سرنگون می‌کرد و سازمان افسران آزاد را به خدمت می‌گرفت، باز هم با یک کودتا روبرو می شد. چون مرسی همین کار را کرد (آن هم در دوره فرماندهی سیسی بر ارتش که کاریزمای آن قابل مقایسه با جمال‌عبدالناصر نیست) و با سرنوشت تلخی روبرو شد.
 
البته اخوان هم بی‌تجربه بود و تلاش‌های مبارک و سران پیشین ارتش در کنترل فعالیت سیاسی آن و همچنین گرایش اخوان به مسائل نظامی-امنیتی اجازه چندانی به سران اخوان برای تجربه‌اندوزی در عرصه سیاسی نداده بود. مرسی وعده‌های زیادی در دوره مبارزات انتخاباتی داد اما بدان دست نیافت. گرایش‌های ضدشیعی اخوان که از زمان سرکوب این حرکت در سوریه و انتشار افکار سیدقطب شدت گرفت، در سیاست خارجی نیز برای مرسی مشکل‌آفرین شد و اجازه نداد از ظرفیت نیرومند اسلام‌گرایی در دولت‌هایی چون ایران استفاده کند. ضمن اینکه مرسی حمایت اعضای دولت خود را نیز از دست داد تا جایی که معاونت امنیت وزارت کشور علیه وی موضع‌گیری کرد. البته حمایت اولیه از مرسی، 51% نبود، زیرا بسیاری نه بخاطر خودش بلکه برای «نه» گفتن به نخست‌وزیر سابق مبارک (احمد شفیق) به وی رأی دادند.
 
در یک جمله: رویکردهای غیر قاطع و غیراسلامی مرسی در سیاست داخلی و خارجی، گروه‌های اسلام‌گرا را از وی راند و مشکلات اقتصادی و ناامنی، سایر گروه‌ها و مردم بی‌تفاوت را نیز به خیابان‌ها کشاند.
 

 

سیسی البته روایت خود را دارد. وی، هوادارنش و گروه‌های سیاسی حامی‌اش معتقدند مرسی سیاستی متعصبانه و تحمیلی را در داخل به اجرا گذاشت و در خارج نیز با گروه‌های سلفی هم‌پیمان بود. آنها می‌گویند مرسی مصر را به اندازه اخوان کوچک کرده بود. سیسی آمده است تا دموکراسی واقعی را به اجرا گذارد، از جدال‌های بیهوده مذهبی در عرصه سیاست جلوگیری کند، مصر را برای همه گروه‌ها بخواهد، به امنیت و اقتصاد مصر رونق بخشد و خواست‌های انقلاب 2011 میلادی را تحقق بخشد.

اما هشام قاسم فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی در قاهره معتقد است در صورت تداوم سرکوب در عین عدم حمایت مردمی که خود را به وضوح در انتخابات اخیر نشان داد، احتمالاً باید منتظر شورش سوم باشیم. بگذاریم تا زمان همه چیز را روشن کند. فعلاً کار سیسی با سرکوب در سیاست داخلی، کسب حمایت آمریکا و عربستان و سازش با ایران در سیاست خارجی به پیش می‌رود. سیسی عبرت‌های زیادی از حکومت مرسی گرفته است.

 

منابع و مآخذ:

http://www.nbcnews.com/news/world/egypt-asks-youtube-remove-tahrir-square-sex-assault-video-n130296

 

· http://www.washingtonpost.com/world/africa/in-egypt-election-low-turnout-undercuts-sissis-goal-of-sweeping-mandate/2014/05/28/6e581660-e688-11e3-afc6-a1dd9407abcf_story.html

· http://www.reuters.com/article/2014/06/21/us-egypt-brotherhood-ruling-idUSKBN0EW0B520140621

· http://www.usnews.com/news/world/articles/2014/06/14/egypt-sends-13-to-trial-for-sexual-violence

· http://csis.org/publication/middle-east-notes-and-comment-covering-coup

· http://csis.org/publication/cautious-optimism-egypt

·http://www.washingtonpost.com/world/middle_east/washington-post-interviews-egyptian-gen-abdel-fatah-al-gen-sissi/2013/08/03/6409e0a2-fbc0-11e2-a369-d1954abcb7e3_story.html

·http://www.ar.shafaqna.com/egypt/item/25893

·http://www.france24.com/ar/20140525

· http://www.theguardian.com/media/2014/jun/24/al-jazeera-journalists-sisi-egypt-denied-celemency

· http://edition.cnn.com/2013/07/02/world/meast/egypt-morsy-profile/

·http://www.alarabiya24.com/ar/news/14870

· http://archive.arabic.cnn.com/2012/egypt.elections/4/18/Mohammad-Mursi-Egypt/

·http://www.islahweb.org/ar/content/2012/9/6974/

·http://www.alarabiya24.com/ar/news/14957/

·http://lhvnews.com/ar/news/3118/

·http://www.wijhatnadar.com

 

 

 
 
 
محبوب کن - فیس نما m-r-r@mailfa.org :به ایمیل عکس، مطالب و ...... بفرستید عضو شوید جایزه ببرید.
ادامه مطلب


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد